کاربر:Zeynab/صفحه تمرین2: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «== سیره پیامبراکرم بانگاهی به قرآن کریم<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سيره پيامبر اكرم با نگاهى به قرآن كريم‌|عنوان کتاب=سيره پيامبر اكرم با نگاهى به قرآن كريم‌|سال=1385|نام=محسن|نام خانوادگی=قرائتی|ناشر=مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن}}</ref> == «لقد كان لكم فى...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۹: خط ۳۹:
در مهربانى با زيردستان، گشاده‌رويى با مردم، مشورت كردن، اخلاص، ساده زيستى، تشويق به كسب علم، عبادت، استقامت، در گفتار و عمل، مبارزه با ظلم و ستم، نظم و انضباط، نظافت و بوى خوش، مساوات، همسردارى، محبت به كودكان و ...
در مهربانى با زيردستان، گشاده‌رويى با مردم، مشورت كردن، اخلاص، ساده زيستى، تشويق به كسب علم، عبادت، استقامت، در گفتار و عمل، مبارزه با ظلم و ستم، نظم و انضباط، نظافت و بوى خوش، مساوات، همسردارى، محبت به كودكان و ...


چنانكه نقش پيامبر در جنگ احزاب، الگوى فرماندهان است: هدايت لشكر، اميد دادن، خندق كندن، مزاح كردن، شعار حماسى دادن، به دشمن نزديك بودن و استقامت نمودن. حضرت على 7 فرمود: در هنگامه نبرد، خود را در پناه پيامبر اكرم 6 قرار مى‌داديم و آن حضرت از همه ما به دشمن نزديك‌تر بود. «اتّقينا برسول اللّه 6 فلم يكن منّا اقرب الى العدوّ منه»[1]
چنانكه نقش پيامبر در جنگ احزاب، الگوى فرماندهان است: هدايت لشكر، اميد دادن، خندق كندن، مزاح كردن، شعار حماسى دادن، به دشمن نزديك بودن و استقامت نمودن. حضرت على 7 فرمود: در هنگامه نبرد، خود را در پناه پيامبر اكرم 6 قرار مى‌داديم و آن حضرت از همه ما به دشمن نزديك‌تر بود. «اتّقينا برسول اللّه 6 فلم يكن منّا اقرب الى العدوّ منه»


و ادامه آيه مى‌فرمايد: كسانى مى‌توانند پيامبر را الگوى خود قرار دهند كه قلبشان‌سرشار از ايمان و ياد خدا باشد. «لمن كان يرجوا اللّه و اليوم الاخر»
و ادامه آيه مى‌فرمايد: كسانى مى‌توانند پيامبر را الگوى خود قرار دهند كه قلبشان‌سرشار از ايمان و ياد خدا باشد. «لمن كان يرجوا اللّه و اليوم الاخر»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سيره پيامبر اكرم با نگاهى به قرآن كريم|عنوان کتاب=سيره پيامبر اكرم با نگاهى به قرآن كريم|نام=محسن|نام خانوادگی=قرائتی|جلد=1|صفحه=8}}</ref>


== صداقت پيامبر با مردم‌ ==
== صداقت پيامبر با مردم‌ ==
يكى از فرزندان پيامبر به نام ابراهيم در كودكى از دنيا رفت، اندكى پس از مرگ او خورشيد گرفت، مردم گمان كردند كه اين خورشيد گرفتگى به خاطر فوت ابراهيم است.
يكى از فرزندان پيامبر ، به نام ابراهيم در كودكى از دنيا رفت، اندكى پس از مرگ او خورشيد گرفت، مردم گمان كردند كه اين خورشيد گرفتگى به خاطر فوت ابراهيم است.


ولى پيامبر 6 فوراً مردم را جمع نمود و فرمود: گرفتن خورشيد به خاطر مرگ فرزندم نبوده است.
ولى پيامبر فوراً مردم را جمع نمود و فرمود: گرفتن خورشيد به خاطر مرگ فرزندم نبوده است.


