صفات خدا: تفاوت میان نسخهها
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
معتزله معتقد بودند که صفات خداوند به ذات او بازمیگردد و بهطور کامل با آن یکی است. این دیدگاه آنها موجب مشکلاتی در تفسیر معنای روابط شخصی و تجربههای دینی میشود، چرا که بر اساس این دیدگاه، به نظر میرسد که عبادتکننده ارتباط شخصی با خداوند ندارد و خداوند بهعنوان یک موجود غیر شخصی دیده میشود. این مسئله بهویژه در نماز و ارتباط انسان با خداوند در دعاها و درخواستها تأثیر میگذارد.<ref>{{پک|1=el-bizri|2=2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=God: essence and attributes|زبان=en|ص=۱۲۲–۱۲۴}}</ref> | معتزله معتقد بودند که صفات خداوند به ذات او بازمیگردد و بهطور کامل با آن یکی است. این دیدگاه آنها موجب مشکلاتی در تفسیر معنای روابط شخصی و تجربههای دینی میشود، چرا که بر اساس این دیدگاه، به نظر میرسد که عبادتکننده ارتباط شخصی با خداوند ندارد و خداوند بهعنوان یک موجود غیر شخصی دیده میشود. این مسئله بهویژه در نماز و ارتباط انسان با خداوند در دعاها و درخواستها تأثیر میگذارد.<ref>{{پک|1=el-bizri|2=2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=God: essence and attributes|زبان=en|ص=۱۲۲–۱۲۴}}</ref> | ||
== موضع حنبلیها == | |||
حنبلیها باور داشتند که [[وحی]] الهی برای تلاوت است و هیچ تفسیری نمیتواند معنای آن را به طور کامل بیان کند. آنها بر این عقیده بودند که وضعیت وجودی صفات الهی مخفی است و تنها چیزی که میتوان در مورد آنها بیان کرد، وجود آنهاست، چرا که در قرآن ذکر شدهاند. اما این بدان معنا نیست که مؤمنان نباید تلاش کنند تا معنای آنها را درک کنند. [[اشاعره]] در این زمینه از حنبلیها فراتر رفتند و تأکید داشتند که صفات الهی باید بهطور عقلانی تأسیس شوند، در حالی که حنبلیها همچنان از تأملات فلسفی و عقلی در امور دینی اجتناب میکردند. آنها معتقد بودند که درک انسانی محدود است و برای آنکه حقیقت ذات الهی آشکار نشود، باید از هرگونه تفکر مفهومی یا گرامری که ممکن است به اشتباهات دینی منجر شود، اجتناب کرد. به عبارت دیگر، حقیقت ذات الهی پوشیده است و اصول تعالی نباید از طریق گمانورزی خدشهدار شود.<ref>{{پک|el-bizri|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=God: essence and attributes|زبان=en|ص=۱۲۶-۱۲۷}}</ref> | |||
حنبلیها بهطور خاص مخالف این عقیده بودند که قرآن مخلوق است، زیرا به این معنا میبود که کلام خداوند میتواند به موجودی مخلوق تبدیل شود. به همین دلیل، آنان تأکید داشتند که قرآن نه مخلوق است و نه میتوان در مورد آن سخنانی جز آنچه در قرآن آمده گفت. در مقابل، اشاعره بهطور معتدلتری تأکید میکردند که تلاوت قرآن مخلوق است، اما کلام خداوند بهعنوان آنچه که تلاوت میشود، از آن جهت که حقیقتی الهی دارد، مخلوق نیست. حنبلیها همچنین تأکید میکردند که سوالاتی مانند «چرا؟» (لم؟) یا «چگونه؟» (کیف؟) در زمینه صفات خداوند باید کنار گذاشته شود و بهجای آن، باید تنها به ایمان ساده و تسلیمشدن به آنچه که در قرآن آمده، اکتفا کرد. آنان بر این عقیده بودند که درک صفات خداوند خارج از دسترس عقل بشری است و هرگونه گمانورزی در این زمینه ممکن است به بدعت منتهی شود.<ref>{{پک|el-bizri|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=God: essence and attributes|زبان=en|ص=۱۲۶-۱۲۷}}</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
نسخهٔ ۳۰ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۴۵
صفات خدا یکی از موضوعات فلسفی و کلامی در ادیان مختلف است که در اسلام نیز مورد توجه ویژه متکلمان و مفسران و فیلسوفان قرار گرفته است.
