دعا
تحريص بر دعا و تشويق عقل بر آن
عقل هر عاقلى حكم مىكند كه وقتى انسان قدرت دارد، بايد ضرر را از خودش دفع نمايد و از طرف ديگر مىدانيم كه زندگى در اين دنيا براى هيچ انسانى بدون ضرر و زيان و تشويش خاطره نيست چون:
- يا درد و مرضى در اندرون خود دارد.
- يا ظالمى از خارج او را مىآزارد.
- يا در شغل و كارش گرفتارى دارد.
- يا همسايه به او آزار مىرساند.
- و يا ...
و اگر فعلا هيچ يك از اين گرفتاريها پيش نيامده باشد، باز عقل محال نمىداند كه در آينده گرفتاريهايى برايش پديد آيد، چگونه پديد نيايد و حال آنكه دنيا محل حوادث است و هيچ وقت بر يك منوال، ثابت و برقرار نمىماند و كسى از سختيها و مصيبتهاى آن در امان نيست. منتها سختيهايش براى بعضيها به فعليت رسيده و محقق شده و براى عده ديگر در آينده محقق خواهد شد، اما عقل حكم به وجوب و لزوم برطرف نمودن هر دو قسم از مصيبتها و گرفتاريها مىكند، اين از يك سوى از سوى ديگر، دعا وسيلهاى است كه مىتواند اين مشكل را برطرف سازد و آن را براى انسان حلّ كند، پس عقلا لازم است كه دست به دامان دعا بياويزيم و از آن براى حلّ مشكلاتمان كمك بگيريم.[1]
[1] ابن فهد حلى، احمد بن محمد، آيين بندگى و نيايش (ترجمه عدة الداعي) - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1375ش.