خسرو پرویز: تفاوت میان نسخهها
(− رده:نامهها (هاتکت)) برچسب: برگرداندهشده |
(− رده:فرزندان خسرو پرویز (هاتکت)) برچسب: واگردانی دستی |
||
| خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
[[رده:تاریخ ایران باستان]] | [[رده:تاریخ ایران باستان]] | ||
[[رده:پادشاهان ایرانی کشتهشده]] | [[رده:پادشاهان ایرانی کشتهشده]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۹ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۶:۲۹
خسرو دوم، معروف به خسرو پرویز، یکی از پادشاهان ساسانی است که دوران حکومتش با تحولات مهمی همراه بود. وی پس از دورۀ آشوبزدهٔ پس از مرگ آذرنرسی به قدرت رسید و با شورش بهرام چوبین مواجه شد که به فرار خسرو به امپراتوری روم و بازگشتش با حمایت امپراتور موریس انجامید. در دوران پادشاهی او، نامۀ محمد بن عبدالله دریافت شد که با بیاحترامی خسرو روبرو گردید. همچنین، شکست سپاه ایران در نبرد ذوقار در مقابل اعراب، از نشانههای آغاز افول قدرت ساسانیان به شمار میرود.
| قباد دوم ایران ساسانی | |
|---|---|
| خُسْراوْ | |
| جزئیات | |
| آغاز پادشاهی | 521 میلادی |
| پایان پادشاهی | 628 میلادی |
قبل پادشاهی
قبل از پادشاهی ذرنرسه یا آذرنرسی نهمین شاهنشاه ساسانی در سال ۳۰۹ میلادی پادشاه بود. آذرنرسه یکی از پسران هرمز دوم از زن اول او بود که بعد از پدر برتخت نشست؛ ولی چون اعیان و نجبای مملکت را ناراضی نمود، پس از چند ماه از سلطنت خلع شد سپس او را کشتند. بعد از مرگش در سال ۳۰۹ میلادی شورش و جنگ داخلی در گرفت. بنابراین منتظر بودند، زن هرمز دوم بزاید و تاج پادشاهی را در خوابگاه زن هرمز دوم که آبستن بود، آویختند و خسرو پرویز را که در شکم داشت، پادشاه نامیدند. [۱][۲]
دوره ی پادشاهی
جنگ خسرو پرویز و بهرام چوبین
بعد از تاجگذاری خسرو پرویز، او نامهای به بهرام چوبین نگاشت و از او خواست که با خسرو صلح کتد تا در مقابل، خسرو پرویز بالاترین مقام دولتی را به او بدهد. بهرام چوبین در زمان پادشاهی هرمزد چهارم، یک بار جان خسرو پرویز را در آتروپاتن نجات داده بود و خسرو نسبت به او احساس اعتماد میکرد. ولی بهرام چوبین نپذیرفت و در جواب خسرو گفت که اگر شاه چنین خواهد، به نزد بهرام برود و از او دلجویی کند. خسرو پرویز نپذیرفت و بهرام چوبین با سپاه خود به تیسفون حمله کرد. خسرو پرویز سپاهیان خود را روانه جنگ با بهرام چوبین کرد. سپاه خسرو در میانه راه، به سپاه بهرام چوبین پیوست و بهرام چوبین بی هیچ زحمتی، تیسفون را محاصره کرد.[۲]
در هنگام محاصره تیسفون، خسرو پرویز با کمک برخی اطرافیان خود، به امپراتوری روم پناهنده شد. خسرو پرویز از رود دجله عبور کرد و به شهر سیرسیزیوم که از توابع بیزانس بود رفت. فرمانده شهر از خسرو پرویز استقبال کرد. موریس که یکی از سرداران رومی بود، توانسته بود تخت پادشاهی را از آن خود کند، او پیشنهاد خسرو پرویز را پذیرفت و او را مورد حمایت خود قرار داد و شرط گذاشت که تا زمان بازگشت خسرو پرویز به سلطلنت ایران، از او حمایت کند و در ازای آن، خسرو پرویز ارمنستان و شهر دارا را به روم واگذارد. پس موریس ، خسرو پرویز را بههمراه ۴۵ هزار سوار و پیاده رومی به ایران فرستاد.[۲]
نامه محمد بن عبدالله به خسرو پرویز
در سال ششم یا هفتم هجری، پیامبر مسلمانان محمد بن عبدالله ضمن نامه ای خطاب به خسروپرویز، وی را به دین اسلام فرا خواند.[۳]
بسم الله الرحمن الرحیم
من محمد رسول الله الى کسرى عظیم الفارس. سلام على من اتبع الهدى و آمن بالله و رسوله و شهد ان لااله الا الله وحده لاشریک له و ان محمد عبده و رسوله. ادعوک بدعاء الله فانى رسول الله الى الناس کافه لانذر من کان حیا و یحق القول على الکافرین. فاسلم تسلم . فان ابیت فان اثم المجوس علیک.[۴]
به نام خداوند بخشنده و مهربان