او بدين وسيله مردم را از جهل و خرافه حفظ نمود. در حالى كه اگر هر سياستمدارى بود با شعار «هدف وسيله را توجيه مى‌كند» از اين تصور و فكر غلط مردم سوء استفاده مى‌كرد و علاقه نارواى آنان را مى‌ستود.
او بدين وسيله مردم را از جهل و خرافه حفظ نمود. در حالى كه اگر هر سياستمدارى بود با شعار «هدف وسيله را توجيه مى‌كند» از اين تصور و فكر غلط مردم سوء استفاده مى‌كرد و علاقه نارواى آنان را مى‌ستود.
خط ۵۲: خط ۵۲:
وفاى پيامبر
وفاى پيامبر


عمّار مى‌گويد: پيش از بعثت، من و حضرت محمد 6 با هم چوپانى مى‌كرديم. يك روز به او پيشنهاد كردم كه فلان منطقه چراگاه خوبى براى گوسفندان است فردا به آنجا برويم. حضرت محمد 6 پذيرفت. من فردا به آنجا رفتم و ديدم پيامبر قبل از من به آنجا رسيده است ولى گوسفندان خود را از چريدن بازمى‌دارد. پرسيدم چرا نمى‌گذارى گوسفندان بچرند؟ فرمود: چون وعده من با تو اين بود كه با هم شروع كنيم، نخواستم قبل از تو گوسفندان من از اين چراگاه استفاده كنند.
عمّار مى‌گويد: پيش از بعثت، من و حضرت محمد با هم چوپانى مى‌كرديم. يك روز به او پيشنهاد كردم كه فلان منطقه چراگاه خوبى براى گوسفندان است فردا به آنجا برويم. حضرت محمد پذيرفت. من فردا به آنجا رفتم و ديدم پيامبر قبل از من به آنجا رسيده است ولى گوسفندان خود را از چريدن بازمى‌دارد. پرسيدم چرا نمى‌گذارى گوسفندان بچرند؟ فرمود: چون وعده من با تو اين بود كه با هم شروع كنيم، نخواستم قبل از تو گوسفندان من از اين چراگاه استفاده كنند.


== عبادت پيامبر ==
== عبادت پيامبر ==
چون پاسى از شب مى‌گذشت رسول‌خدا 6 از بستر برمى‌خاست و پس از گرفتن وضو و زدن مسواك و تلاوت آياتى چند از قرآن كريم، در گوشه‌اى به عبادت مى‌پرداخت و اشك مى‌ريخت. بعضى از همسرانش كه او را به اين حال مى‌ديدند مى‌گفتند: تو كه گناهى ندارى چرا اين قدر اشك مى‌ريزى؟ مى‌فرمود: آيا بنده شاكر خدا نباشم؟
چون پاسى از شب مى‌گذشت رسول‌خدا از بستر برمى‌خاست و پس از گرفتن وضو و زدن مسواك و تلاوت آياتى چند از قرآن كريم، در گوشه‌اى به عبادت مى‌پرداخت و اشك مى‌ريخت. بعضى از همسرانش كه او را به اين حال مى‌ديدند مى‌گفتند: تو كه گناهى ندارى چرا اين قدر اشك مى‌ريزى؟ مى‌فرمود: آيا بنده شاكر خدا نباشم؟


