کاربر:فاطمه پرورش1371/صفحه تمرین
روح توحید و تأثیر آن در زندگی اجتماعی و فردی
خشک و بیاثر بودن مباحث توحید متکلمین
روشی که متکلمین در بحث توحید دارند، استفاده از بحثهای فلسفی و استدلالی بیاثر و خشک است. مباحث متکلمین دربارۀ توحید، صدها سال به صورت فریبنده از نظر ظاهر و بیمغز از نظر باطن، به صورت مجرد و فارغ از ارتباط با دنیای خارج بحث شده است. نباید توحید را به صورت یک پاسخ خشک به یک سؤال علمی و مغزی مطرح کرد. بلکه باید توحید را به صورت مسئلهای که دانستن یا ندانستن آن، برای زندگی انسان حیاتی و تعیینکننده باشد، مطرح کرد. توحید باید در زندگی اثر داشته باشد، چه در روابط اجتماعی و چه در زمینۀ حکومت. آنجوری که بیکارانِ اجتماعی توحید را مطرح میکنند، فرق دارد با آنجوری که یک فرد متعهد، توحید را مطرح میکند. یک فرد که احساس مسئولیت اجتماعی ندارد، توحید را اینجوری مطرح میکند: «آیا خدایی هست یا نیست؟ خُب، حالا هست، چهکار کنیم؟ یا نیست، چهکار کنیم؟» باید دید بودن و نبودن خدا در وضع زندگی و نظام اجتماعی چه تأثیر و تغییری ایجاد میکند؟
در ادامه از دو منظر به توحید میپردازیم؛
الف) معنای توحید
توحید، باور «قدرت مطلقۀ خدا» است. وقتی باور کردیم خدا قدرت مطلق است و همۀ قوانین زندگی تابع اراده و قدرت اوست، سلطۀ غیرخدا را نمیپذیریم.
ب) تأثیر توحید در زندگی اجتماعی و فردی
روح توحید، نفی بردگی غیرخدا و «آزاد شدن» از قید و بند بندگی غیرخدا است. عدم بندگی غیرخدا یعنی عدم اطاعت و نپذیرفتن سلطۀ غیرخدا. غیرخدا ممکن است یک قدرت سیاسی یا مذهبی، یک دوست، یک عامل درون انسان (مثلاً شهوت، حسادت)، یا یک قانون غیرالهی باشد.
نتیجه گیری
بنابراین مهمترین تأثیر توحید در زندگی اجتماعی، «نفی طبقات اجتماعی» است. جامعۀ توحیدی، یک جامعۀ بیطبقه است که گروههای انسانی بر حسب حقوق و مزایا از هم جدا نشدهاند؛ بلکه همه زیر یک سقف حقوقی زندگی میکنند. در جامعۀ توحیدی، همه، متناسب با استعداد و تلاش خودشان میتوانند به عالیترین مقامات برسند. پول، دانش و مقام سیاسی با تلاش به دست میآید و راه تلاش برای همگان باز است. در واقع، توحید به معنای «تدبیر و خلق و آفرینش و ادارۀ جهان را از یک خدا و یک منبع قدرت دانستن»، ضامن نفی طبقات اجتماعی است.[۱]
منبع:
- ↑ طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن (ویراست سوم). مشهد مقدس مسجد امام حسن مجتبی. ۱۳۵۳.