از محمد پیامبر خدا به پادشاه بزرگ ایران. درود بر آنکس که از راه راست پیروی کند و به خداوند و رسول او ایمان آورد و گواهی دهد که خدایی بجز خدای یگانه و بی شریک وجود ندارد و محمد بنده و رسول اوست. من ترا به پذیرفتن دین خدا عز و جل فرامیخوانم٬ زیرا فرستاده او بر همه جهانیانم تا پیام او را بر همه کافران ابلاغ کنم. پس ایمان آور تا رستگار شوی٬ و اگر چنین نکنی گناه مردم مجوس بر تو باد![۴]
چون نامه ی محمد را بر خسرو خواندند، خشم او را فرا گرفت که به چه جرأتی محمد نام خود را قبل از نام شاهنشاه ایران آورده لذا خسرو پرویز نامه را پاره کرد و به فرماندار یمن- به نام «باذان» – که از دست نشاندگان حکومت ساسانی بود نوشت: به من گزارش رسیده مردی از قریش در مکه مدعی نبوت است. دو نفر از افسران ارشد خود را به سوی او اعزام کن تا از احوال وی پرس و جو کرده ، او را دستگیر کنند و برای من بفرستند.[۳]
جنگ اعراب با ایران (ذوقار)
جنگ ذوقار (یا نبرد ذی قار) جنگی است میان سپاه خسرو پرویز و قبایل بکر بن وائل. این نبرد در جنوب عراق امروزی در گرفت که امروزه آن منطقه کوفه نامیده می شود. سپاه ایرانیان در این جنگ بیشتر از چندین قبائل عرب نژاد تشکیل شده بود و تنها گروه کوچکی از این سپاه را ایرانیان تشکیل داده بودند. در این جنگ متحدان سپاه ایران نژاد عرب بودند هنگام آغاز نبرد به سپاه بکر بن وائل پیوستند و سپاه ایران را تنها گذاشته و به سپاه دشمن پیوستند و باعث شکست و چیرگی سپاه عرب بر سپاه ایران می شوند.
میدان جنگ
جنگ ذی قار (نبرد ذوقار) در یکی از روز های گرم تابستان سال ۶۰۹ میلادی درگرفت و سپاه ایران به مدت دو روز آب همراه داشتند. در روز نخست جنگ، در مراسم گشایش جنگ و نبرد تن به تن، هامرز تستری، یکی از فرماندهان سپاه ایران کشته شد و در نبرد روز نخست برتری با ایرانیان بود .[۵]
در روز دوم ایاس بن طائی فرمانده سپاه ایران آب کافی برای سپاه خود نیافت. ولی شروع جنگ در روز دوم کاملا به سود سپاه ایران بود ولی ناگهان قیس بن مسعود طبق تبانی قبلی ناگهان در اوج نبرد پشت به دشمن کرده و هزیمت کردند و ناگهان یکی از جناحین سپاه ایران به کلی از هم پاشید و ایرانیان و متحدانشان که تشنه و بی طاقت بودند روحیه خود را از دست دادند و سپاه ایران به یک باره از هم پاشید. و جنگ را سپاه اعراب پیروز شدند.[۵]
مرگ
سرانجام در در فوریة 628 م. گروهی از بزرگان و هموندان خاندان های نژادة ایرانی و فرماندهان سپاه که از شیوة فرمانروایی و سیاست های خسرو پرویز (590-628 م.) به خشم آمده بودند، در یک شورش بزرگ، خسرو را به زندان انداختند و شیرویه، بزرگ ترین پسر او را به تخت نشاندند. آنها گستاخانه از پادشاهِ دست نشاندة خود، خواهان کشتن پدرش شدند، امّا شیرویه که از سویی نمی خواست دست به خون پدرش بیالاید و از سوی دیگر، در چنگ شورشیان گرفتار شده بود، به اشارة بزرگانِ بیزار از خسرو، در پیغامی به پدرش یکایکِ گناهان او را یادآور شد، تا اگر می تواند پاسخی به آنها دهد، تا شاید بزرگان از ریختن خون او درگذرند. خسرو به زبانی آمیخته با نکوهشِ شیرویه، برای همة کارها و سیاست های خود استدلال هایی آورد و به یکایک گناهان چنان پاسخ داد که حتی شیرویه با شنیدن آنها، بهانه ای برای کشتن پدرش نمی دید، امّا بزرگانْ خشمگینانه کشتن او را خواستار بودند . ولی بزرگان او را تهدید کردند و او به ناچار دستور اعدام او را داد و لی وقتی خبر مرگ پدر خویش را شنید بسیار ناراحت شد و گریست . سپس جلاد را خواست و او را از فراق پدرش با دست خود کشت[۶]
پانویس
ارجاعات
منابع
- ↑ «ویکی پدیا».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ «دانشنامه ی کوجارو».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ «سایت تاریخ نما».
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ «سایت پارسیان دژ».
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ «سایت تاریخ ما».
- ↑ «سایت آرتنگ».
- ↑ پیرنیا، ۳.