امّ سلمه مى‌گويد: شبى پيامبر در خانه من بود، نيمه شب، او را نيافتم به سراغش شتافتم، ديدم در تاريكى ايستاده، دست‌ها را بلند كرده، اشك مى‌ريزد و مى‌گويد: خدايا! نعمت‌هايى كه به من داده‌اى از من مگير، دشمنم را خشنود مكن، به بلاهايى كه مرا از آنها نجات دادى گرفتارم مكن، حتى به اندازه چشم بر هم زدنى مرا به خود وامگذار. به او گفتم پدر و مادرم فدايت شوند، شما كه بخشوده شده‌اى! فرمود: هيچ كس از خدا بى‌نياز نيست. حضرت يونس آنى به خود واگذار شد، در شكم ماهى زندانى شد.[1]
امّ سلمه مى‌گويد: شبى پيامبر در خانه من بود، نيمه شب، او را نيافتم به سراغش شتافتم، ديدم در تاريكى ايستاده، دست‌ها را بلند كرده، اشك مى‌ريزد و مى‌گويد: خدايا! نعمت‌هايى كه به من داده‌اى از من مگير، دشمنم را خشنود مكن، به بلاهايى كه مرا از آنها نجات دادى گرفتارم مكن، حتى به اندازه چشم بر هم زدنى مرا به خود وامگذار. به او گفتم پدر و مادرم فدايت شوند، شما كه بخشوده شده‌اى! فرمود: هيچ كس از خدا بى‌نياز نيست. حضرت يونس آنى به خود واگذار شد، در شكم ماهى زندانى شد.


به هنگام نماز مى‌لرزيد و هرگاه نماز را به تنهايى مى‌خواند ركوع و سجود آن را طول مى‌داد ولى هرگاه به جماعت نماز مى‌خواند بسيار عادّى و ساده برگزار مى‌كرد. به يكى از يارانش كه امام جماعت ساير مسلمانان شده بود سفارش فرمود: هرگاه با مردم به نماز مى‌ايستى سعى كن بعد از حمد، سوره كوچكى قرائت كنى و نماز را طول ندهى.
به هنگام نماز مى‌لرزيد و هرگاه نماز را به تنهايى مى‌خواند ركوع و سجود آن را طول مى‌داد ولى هرگاه به جماعت نماز مى‌خواند بسيار عادّى و ساده برگزار مى‌كرد. به يكى از يارانش كه امام جماعت ساير مسلمانان شده بود سفارش فرمود: هرگاه با مردم به نماز مى‌ايستى سعى كن بعد از حمد، سوره كوچكى قرائت كنى و نماز را طول ندهى.
خط ۶۴: خط ۶۴:
نوزادى را براى دعا يا نامگذارى نزد پيامبر 6 آوردند. نوزاد دامن حضرت را نجس كرد، مادر كودك و اطرافيان به شدت ناراحت شدند، اما پيامبر فرمود: آزادش بگذاريد، من لباس خود را مى‌شويم امّا فرياد شما باعث مى‌شود كه اين كودك بى گناه بترسد.
نوزادى را براى دعا يا نامگذارى نزد پيامبر 6 آوردند. نوزاد دامن حضرت را نجس كرد، مادر كودك و اطرافيان به شدت ناراحت شدند، اما پيامبر فرمود: آزادش بگذاريد، من لباس خود را مى‌شويم امّا فرياد شما باعث مى‌شود كه اين كودك بى گناه بترسد.


سيماى پيامبر اسلام‌
== سيماى پيامبر اسلام‌ ==
<nowiki>*</nowiki>وجود پيامبر منّتى بود بر بشريّت: «منّ اللّه على المؤمنين»


\* وجود پيامبر منّتى بود بر بشريّت: «منّ اللّه على المؤمنين»[1]
<nowiki>*</nowiki>رحمتى بود براى هستى: «رحمةً للعالمين»


رحمتى بود براى هستى: «رحمةً للعالمين»[2]
<nowiki>*</nowiki>الگوى ابدى بود براى نسل بشر: «فى رسول اللّه اسوة حسنة»


الگوى ابدى بود براى نسل بشر: «فى رسول اللّه اسوة حسنة»[3]
<nowiki>*</nowiki>گواه و شاهدى بود بر همه انبياء: «جئنا بك على هؤلاء شهيدا»


گواه و شاهدى بود بر همه انبياء: «جئنا بك على هؤلاء شهيدا»[4]
<nowiki>*</nowiki> خداوند دو وصف رأفت و رحمت را كه از اوصاف الهى است، براى پيامبرش نيز آورده است: «رئوفٌ رحيم»