صفات خدا در اسلام
مسئله ذات و صفات خداوند از آغاز تفکر اسلامی در سدههای هفتم و هشتم میلادی یکی از موضوعات محوری در تفسیر و هرمنوتیک قرآن بود که تأثیر زیادی بر توسعه اندیشه اسلامی داشت. این مسئله بهویژه در نزاعهای شدید میان معتزله و حنبلیها نمایان شد که در نهایت منجر به ظهور کلام اشعری و بحثهای آن با فیلسوفان مشائی شد، بهطور برجسته در نقد غزالی از ابنسینا.[۱]
بحث ذات و صفات خداوند بازتاب ابعاد مختلف تفسیر متون دینی و نظریات آنها در مورد معنی و تأویل بود. بر اساس گزارشهای هرزیوگرافیک، تمایز میان معنای ظاهر (ظاهری) و باطن (پنهان) متون دینی باعث شکلگیری دیدگاههای افراطی در عقاید مذهبی شد که در یک سوی آن انسانپنداران و جسمپنداران قرار داشتند و در سوی دیگر، باطنیه یا گروههای صوفیمسلک.[۲]
از دیدگاه فلسفی انتزاعی، مسئله ذات و صفات خداوند به مفاهیم دیالکتیکی وحدت/کثرت، هویت/اختلاف یا یکسانی/دیگری اشاره داشت که از زمان یونان باستان در تاریخ اندیشههای مختلف مورد تحلیل قرار گرفته و همچنان در آثار اندیشمندان مدرن نظیر هگل، هایدگر و لویناس ادامه یافته است. این مفاهیم در تفکر توحیدی بهویژه در بحثهای پیچیده الهیاتی اسلامی دربارهٔ ماهیت وحی و تجلی آن در قرآن کاربرد یافته است.[۳]
در بررسی مسائل ذات و صفات خداوند، معتزله به همسانی صفات، وصفها و اسمها تأکید داشتند، به این معنا که هرگاه دربارهٔ صفات خداوند صحبت کنیم، در واقع در حال توصیف ماهیت الهی هستیم. در مقابل، حنبلیها و بسیاری از اشاعره با این دیدگاه مخالفت کردند و بین صفات و وصفها تفاوت قائل شدند. آنها صفات را بهعنوان ویژگیهای درونی خداوند و وصفها را بهعنوان گزارشهای توصیفی از خداوند در نظر میگرفتند.[۴]
یکی از مسائل مهم در این زمینه، رابطه صفات الهی با وحدت و تعالی خداوند است. قرآن صفات الهی را در کنار «اسماء حسنی» خداوند ذکر میکند، اما این امر سؤالی را ایجاد میکند که چگونه میتوان صفات را تأیید کرد بدون آنکه به مفهوم انسانگونه یا تعدد در خداوند اشاره کند. معتزله برای حفظ وحدت و تعالی خداوند، استدلال کردند که قرآن «مخلوق» است، به این معنا که اگر قرآن همزمان با خداوند وجود داشته باشد، به معنای تعدد در خداوند خواهد بود، بنابراین قرآن باید مخلوق باشد.[۵]
این استدلال با مشکلاتی روبرو است؛ چرا که اگر قرآن مخلوق باشد، آیا این به این معنا نیست که دیگر کلام خدا نیست؟ اهل سنت با این نظر مخالفت کردند، زیرا اگر قرآن مخلوق باشد، ممکن است وحدت و تعالی خداوند را زیر سؤال ببرد.[۶]
معتزله معتقد بودند که صفات خداوند به ذات او بازمیگردد و بهطور کامل با آن یکی است. این دیدگاه آنها موجب مشکلاتی در تفسیر معنای روابط شخصی و تجربههای دینی میشود، چرا که بر اساس این دیدگاه، به نظر میرسد که عبادتکننده ارتباط شخصی با خداوند ندارد و خداوند بهعنوان یک موجود غیر شخصی دیده میشود. این مسئله بهویژه در نماز و ارتباط انسان با خداوند در دعاها و درخواستها تأثیر میگذارد.[۷]
