کاربر:.Namira/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
(+ رده:بیحیایی (هاتکت)) |
|||
| خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
[[رده:حیا]] | [[رده:حیا]] | ||
[[رده:بیحیایی]] | |||
نسخهٔ ۵ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۲۱:۴۰
عوامل فردی بیحیایی
بیحیایی مخالف حیا، بیشرمی، دریدگی، گستاخی و وقاحت را میگویند.
حیا در اصطلاح ملکهای درونی است که انسان را از ارتکاب به گناه و افعال ناصواب باز میدارد. در آیات قرآن در وصف حیا به صورت مستقیم آیهای نیامده، ولی در ضمن بعضی آیات مورد اشاره قرار گرفته است؛ مثل آیه 25 سوره قصص که خداوند میفرماید:
«فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۱]؛ پس یکی از آن دو [زن] در حالی که با حالت شرم و حیا گام بر میداشت، نزد او آمد [و] گفت: پدرم تو را میطلبد تا پاداش اینکه [دامهای] ما را آب دادی به تو بدهد. چون نزد او آمد و داستانش را بیان کرد، گفت: دیگر نترس که از آن گروه ستمکار نجات یافتی.
در این آیه استحیاء اشاره به حیا و شرم دختران شعیب نبی در برابر موسی بن عمران را دارد.
حیا بازدارندگی ارادی است که عامل اصلی شکلگیری آن، حضور و نظارت انسان دیگر، خداوند و یا فرشتگان است.[۲]
در مقابل ملکۀ حیا، بیحیایی را میتوان نوعی آسیب اخلاقی دانست که باید مورد توجّه قرار گیرد. در بیحيايى همانند حيا، هم نظارت وجود دارد و هم صحبت از فعل قبيح است، بر خلاف كمرويى كه در آن، صحبت از فعل نيك بود. تنها فرقى كه حيا و بیحيايى دارند، اين است كه فرد بىحيا، از انجام دادن فعل قبيح، شرم نمیكند. بنا بر اين، بیحيايى، يعنى مبادرت به كار قبيح در حضور ديگران، بدون هيچگونه نگرانى. برخى افراد، هيچ باكى ندارند كه مردم، آنان را در حال بدكارگى ببينند.[۳] اينان، افراد بىحيايى هستند كه اگر در حال گناه ديده شوند، هيچگونه تأثّر قلبى پيدا نمىكنند. فرد بىحيا، براى حضور ديگران، هيچ ارزشى قائل نيست و نظارت آنان، او را از انجام دادن كار قبيح، باز نمىدارد. به بيان ديگر، تفاوت ميان حيا و بىحيايى، در عنصر بازدارندگى است. در حيا، فرد به جهت حضور و نظارت ديگران، از انجام دادن كار قبيح، باز داشته مىشود؛ امّا در بىحيايى، هيچگونه بازدارندگىاى وجود ندارد؛ بلكه فرد به راحتى و با كمال پررويى در برابر ديگران، به كار قبيح، مبادرت مىكند. در بحث حيا، ويژگى فرد، «كرامت نفس» است و در بحث كمرويى، «ضعف نفس» و در اين بحث، ويژگى فرد بىحيا، «لئامت (پستى)» است. بىحيايى و پردهدرى، جز از افراد پَست برنمىآيد. فرد پَست، هيچ حرمتى را نگه نمىدارد و حضور هيچ ناظرى را محترم نمىشمرد. كسى كه از حرمت و كرامت نفس برخوردار باشد، حرمت ديگران را پاس مىدارد[۴] و كسى كه داراى نفسى خوار و پست باشد، هيچ حريمى را پاس نمىدارد و هيچ حرمتى را نگه نمىدارد.