\* خداوند دو وصف رأفت و رحمت را كه از اوصاف الهى است، براى پيامبرش نيز آورده است: «رئوفٌ رحيم»[5]
<nowiki>*</nowiki>اگر به مكه سوگند مى‌خورد به خاطر حضور پيامبر در آنجاست: «لا اقسم بهذا البلد و انت حلّ بهذا البلد»


اگر به مكه سوگند مى‌خورد به خاطر حضور پيامبر در آنجاست: «لا اقسم بهذا البلد و انت حلّ بهذا البلد»[6]
<nowiki>*</nowiki>اگر ما براى يك لحظه بر او صلوات مى‌فرستيم، آفريدگار هستى و فرشتگان معصوم دائماً بر پيامبر صلوات مى‌فرستند: «انّ اللّه و ملائكته يصلون على النبّى»


اگر ما براى يك لحظه بر او صلوات مى‌فرستيم، آفريدگار هستى و فرشتگان معصوم دائماً بر پيامبر صلوات مى‌فرستند: «انّ اللّه و ملائكته يصلون على النبّى»[7]
<nowiki>*</nowiki> خداوندى كه دنيا را اندك و قليل مى‌شمرد: «متاع الدنيا قليل»[8]، خُلق پيامبر را عظيم مى‌داند: «انّك لعلى خلق عظيم»


\* خداوندى كه دنيا را اندك و قليل مى‌شمرد: «متاع الدنيا قليل»[8]، خُلق پيامبر را عظيم مى‌داند: «انّك لعلى خلق عظيم»[9]
<nowiki>*</nowiki>ما فراموشكاريم، اما خداوند وعده داده كه آنچه بر پيامبرش نازل كرده، هرگز آن را فراموش نكند: «سنقرئك فلا تنسى»


ما فراموشكاريم، اما خداوند وعده داده كه آنچه بر پيامبرش نازل كرده، هرگز آن را فراموش نكند: «سنقرئك فلا تنسى»[10]
<nowiki>*</nowiki> گاهى در يك آيه كمالات پيامبر را پى در پى رقم زده است: «شاهداً و مبشراً و نذيراً و داعياً الى اللّه باذنه و سراجاً منيراً»


\* گاهى در يك آيه كمالات پيامبر را پى در پى رقم زده است: «شاهداً و مبشراً و نذيراً و داعياً الى اللّه باذنه و سراجاً منيراً»[11]
<nowiki>*</nowiki> نزديك‌ترين فرد هستى به ذات مقدس خداوند، پيامبر اسلام است، تنها درباره او اين آيه نازل شد: «ثم دنى فتدلّى» يعنى نزديك‌تر و نزديك‌تر شد.


\* نزديك‌ترين فرد هستى به ذات مقدس خداوند، پيامبر اسلام است، تنها درباره او اين آيه نازل شد: «ثم دنى فتدلّى»[12] يعنى نزديك‌تر و نزديك‌تر شد.
=== پيامبر، قرآن مجسم بود ===
اين كلام را شيعه وسنى از همسر پيامبر، نقل كرده‌اند: «كان خلقه القرآن»


پيامبر، قرآن مجسم بود. اين كلام را شيعه وسنى از همسر پيامبر، نقل كرده‌اند: «كان خلقه القرآن»[1]
اكنون اين حقيقت را از لابلاى آيات قرآن و كلمات پيامبر به تفصيل نقل مى‌كنيم:
 
قرآن در قيامت شفيع است: «نعم الشفيع القرآن لصاحبه يوم القيامة»، پيامبر اكرم نيز فرمود: من اولين شفيع هستم. «انا اوّل شافع»
 
قرآن، براى تمام جهانيان هشدار است: «للعالمين نذيراً»پيامبر نيز: «نذيراً للعالمين»
 
قرآن، خيرخواه است: «هو الناصح» پيامبر نيز: «فبالغ فى النصيحة»قرآن، موعظه است:


اكنون اين حقيقت را از لابلاى آيات قرآن و كلمات پيامبر به تفصيل نقل مى‌كنيم:
«موعظة من ربّكم» پيامبر نيز مردم را به موعظه دعوت مى‌كند. «و الموعظة الحسنة»
 
نگاه به قرآن عبادت است: «النظر فى المصحف عبادة» پيامبر فرمود: نگاه به من عبادت است. «النظر الّى عبادة»


قرآن در قيامت شفيع است: «نعم الشفيع القرآن لصاحبه يوم القيامة»[2]، پيامبر اكرم 6 نيز فرمود: من اولين شفيع هستم. «انا اوّل شافع»[3]
قرآن، وسيله‌اى است تا مردم از ظلمات به نور هدايت شوند: «كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور» پيامبر نيز مبعوث شد تا مردم را از عبادت بت‌هابه عبادت خدا و از اطاعت شيطان به اطاعت خدا رهبرى كند.


قرآن، براى تمام جهانيان هشدار است: «للعالمين نذيراً»[4] پيامبر نيز: «نذيراً للعالمين»[5]
قرآن، كتاب پيروى است: «هذا كتاب انزلناه مبارك فاتّبعوه» دستورات پيامبر نيز بايد مورد پيروى قرار گيرد. «ما آتاكم الرسول فخذوه»


قرآن، خيرخواه است: «هو الناصح»[6] پيامبر نيز: «فبالغ فى النصيحة»[7] قرآن، موعظه است:
قرآن، كتاب رحمت است: «نزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكلّ شى‌ء و هدى و رحمة و بشرى للمسلمين» پيامبر نيز براى هستى جز رحمت نيست. «و ما ارسلناك الارحمةً للعالمين»


«موعظة من ربّكم»[8] پيامبر نيز مردم را به موعظه دعوت مى‌كند. «و الموعظة الحسنة»[9]
== پانویس ==
<references />


قرآن، مردم را به بهترين شيوه و استوارترين راهها دعوت مى‌كند: «يهدى للّتى هى اقوم»[10] حضرت على 7 نيز در مورد پيامبر مى‌فرمايد: از راه و رسم پيامبرتان پيروى كنيد كه بهترين راههاى هدايت است. «و اقتدوا بهدى نبيكم فانه افضل الهدى و استنّوا بسنّته فانّه اهدى السنن»[11]


نگاه به قرآن عبادت است: «النظر فى المصحف عبادة»[12] پيامبر فرمود: نگاه به من عبادت است. «النظر الّى عبادة»[13]


قرآن، وسيله‌اى است تا مردم از ظلمات به نور هدايت شوند: «كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور»[14] پيامبر نيز مبعوث شد تا مردم را از عبادت بت‌هابه عبادت خدا و از اطاعت شيطان به اطاعت خدا رهبرى كند.[15]


قرآن، كتاب پيروى است: «هذا كتاب انزلناه مبارك فاتّبعوه»[16] دستورات پيامبر نيز بايد مورد پيروى قرار گيرد. «ما آتاكم الرسول فخذوه»[17]
منابع:


قرآن، كتاب رحمت است: «نزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكلّ شى‌ء و هدى و رحمة و بشرى للمسلمين»[18] پيامبر نيز براى هستى جز رحمت نيست. «و ما ارسلناك الارحمةً للعالمين»[19]
1-نهج البلاغه حکمت260

نسخهٔ ‏۱۸ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۷:۴۳

سیره پیامبراکرم بانگاهی به قرآن کریم[۱]

«لقد كان لكم فى رسول اللّه اسوةٌ حسنة لمن كان يرجوا اللّه و اليوم الآخر»

همانا رسول خدا براى شما الگويى خوب و نمونه‌اى كامل است و براى كسى كه به خدا و پاداش او و روز قيامت اميدوار باشد.

(سوره احزاب، آيه 21)

نياز به الگو

يكى از بهترين شيوه‌هاى تربيت، معرفى الگوهاى موفق است.

