کاربر:.Namira/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== ترتیب نزول ==
== عوامل فردی بی‌حیایی ==
[[پرونده:قرآن.JPG|بندانگشتی]]
بی‌حیایی مخالف حیا، بی‌‏شرمی، دریدگی، گستاخی و وقاحت را می‌گویند.  
چینش سوره‌ها در قرآن‌های موجود بر اساس ترتیب نزول نیست.


روایاتی از ابن‌عباس در دست است که به ترتیب سوره‌ها در [[عصر نزول]] اشاره دارد و مورد اعتماد صاحب‌نظران این عرصه است.
حیا در اصطلاح ملکه‏‌ای درونی است که انسان را از ارتکاب به گناه و افعال ناصواب باز می‏‌دارد. در آیات قرآن در وصف حیا به صورت مستقیم آیه‏‌ای نیامده، ولی در ضمن بعضی آیات مورد اشاره قرار گرفته است؛ مثل آیه 25 سوره قصص که خداوند می‌‏فرماید: <blockquote>«'''فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ'''<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سوره قصص، آیه 25|عنوان کتاب=قرآن کریم}}</ref>؛ پس یکی از آن دو [زن] در حالی که با حالت شرم و حیا گام بر می‌داشت، نزد او آمد [و] گفت: پدرم تو را می‏طلبد تا پاداش اینکه [دام‏های] ما را آب دادی به تو بدهد. چون نزد او آمد و داستانش را بیان کرد، گفت: دیگر نترس که از آن گروه ستمکار نجات یافتی.</blockquote>در این آیه استحیاء اشاره به حیا و شرم دختران شعیب نبی در برابر موسی بن عمران را دارد.  


از نظر [[شیخ طبرسی|طبرسی]] و دیگر بزرگان فن، رعایت ترتیب سور، بر اساس نزول آیات ابتدایی هر سوره تعیین می‌گردد. بدین معنی که اگر چند آیه از سوره‌ای نازل شود و پیش از اتمام آن، سورهٔ دیگری به‌طور کامل نازل گردد یا چند سورهٔ دیگر پیش از تکمیل سوره‌ای نازل شود، همچنان اعتبار [[ترتیب نزول سوره‌های قرآن|ترتیب سور]]، مبدأ نزول هر سوره است، نه زمان تکمیل آن.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=جعفر نکونام|وبگاه=پرتال جامع علوم و معارف قرآن|نشانی=https://quran.isca.ac.ir/fa/Article/Detail/5215/بررسي%20روايات%20ترتيب%20نزول%20قرآن|عنوان=بررسی روایات ترتیب نزول قرآن}}</ref>
حیا بازدارندگی ارادی است که عامل اصلی شکل‏‌گیری آن، حضور و نظارت انسان دیگر، خداوند و یا فرشتگان است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ق (50): 18؛ الحدید (57): 4؛ العلق (96): 14؛ التوبه (9): 105.|عنوان کتاب=قرآن کریم}}</ref>
 