موضع حنبلیها
حنبلیها باور داشتند که وحی الهی برای تلاوت است و هیچ تفسیری نمیتواند معنای آن را به طور کامل بیان کند. آنها بر این عقیده بودند که وضعیت وجودی صفات الهی مخفی است و تنها چیزی که میتوان در مورد آنها بیان کرد، وجود آنهاست، چرا که در قرآن ذکر شدهاند. اما این بدان معنا نیست که مؤمنان نباید تلاش کنند تا معنای آنها را درک کنند. اشاعره در این زمینه از حنبلیها فراتر رفتند و تأکید داشتند که صفات الهی باید بهطور عقلانی تأسیس شوند، در حالی که حنبلیها همچنان از تأملات فلسفی و عقلی در امور دینی اجتناب میکردند. آنها معتقد بودند که درک انسانی محدود است و برای آنکه حقیقت ذات الهی آشکار نشود، باید از هرگونه تفکر مفهومی یا گرامری که ممکن است به اشتباهات دینی منجر شود، اجتناب کرد. به عبارت دیگر، حقیقت ذات الهی پوشیده است و اصول تعالی نباید از طریق گمانورزی خدشهدار شود.[۸]
حنبلیها بهطور خاص مخالف این عقیده بودند که قرآن مخلوق است، زیرا به این معنا میبود که کلام خداوند میتواند به موجودی مخلوق تبدیل شود. به همین دلیل، آنان تأکید داشتند که قرآن نه مخلوق است و نه میتوان در مورد آن سخنانی جز آنچه در قرآن آمده گفت. در مقابل، اشاعره بهطور معتدلتری تأکید میکردند که تلاوت قرآن مخلوق است، اما کلام خداوند بهعنوان آنچه که تلاوت میشود، از آن جهت که حقیقتی الهی دارد، مخلوق نیست. حنبلیها همچنین تأکید میکردند که سوالاتی مانند «چرا؟» (لم؟) یا «چگونه؟» (کیف؟) در زمینه صفات خداوند باید کنار گذاشته شود و بهجای آن، باید تنها به ایمان ساده و تسلیمشدن به آنچه که در قرآن آمده، اکتفا کرد. آنان بر این عقیده بودند که درک صفات خداوند خارج از دسترس عقل بشری است و هرگونه گمانورزی در این زمینه ممکن است به بدعت منتهی شود.[۹]
پانویس
ارجاعات
- ↑ el-bizri, “God: essence and attributes”, Classical Islamic Theology, 121.
- ↑ el-bizri, “God: essence and attributes”, Classical Islamic Theology, 121.
- ↑ el-bizri, “God: essence and attributes”, Classical Islamic Theology, 121.
- ↑ el-bizri, “God: essence and attributes”, Classical Islamic Theology, 122–124.
- ↑ el-bizri, “God: essence and attributes”, Classical Islamic Theology, 122–124.
- ↑ el-bizri, “God: essence and attributes”, Classical Islamic Theology, 122–124.
- ↑ el-bizri, “God: essence and attributes”, Classical Islamic Theology, 122–124.
- ↑ el-bizri, “God: essence and attributes”, Classical Islamic Theology, 126-127.
- ↑ el-bizri, “God: essence and attributes”, Classical Islamic Theology, 126-127.
منابع
- el-bizri, nader (2008). "God: essence and attributes". The Cambridge Companion to Classical Islamic Theology (به انگلیسی). Cambridge: Cambridge University Press.