1. جهل
اوّلین عامل فردی بیحیایی جهل است. جهل نوعی حالت اخلاقی منفی و شدیدترین نوع فقر، دشمن آدمیان و ضد حلم (به معنای عقل) است. بر اساس آموزههای اسلامی ریشۀ اخلاق در عقل است. بیدینی و بیاخلاقی در جهالت رشد میکند. شخص جاهلی که خود را هم سطح حیوانات میداند، خود را آلوده به گناهان اخلاقی و جنسی میکند. پیامد این آلودگی بیحیایی است. اوّلین امام شیعیان علیبنابیطالب گفته است:
«الْحَيَاءُ وَ الدِّينُ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَانَ[۵]؛ عقل هر کجا باشد، دین و حیاء همراه اویند.»
2. تکرار فعل قبیح
دومین عامل فردی بیحیایی تکرار است. فردی که به جهت غفلت و لغزش مرتکب فعل قبیحی شود، گرچه در مرتبه اوّل از کار خود شرمنده میشود؛ امّا با تکرار قبیح، کار را به دور از عذاب وجدان و شرمندگی انجام میدهد. در سوره آل عمران بیان شده است:
«وَالَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّا اللهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ[۶]؛ و كسانى كه هرگاه مرتكب عمل زشتى شوند، يا به خود ستم كنند، خدا را ياد كرده؛ و براى گناهان خود، طلب آمرزش مىكنند و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد؟ و اصرار بر گناه، نميورزند، در حالى كه آگاهند.»
این آیه به قبول توبه بعد از گناه به دور از اصرار ورزیدن بعد از آن اشاره دارد.
منابع
[1]. سوره قصص، آیه 25.
[2]. ق (50): 18؛ الحدید (57): 4؛ العلق (96): 14؛ التوبه (9): 105.
[3]. عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، مترجم هاشم رسولی محلاتی، ج 1، قم: مکتب الاعلام الاسلامیه، 1366، ح 5702؛ 21. على بن محمد لیثى واسطى، عیون الحکم و المواعظ، محقق، مصحح: حسین حسنى بیرجندى، ج 1، قم: تبیان، 1387، ص 295، ح 5277.
[4]. در فرهنگ اسلام، ميان كرامت نفس و ضدّ ارزشها رابطه معكوس وجود دارد. اگر كرامت نفس وجود داشته باشد، همه قبيحها نزد فرد، خوار و پست مىگردد (ر.ك: ميزان الحكمه، ج 3، ص 2683/الكرم).
- ↑ سوره قصص، آیه 25.
- ↑ ق (50): 18؛ الحدید (57): 4؛ العلق (96): 14؛ التوبه (9): 105.
- ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد (۱۳۶۶). از علىبنابیطالب در این خصوص آمده است: «بدترينِ مردم، كسى است كه باكى ندارد مردم، او را در حال انجام دادن كار زشت ببينند». عبد الواحد بن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، مترجم هاشم رسولی محلاتی، ج 1، قم: مکتب الاعلام الاسلامیه، 1366، ح 5702؛ 21. على بن محمد لیثى واسطى، عیون الحکم و المواعظ، محقق، مصحح: حسین حسنى بیرجندى، ج 1، قم: تبیان، 1387، ص 295، ح 5277. ج. ۱. مکتب الاعلام الاسلامیه. ص. ۲۱.
- ↑ در فرهنگ اسلام، ميان كرامت نفس و ضدّ ارزشها رابطۀ معكوس وجود دارد. اگر كرامت نفس وجود داشته باشد، همۀ قبيحها نزد فرد، خوار و پست مىگردد (ر.ك: ميزان الحكمه، ج 3، ص 2683/الكرم). ج. ۳. ص. ۲۶۸۳.
- ↑ إربلی، علی بن عیسی. علي بن عيسى إربلي، كشف الغمه في معرفة الأئمه، ج 2، بیجا: مکتبه الحیدریه، 1427ق، ص249. ج. ۲. مکتبه الحیدریه. ص. ۲۴۹.
- ↑ آل عمران (3): آیه 135.