در مقابل ملکۀ حیا، بی‏‌حیایی را می‏‌توان نوعی آسیب اخلاقی دانست که باید مورد توجّه قرار گیرد. در بی‌حيايى همانند حيا، هم نظارت وجود دارد و هم صحبت از فعل قبيح است، بر خلاف كم‏‌رويى كه در آن، صحبت از فعل نيك بود. تنها فرقى كه حيا و بی‌حيايى دارند، اين است كه فرد بى‌حيا، از انجام دادن فعل قبيح، شرم نمی‌‏كند. بنا بر اين، بی‌حيايى، يعنى مبادرت به كار قبيح در حضور ديگران، بدون هيچ‌گونه نگرانى. برخى افراد، هيچ باكى ندارند كه مردم، آنان را در حال بدكارگى ببينند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=از على‌بن‌ابی‌طالب در این خصوص آمده است: «بدترينِ مردم، كسى است كه باكى ندارد مردم، او را در حال انجام دادن كار زشت ببينند». عبد الواحد بن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، مترجم هاشم رسولی محلاتی، ج 1، قم: مکتب الاعلام الاسلامیه، 1366، ح 5702؛ 21. على بن محمد لیثى واسطى، عیون الحکم و المواعظ، محقق، مصحح: حسین حسنى بیرجندى، ج 1، قم: تبیان، 1387، ص 295، ح 5277.|عنوان کتاب=غررالحکم و درر الکلم|سال=1366|نام=عبدالواحد بن محمد|نام خانوادگی=تمیمی آمدی|پیوند نویسنده=مترجم هاشم رسولی محلاتی|ناشر=مکتب الاعلام الاسلامیه|جلد=1|صفحه=21}}</ref> اينان، افراد بى‏‌حيايى هستند كه اگر در حال گناه ديده شوند، هيچ‏‌گونه تأثّر قلبى پيدا نمى‌‏كنند. فرد بى‏‌حيا، براى حضور ديگران، هيچ ارزشى قائل نيست و نظارت آنان، او را از انجام دادن كار قبيح، باز نمى‏‌دارد. به بيان ديگر، تفاوت ميان حيا و بى‏‌حيايى، در عنصر بازدارندگى است. در حيا، فرد به جهت حضور و نظارت ديگران، از انجام دادن كار قبيح، باز داشته مى‏‏‌شود؛ امّا در بى‌‏حيايى، هيچ‏‌گونه بازدارندگى‌‏اى وجود ندارد؛ بلكه فرد به راحتى و با كمال پررويى در برابر ديگران، به كار قبيح، مبادرت مى‎‌كند. در بحث حيا، ويژگى فرد، «كرامت نفس» است و در بحث كم‏‌رويى، «ضعف نفس» و در اين بحث، ويژگى فرد بى‌‏حيا، «لئامت (پستى)» است. بى‏‌حيايى و پرده‌‏درى، جز از افراد پَست برنمى‌‎آيد. فرد پَست، هيچ حرمتى را نگه نمى‌‏دارد و حضور هيچ ناظرى را محترم نمى‌‏شمرد. كسى كه از حرمت و كرامت نفس برخوردار باشد، حرمت ديگران را پاس مى‏‌دارد<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=در فرهنگ اسلام، ميان كرامت نفس و ضدّ ارزش‏‌ها رابطۀ معكوس وجود دارد. اگر كرامت نفس وجود داشته باشد، همۀ قبيح‌‏ها نزد فرد، خوار و پست مى‌‏گردد (ر.ك: ميزان الحكمه، ج 3، ص 2683/الكرم).|عنوان کتاب=میزان الحکمه|جلد=3|صفحه=2683}}</ref> و كسى كه داراى نفسى خوار و پست باشد، هيچ حريمى را پاس نمى‏‌دارد و هيچ حرمتى را نگه نمى‌‏دارد.
 
=== 1. جهل ===
اوّلین عامل فردی بی‌حیایی جهل است. جهل نوعی حالت اخلاقی منفی و شدیدترین نوع فقر، دشمن آدمیان و ضد حلم (به معنای عقل) است. بر اساس آموزه‌های اسلامی ریشۀ اخلاق در عقل است. بی‌دینی و بی‌اخلاقی در جهالت رشد می‌کند. شخص جاهلی که خود را هم سطح حیوانات می‌داند، خود را آلوده به گناهان اخلاقی و جنسی می‌کند. پیامد این آلودگی بی‌حیایی است. اوّلین امام شیعیان علی‌بن‌ابی‌طالب گفته است:<blockquote>«'''الْحَيَاءُ وَ الدِّينُ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَانَ'''<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=علي بن عيسى إربلي، كشف الغمه في معرفة الأئمه، ج 2، بی‏جا: مکتبه الحیدریه، 1427ق، ص249.|عنوان کتاب=کشف الغمه فی معرفه الأئمه|نام=علی بن عیسی|نام خانوادگی=إربلی|ناشر=مکتبه الحیدریه|جلد=2|صفحه=249}}</ref>؛  عقل هر کجا باشد، دین و حیاء همراه اویند.» </blockquote>
 
=== 2. تکرار فعل قبیح ===
دومین عامل فردی بی‌حیایی تکرار است. فردی که به جهت غفلت و لغزش مرتکب فعل قبیحی شود، گرچه در مرتبه اوّل از کار خود شرمنده می‌شود؛ امّا با تکرار قبیح، کار را به دور از عذاب وجدان و شرمندگی انجام می‌دهد. در سوره آل عمران بیان شده است:<blockquote>«'''وَالَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّا اللهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ'''<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آل عمران (3): آیه 135.|عنوان کتاب=قرآن کریم}}</ref>؛  و كسانى كه هرگاه مرتكب عمل زشتى شوند، يا به خود ستم كنند، خدا را ياد كرده؛ و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى‌كنند‌ و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد؟ و اصرار بر گناه، نمي‌ورزند، در حالى ‌كه آگاهند.»</blockquote>این آیه به قبول توبه بعد از گناه به دور از اصرار ورزیدن بعد از آن اشاره دارد.