الگو به كليات و تئورى‌ها، روح و حيات مى‌بخشد.

الگوى خوب، مردم را از رفتن به سراغ الگوهاى بد باز مى‌دارد.

الگوى خوب، دعوت و تبليغ عملى است.

دليل و فلسفه مجالس عزادارى امامان معصوم به خصوص امام حسين 7 آن است كه پرچم الگوهاى ايمان و استقامت در تاريخ برفراز باشد.

خداوند، بارها به پيامبرش دستور داده، نمونه‌هاى برجسته انسانيت را به مردم معرفى كند تا اين الگوها به فراموشى سپرده نشود. در يك آيه مى‌فرمايد: «واذكر فى الكتاب ابراهيم» ياد ابراهيم را زنده بدار و در آيه‌اى ديگر مى‌فرمايد: «واذكر فى الكتاب مريم»، ياد مريم را زنده بدار.

آرى، ديدن الگو، مطالب تصورى و ذهنى و شايد محال را به صورت عينى مجسم مى‌كند

قرآن در باره الگو بودن پيامبر اسلام مى‌فرمايد:

«لقد كان لكم فى رسول اللّه اسوة حسنة لمن كان يرجوا اللّه و اليوم الاخر و ذكر اللّه كثيرا» همانا براى شما در (سيره) رسول خدا، الگو و سرمشقى نيكوست، (البته) براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميد دارند و خدا را بسيار ياد مى‌كنند.

گرچه اين آيه در ميان آيات جنگ احزاب است، اما الگو بودن پيامبر، اختصاص به مورد جنگ ندارد، بلكه آن حضرت در همه زمينه‌ها بهترين الگو است. به چند نكته توجّه كنيد:

1- آيه با كلمه «لقد» شروع مى‌شود كه هم حرف لام به معناى قطعاً است و هم حرف «قد». يعنى قطعاً و حتماً پيامبر براى شما الگوست و در الگو بودن او شك نكنيد.

2- كلمه «كان» به معناى ثبوت و دوام است. يعنى الگو بودن پيامبر در همه عصرها و براى همه نسل‌هاست.

3- به جاى آنكه بگويد: «رسول اللّه اسوه است»، مى‌فرمايد: «در رسول اللّه اسوه است» «فى رسول اللّه اسوة حسنة» يعنى شما نمى‌توانيد مانند رسول خدا باشيد، ولى مى‌توانيد در لابلاى رفتار

و گفتار و اخلاق او، براى خود الگويى بيابيد.

4- واژه «اسوة» در مورد تأسّى و پيروى از ديگران در كارهاى خوب به كار مى‌رود. در قرآن، اين كلمه، درباره دو پيامبر عظيم الشأن آمده است: يكى درباره حضرت ابراهيم 7 و ديگرى درباره پيامبر اسلام 6. جالب آن كه اسوه بودن حضرت ابراهيم در برائت از شرك و مشركان است ولى الگو و اسوه بودن پيامبر در همه امور است:

در مهربانى با زيردستان، گشاده‌رويى با مردم، مشورت كردن، اخلاص، ساده زيستى، تشويق به كسب علم، عبادت، استقامت، در گفتار و عمل، مبارزه با ظلم و ستم، نظم و انضباط، نظافت و بوى خوش، مساوات، همسردارى، محبت به كودكان و ...

چنانكه نقش پيامبر در جنگ احزاب، الگوى فرماندهان است: هدايت لشكر، اميد دادن، خندق كندن، مزاح كردن، شعار حماسى دادن، به دشمن نزديك بودن و استقامت نمودن. حضرت على 7 فرمود: در هنگامه نبرد، خود را در پناه پيامبر اكرم 6 قرار مى‌داديم و آن حضرت از همه ما به دشمن نزديك‌تر بود. «اتّقينا برسول اللّه 6 فلم يكن منّا اقرب الى العدوّ منه»

و ادامه آيه مى‌فرمايد: كسانى مى‌توانند پيامبر را الگوى خود قرار دهند كه قلبشان‌سرشار از ايمان و ياد خدا باشد. «لمن كان يرجوا اللّه و اليوم الاخر»[۲]

صداقت پيامبر با مردم‌

يكى از فرزندان پيامبر ، به نام ابراهيم در كودكى از دنيا رفت، اندكى پس از مرگ او خورشيد گرفت، مردم گمان كردند كه اين خورشيد گرفتگى به خاطر فوت ابراهيم است.

