بدون رده
بدون جعبه اطلاعات
بدون تصویر

برهان حدوث: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ابرابزار)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
متکلمان اولیه در آثار کلامی خود، بیشتر بر برهان حدوث (ایجاد از نیستی) و برهان تخصیص تأکید داشتند، زیرا این براهین وجود خدا را از طریق موجودات دیگر اثبات می‌کنند. برهان حدوث بر این اصل استوار است که جهان حادث است و هر موجود حادث نیاز به پدیدآورنده‌ای دارد که خود ازلی باشد. اما این دیدگاه با چالش‌هایی از سوی فلاسفه مواجه شد که به ازلیت عالم معتقد بودند.<ref>{{پک|1=stelzer|2=2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The existence of God|زبان=en|ص=۲۰۵-۲۰۸}}</ref>
'''برهان حدوث'''، یکی از برهان‌های اثبات وجود خداست که بیشتر از سوی [[مسلمانان]] مورد استفاده قرار گرفته است.


برای اثبات حدوث عالم، متکلمان به نظریه‌ای فیزیکی تکیه کردند که بر وجود اجسام متشکل از اتم‌ها و اعراض تأکید داشت. برهان اعراض که به ابوالهشیم جُبّایی نسبت داده می‌شود، بیان می‌کند که چون اعراض همواره متغیر و حادث هستند و اجسام نمی‌توانند بدون اعراض باشند، پس اجسام نیز حادث‌اند. اما فلاسفه‌ای مانند ابن رشد این استدلال را ناکافی دانسته و امکان تسلسل حوادث را مطرح کردند.<ref>{{پک|1=stelzer|2=2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The existence of God|زبان=en|ص=۲۰۵-۲۰۸}}</ref>
== اهمیت و جایگاه برهان ==
متکلمان اولیه در آثار کلامی خود، بیشتر بر برهان حدوث (ایجاد از نیستی) و [[برهان تخصیص]] تأکید داشتند، زیرا این براهین [[وجود خدا]] را از طریق موجودات دیگر اثبات می‌کنند. برهان حدوث بر این اصل استوار است که جهان حادث است و هر موجود حادث نیاز به پدیدآورنده‌ای دارد که خود ازلی باشد. اما این دیدگاه با چالش‌هایی از سوی فلاسفه مواجه شد که به ازلیت عالم معتقد بودند.<ref>{{پک|1=stelzer|2=2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The existence of God|زبان=en|ص=۲۰۵-۲۰۸}}</ref>


در واکنش، متکلمان متأخر مانند جوینی تلاش کردند تا نشان دهند که سلسله‌ای بی‌نهایت از اعراض غیرممکن است. استدلال‌هایی برای این امر ارائه شد، از جمله اینکه مجموعه‌ای بی‌نهایت از حوادث زمانی نمی‌تواند افزایش یا کاهش یابد، بنابراین باید آغازی داشته باشد.<ref>{{پک|1=stelzer|2=2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The existence of God|زبان=en|ص=۲۰۵-۲۰۸}}</ref>
برای اثبات حدوث عالم، متکلمان به نظریه‌ای فیزیکی تکیه کردند که بر وجود اجسام متشکل از اتم‌ها و اعراض تأکید داشت. برهان اعراض که به [[ابوهاشم جبایی|ابوهاشم جُبّایی]] نسبت داده می‌شود، بیان می‌کند که چون اعراض همواره متغیر و حادث هستند و اجسام نمی‌توانند بدون اعراض باشند، پس اجسام نیز حادث‌اند. اما فلاسفه‌ای مانند [[ابن‌رشد]] این استدلال را ناکافی دانسته و امکان تسلسل حوادث را مطرح کردند.<ref>{{پک|1=stelzer|2=2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The existence of God|زبان=en|ص=۲۰۵-۲۰۸}}</ref>


دربارهٔ این اصل که «هر موجود حادث نیاز به علت دارد»، متکلمان دو دیدگاه داشتند: برخی آن را بدیهی دانسته، و برخی مانند عبدالجبار آن را نیازمند اثبات از طریق قیاس با افعال انسانی دانستند. در این قیاس، همان‌طور که افعال انسان به علت نیاز دارند، جهان نیز به علت نیاز دارد. اما اشاعره، که علیت طبیعی را نمی‌پذیرفتند، این قیاس را رد کردند و برهان تخصیص را جایگزین آن ساختند. در نتیجه، در درون کلام اسلامی اختلافاتی بر سر این براهین و نحوه اثبات وجود خدا شکل گرفت.<ref>{{پک|1=stelzer|2=2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The existence of God|زبان=en|ص=۲۰۵-۲۰۸}}</ref>
در واکنش، متکلمان متأخر مانند [[ابوالمعالی جوینی|جوینی]] تلاش کردند تا نشان دهند که سلسله‌ای بی‌نهایت از اعراض غیرممکن است. استدلال‌هایی برای این امر ارائه شد، از جمله اینکه مجموعه‌ای بی‌نهایت از حوادث زمانی نمی‌تواند افزایش یا کاهش یابد، بنابراین باید آغازی داشته باشد.<ref>{{پک|1=stelzer|2=2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The existence of God|زبان=en|ص=۲۰۵-۲۰۸}}</ref>
 