= منابع =
= منابع =
بررسی ترتیب نزول آیات، جعفر نکونام، پرتال جامع علوم و معارف قرآن، ۱۳۸۸/۰۲/۰۶.
[1]. سوره قصص، آیه 25.
 
[2]. ق (50): 18؛ الحدید (57): 4؛ العلق (96): 14؛ التوبه (9): 105.
 
[3]. عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، مترجم هاشم رسولی محلاتی، ج 1، قم: مکتب الاعلام الاسلامیه، 1366، ح 5702؛ 21. على بن محمد لیثى واسطى، عیون الحکم و المواعظ، محقق، مصحح: حسین حسنى بیرجندى، ج 1، قم: تبیان، 1387، ص 295، ح 5277.
 
[4]. در فرهنگ اسلام، ميان كرامت نفس و ضدّ ارزش‏ها رابطه معكوس وجود دارد. اگر كرامت نفس وجود داشته باشد، همه قبيح‏ها نزد فرد، خوار و پست مى‏گردد (ر.ك: ميزان الحكمه، ج 3، ص 2683/الكرم).

نسخهٔ ‏۵ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۲۱:۳۸

عوامل فردی بی‌حیایی

بی‌حیایی مخالف حیا، بی‌‏شرمی، دریدگی، گستاخی و وقاحت را می‌گویند.

حیا در اصطلاح ملکه‏‌ای درونی است که انسان را از ارتکاب به گناه و افعال ناصواب باز می‏‌دارد. در آیات قرآن در وصف حیا به صورت مستقیم آیه‏‌ای نیامده، ولی در ضمن بعضی آیات مورد اشاره قرار گرفته است؛ مثل آیه 25 سوره قصص که خداوند می‌‏فرماید:

«فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۱]؛ پس یکی از آن دو [زن] در حالی که با حالت شرم و حیا گام بر می‌داشت، نزد او آمد [و] گفت: پدرم تو را می‏طلبد تا پاداش اینکه [دام‏های] ما را آب دادی به تو بدهد. چون نزد او آمد و داستانش را بیان کرد، گفت: دیگر نترس که از آن گروه ستمکار نجات یافتی.

در این آیه استحیاء اشاره به حیا و شرم دختران شعیب نبی در برابر موسی بن عمران را دارد.

حیا بازدارندگی ارادی است که عامل اصلی شکل‏‌گیری آن، حضور و نظارت انسان دیگر، خداوند و یا فرشتگان است.[۲]

در مقابل ملکۀ حیا، بی‏‌حیایی را می‏‌توان نوعی آسیب اخلاقی دانست که باید مورد توجّه قرار گیرد. در بی‌حيايى همانند حيا، هم نظارت وجود دارد و هم صحبت از فعل قبيح است، بر خلاف كم‏‌رويى كه در آن، صحبت از فعل نيك بود. تنها فرقى كه حيا و بی‌حيايى دارند، اين است كه فرد بى‌حيا، از انجام دادن فعل قبيح، شرم نمی‌‏كند. بنا بر اين، بی‌حيايى، يعنى مبادرت به كار قبيح در حضور ديگران، بدون هيچ‌گونه نگرانى. برخى افراد، هيچ باكى ندارند كه مردم، آنان را در حال بدكارگى ببينند.[۳] اينان، افراد بى‏‌حيايى هستند كه اگر در حال گناه ديده شوند، هيچ‏‌گونه تأثّر قلبى پيدا نمى‌‏كنند. فرد بى‏‌حيا، براى حضور ديگران، هيچ ارزشى قائل نيست و نظارت آنان، او را از انجام دادن كار قبيح، باز نمى‏‌دارد. به بيان ديگر، تفاوت ميان حيا و بى‏‌حيايى، در عنصر بازدارندگى است. در حيا، فرد به جهت حضور و نظارت ديگران، از انجام دادن كار قبيح، باز داشته مى‏‏‌شود؛ امّا در بى‌‏حيايى، هيچ‏‌گونه بازدارندگى‌‏اى وجود ندارد؛ بلكه فرد به راحتى و با كمال پررويى در برابر ديگران، به كار قبيح، مبادرت مى‎‌كند. در بحث حيا، ويژگى فرد، «كرامت نفس» است و در بحث كم‏‌رويى، «ضعف نفس» و در اين بحث، ويژگى فرد بى‌‏حيا، «لئامت (پستى)» است. بى‏‌حيايى و پرده‌‏درى، جز از افراد پَست برنمى‌‎آيد. فرد پَست، هيچ حرمتى را نگه نمى‌‏دارد و حضور هيچ ناظرى را محترم نمى‌‏شمرد. كسى كه از حرمت و كرامت نفس برخوردار باشد، حرمت ديگران را پاس مى‏‌دارد[۴] و كسى كه داراى نفسى خوار و پست باشد، هيچ حريمى را پاس نمى‏‌دارد و هيچ حرمتى را نگه نمى‌‏دارد.