ولى پيامبر فوراً مردم را جمع نمود و فرمود: گرفتن خورشيد به خاطر مرگ فرزندم نبوده است.

او بدين وسيله مردم را از جهل و خرافه حفظ نمود. در حالى كه اگر هر سياستمدارى بود با شعار «هدف وسيله را توجيه مى‌كند» از اين تصور و فكر غلط مردم سوء استفاده مى‌كرد و علاقه نارواى آنان را مى‌ستود.

وفاى پيامبر

عمّار مى‌گويد: پيش از بعثت، من و حضرت محمد با هم چوپانى مى‌كرديم. يك روز به او پيشنهاد كردم كه فلان منطقه چراگاه خوبى براى گوسفندان است فردا به آنجا برويم. حضرت محمد پذيرفت. من فردا به آنجا رفتم و ديدم پيامبر قبل از من به آنجا رسيده است ولى گوسفندان خود را از چريدن بازمى‌دارد. پرسيدم چرا نمى‌گذارى گوسفندان بچرند؟ فرمود: چون وعده من با تو اين بود كه با هم شروع كنيم، نخواستم قبل از تو گوسفندان من از اين چراگاه استفاده كنند.

عبادت پيامبر

چون پاسى از شب مى‌گذشت رسول‌خدا از بستر برمى‌خاست و پس از گرفتن وضو و زدن مسواك و تلاوت آياتى چند از قرآن كريم، در گوشه‌اى به عبادت مى‌پرداخت و اشك مى‌ريخت. بعضى از همسرانش كه او را به اين حال مى‌ديدند مى‌گفتند: تو كه گناهى ندارى چرا اين قدر اشك مى‌ريزى؟ مى‌فرمود: آيا بنده شاكر خدا نباشم؟

امّ سلمه مى‌گويد: شبى پيامبر در خانه من بود، نيمه شب، او را نيافتم به سراغش شتافتم، ديدم در تاريكى ايستاده، دست‌ها را بلند كرده، اشك مى‌ريزد و مى‌گويد: خدايا! نعمت‌هايى كه به من داده‌اى از من مگير، دشمنم را خشنود مكن، به بلاهايى كه مرا از آنها نجات دادى گرفتارم مكن، حتى به اندازه چشم بر هم زدنى مرا به خود وامگذار. به او گفتم پدر و مادرم فدايت شوند، شما كه بخشوده شده‌اى! فرمود: هيچ كس از خدا بى‌نياز نيست. حضرت يونس آنى به خود واگذار شد، در شكم ماهى زندانى شد.

به هنگام نماز مى‌لرزيد و هرگاه نماز را به تنهايى مى‌خواند ركوع و سجود آن را طول مى‌داد ولى هرگاه به جماعت نماز مى‌خواند بسيار عادّى و ساده برگزار مى‌كرد. به يكى از يارانش كه امام جماعت ساير مسلمانان شده بود سفارش فرمود: هرگاه با مردم به نماز مى‌ايستى سعى كن بعد از حمد، سوره كوچكى قرائت كنى و نماز را طول ندهى.

مهربانی با كودكان‌

نوزادى را براى دعا يا نامگذارى نزد پيامبر 6 آوردند. نوزاد دامن حضرت را نجس كرد، مادر كودك و اطرافيان به شدت ناراحت شدند، اما پيامبر فرمود: آزادش بگذاريد، من لباس خود را مى‌شويم امّا فرياد شما باعث مى‌شود كه اين كودك بى گناه بترسد.