دربارهٔ این اصل که «هر موجود حادث نیاز به علت دارد»، متکلمان دو دیدگاه داشتند: برخی آن را بدیهی دانسته، و برخی مانند عبدالجبار آن را نیازمند اثبات از طریق [[قیاس]] با افعال انسانی دانستند. در این قیاس، همان‌طور که افعال انسان به علت نیاز دارند، جهان نیز به علت نیاز دارد. اما [[اشاعره]]، که علیت طبیعی را نمی‌پذیرفتند، این قیاس را رد کردند و برهان تخصیص را جایگزین آن ساختند. در نتیجه، در درون کلام اسلامی اختلافاتی بر سر این براهین و نحوه اثبات وجود خدا شکل گرفت.<ref>{{پک|1=stelzer|2=2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The existence of God|زبان=en|ص=۲۰۵-۲۰۸}}</ref>
 
== روش برهان حدوث ==
این استدلال چنین است:<ref>{{پک|stelzer|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The existence of God|زبان=en|ص=۲۰۹-۲۱۱}}</ref>
 
# جهان حادث است (آغازی در زمان دارد).
# هر چیز حادث نیاز به محدث (آفریننده) دارد.
# پس، جهان نیاز به یک محدث دارد که باید قدیم باشد (زیرا اگر خود حادث باشد، به محدث دیگری نیاز دارد و در نهایت باید به یک محدث ازلی برسیم).
 
این استدلال در میان متکلمان و فلاسفه محل بحث بود. برخی بر اساس نظریه فیزیکی کلامی اولیه، که تمام موجودات به جز خدا را متشکل از اتم‌ها و اعراض می‌دانست، استدلال می‌کردند که چون اعراض متغیر و حادث هستند، اجسام نیز باید حادث باشند. [[ابن‌رشد]] این استدلال را نقد کرد و نشان داد که اثبات حدوث اجسام منفرد، به معنای حدوث کل جهان نیست. در واکنش، متکلمان بعدی مانند [[امام‌الحرمین عبدالملک جوینی|امام جوینی]]، تلاش کردند تا اثبات کنند که سلسله بی‌نهایت از اعراض ناممکن است.<ref>{{پک|stelzer|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The existence of God|زبان=en|ص=۲۰۹-۲۱۱}}</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۰۹:۵۷

برهان حدوث، یکی از برهان‌های اثبات وجود خداست که بیشتر از سوی مسلمانان مورد استفاده قرار گرفته است.

اهمیت و جایگاه برهان

متکلمان اولیه در آثار کلامی خود، بیشتر بر برهان حدوث (ایجاد از نیستی) و برهان تخصیص تأکید داشتند، زیرا این براهین وجود خدا را از طریق موجودات دیگر اثبات می‌کنند. برهان حدوث بر این اصل استوار است که جهان حادث است و هر موجود حادث نیاز به پدیدآورنده‌ای دارد که خود ازلی باشد. اما این دیدگاه با چالش‌هایی از سوی فلاسفه مواجه شد که به ازلیت عالم معتقد بودند.[۱]

برای اثبات حدوث عالم، متکلمان به نظریه‌ای فیزیکی تکیه کردند که بر وجود اجسام متشکل از اتم‌ها و اعراض تأکید داشت. برهان اعراض که به ابوهاشم جُبّایی نسبت داده می‌شود، بیان می‌کند که چون اعراض همواره متغیر و حادث هستند و اجسام نمی‌توانند بدون اعراض باشند، پس اجسام نیز حادث‌اند. اما فلاسفه‌ای مانند ابن‌رشد این استدلال را ناکافی دانسته و امکان تسلسل حوادث را مطرح کردند.[۲]

در واکنش، متکلمان متأخر مانند جوینی تلاش کردند تا نشان دهند که سلسله‌ای بی‌نهایت از اعراض غیرممکن است. استدلال‌هایی برای این امر ارائه شد، از جمله اینکه مجموعه‌ای بی‌نهایت از حوادث زمانی نمی‌تواند افزایش یا کاهش یابد، بنابراین باید آغازی داشته باشد.[۳]

دربارهٔ این اصل که «هر موجود حادث نیاز به علت دارد»، متکلمان دو دیدگاه داشتند: برخی آن را بدیهی دانسته، و برخی مانند عبدالجبار آن را نیازمند اثبات از طریق قیاس با افعال انسانی دانستند. در این قیاس، همان‌طور که افعال انسان به علت نیاز دارند، جهان نیز به علت نیاز دارد. اما اشاعره، که علیت طبیعی را نمی‌پذیرفتند، این قیاس را رد کردند و برهان تخصیص را جایگزین آن ساختند. در نتیجه، در درون کلام اسلامی اختلافاتی بر سر این براهین و نحوه اثبات وجود خدا شکل گرفت.[۴]

روش برهان حدوث

این استدلال چنین است:[۵]

  1. جهان حادث است (آغازی در زمان دارد).
  2. هر چیز حادث نیاز به محدث (آفریننده) دارد.
  3. پس، جهان نیاز به یک محدث دارد که باید قدیم باشد (زیرا اگر خود حادث باشد، به محدث دیگری نیاز دارد و در نهایت باید به یک محدث ازلی برسیم).

این استدلال در میان متکلمان و فلاسفه محل بحث بود. برخی بر اساس نظریه فیزیکی کلامی اولیه، که تمام موجودات به جز خدا را متشکل از اتم‌ها و اعراض می‌دانست، استدلال می‌کردند که چون اعراض متغیر و حادث هستند، اجسام نیز باید حادث باشند. ابن‌رشد این استدلال را نقد کرد و نشان داد که اثبات حدوث اجسام منفرد، به معنای حدوث کل جهان نیست. در واکنش، متکلمان بعدی مانند امام جوینی، تلاش کردند تا اثبات کنند که سلسله بی‌نهایت از اعراض ناممکن است.[۶]

پانویس

ارجاعات

منابع

  • shihadeh, ayman (2008). "The existence of God". The Cambridge Companion to Classical Islamic Theology (به انگلیسی). Cambridge: Cambridge University Press.