1. جهل

اوّلین عامل فردی بی‌حیایی جهل است. جهل نوعی حالت اخلاقی منفی و شدیدترین نوع فقر، دشمن آدمیان و ضد حلم (به معنای عقل) است. بر اساس آموزه‌های اسلامی ریشۀ اخلاق در عقل است. بی‌دینی و بی‌اخلاقی در جهالت رشد می‌کند. شخص جاهلی که خود را هم سطح حیوانات می‌داند، خود را آلوده به گناهان اخلاقی و جنسی می‌کند. پیامد این آلودگی بی‌حیایی است. اوّلین امام شیعیان علی‌بن‌ابی‌طالب گفته است:

«الْحَيَاءُ وَ الدِّينُ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَانَ[۵]؛  عقل هر کجا باشد، دین و حیاء همراه اویند.»

2. تکرار فعل قبیح

دومین عامل فردی بی‌حیایی تکرار است. فردی که به جهت غفلت و لغزش مرتکب فعل قبیحی شود، گرچه در مرتبه اوّل از کار خود شرمنده می‌شود؛ امّا با تکرار قبیح، کار را به دور از عذاب وجدان و شرمندگی انجام می‌دهد. در سوره آل عمران بیان شده است:

«وَالَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّا اللهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ[۶]؛  و كسانى كه هرگاه مرتكب عمل زشتى شوند، يا به خود ستم كنند، خدا را ياد كرده؛ و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى‌كنند‌ و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد؟ و اصرار بر گناه، نمي‌ورزند، در حالى ‌كه آگاهند.»

این آیه به قبول توبه بعد از گناه به دور از اصرار ورزیدن بعد از آن اشاره دارد.

منابع

[1]. سوره قصص، آیه 25.

[2]. ق (50): 18؛ الحدید (57): 4؛ العلق (96): 14؛ التوبه (9): 105.

[3]. عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، مترجم هاشم رسولی محلاتی، ج 1، قم: مکتب الاعلام الاسلامیه، 1366، ح 5702؛ 21. على بن محمد لیثى واسطى، عیون الحکم و المواعظ، محقق، مصحح: حسین حسنى بیرجندى، ج 1، قم: تبیان، 1387، ص 295، ح 5277.

[4]. در فرهنگ اسلام، ميان كرامت نفس و ضدّ ارزش‏ها رابطه معكوس وجود دارد. اگر كرامت نفس وجود داشته باشد، همه قبيح‏ها نزد فرد، خوار و پست مى‏گردد (ر.ك: ميزان الحكمه، ج 3، ص 2683/الكرم).

  1. سوره قصص، آیه 25.
  2. ق (50): 18؛ الحدید (57): 4؛ العلق (96): 14؛ التوبه (9): 105.
  3. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد (۱۳۶۶). از على‌بن‌ابی‌طالب در این خصوص آمده است: «بدترينِ مردم، كسى است كه باكى ندارد مردم، او را در حال انجام دادن كار زشت ببينند». عبد الواحد بن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، مترجم هاشم رسولی محلاتی، ج 1، قم: مکتب الاعلام الاسلامیه، 1366، ح 5702؛ 21. على بن محمد لیثى واسطى، عیون الحکم و المواعظ، محقق، مصحح: حسین حسنى بیرجندى، ج 1، قم: تبیان، 1387، ص 295، ح 5277. ج. ۱. مکتب الاعلام الاسلامیه. ص. ۲۱.
  4. در فرهنگ اسلام، ميان كرامت نفس و ضدّ ارزش‏‌ها رابطۀ معكوس وجود دارد. اگر كرامت نفس وجود داشته باشد، همۀ قبيح‌‏ها نزد فرد، خوار و پست مى‌‏گردد (ر.ك: ميزان الحكمه، ج 3، ص 2683/الكرم). ج. ۳. ص. ۲۶۸۳.
  5. إربلی، علی بن عیسی. علي بن عيسى إربلي، كشف الغمه في معرفة الأئمه، ج 2، بی‏جا: مکتبه الحیدریه، 1427ق، ص249. ج. ۲. مکتبه الحیدریه. ص. ۲۴۹.
  6. آل عمران (3): آیه 135.