سيماى پيامبر اسلام‌

*وجود پيامبر منّتى بود بر بشريّت: «منّ اللّه على المؤمنين»

*رحمتى بود براى هستى: «رحمةً للعالمين»

*الگوى ابدى بود براى نسل بشر: «فى رسول اللّه اسوة حسنة»

*گواه و شاهدى بود بر همه انبياء: «جئنا بك على هؤلاء شهيدا»

* خداوند دو وصف رأفت و رحمت را كه از اوصاف الهى است، براى پيامبرش نيز آورده است: «رئوفٌ رحيم»

*اگر به مكه سوگند مى‌خورد به خاطر حضور پيامبر در آنجاست: «لا اقسم بهذا البلد و انت حلّ بهذا البلد»

*اگر ما براى يك لحظه بر او صلوات مى‌فرستيم، آفريدگار هستى و فرشتگان معصوم دائماً بر پيامبر صلوات مى‌فرستند: «انّ اللّه و ملائكته يصلون على النبّى»

* خداوندى كه دنيا را اندك و قليل مى‌شمرد: «متاع الدنيا قليل»[8]، خُلق پيامبر را عظيم مى‌داند: «انّك لعلى خلق عظيم»

*ما فراموشكاريم، اما خداوند وعده داده كه آنچه بر پيامبرش نازل كرده، هرگز آن را فراموش نكند: «سنقرئك فلا تنسى»

* گاهى در يك آيه كمالات پيامبر را پى در پى رقم زده است: «شاهداً و مبشراً و نذيراً و داعياً الى اللّه باذنه و سراجاً منيراً»

* نزديك‌ترين فرد هستى به ذات مقدس خداوند، پيامبر اسلام است، تنها درباره او اين آيه نازل شد: «ثم دنى فتدلّى» يعنى نزديك‌تر و نزديك‌تر شد.

پيامبر، قرآن مجسم بود

اين كلام را شيعه وسنى از همسر پيامبر، نقل كرده‌اند: «كان خلقه القرآن»

اكنون اين حقيقت را از لابلاى آيات قرآن و كلمات پيامبر به تفصيل نقل مى‌كنيم:

قرآن در قيامت شفيع است: «نعم الشفيع القرآن لصاحبه يوم القيامة»، پيامبر اكرم نيز فرمود: من اولين شفيع هستم. «انا اوّل شافع»

قرآن، براى تمام جهانيان هشدار است: «للعالمين نذيراً»پيامبر نيز: «نذيراً للعالمين»

قرآن، خيرخواه است: «هو الناصح» پيامبر نيز: «فبالغ فى النصيحة»قرآن، موعظه است:

«موعظة من ربّكم» پيامبر نيز مردم را به موعظه دعوت مى‌كند. «و الموعظة الحسنة»

نگاه به قرآن عبادت است: «النظر فى المصحف عبادة» پيامبر فرمود: نگاه به من عبادت است. «النظر الّى عبادة»

قرآن، وسيله‌اى است تا مردم از ظلمات به نور هدايت شوند: «كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور» پيامبر نيز مبعوث شد تا مردم را از عبادت بت‌هابه عبادت خدا و از اطاعت شيطان به اطاعت خدا رهبرى كند.

قرآن، كتاب پيروى است: «هذا كتاب انزلناه مبارك فاتّبعوه» دستورات پيامبر نيز بايد مورد پيروى قرار گيرد. «ما آتاكم الرسول فخذوه»

قرآن، كتاب رحمت است: «نزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكلّ شى‌ء و هدى و رحمة و بشرى للمسلمين» پيامبر نيز براى هستى جز رحمت نيست. «و ما ارسلناك الارحمةً للعالمين»

پانویس

  1. قرائتی، محسن (۱۳۸۵). سيره پيامبر اكرم با نگاهى به قرآن كريم‌. مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.
  2. قرائتی، محسن. سيره پيامبر اكرم با نگاهى به قرآن كريم. ج. ۱. ص. ۸.



منابع:

1-نهج البلاغه حکمت260