کاربر:فاطمه پرورش1371/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ما آن سر بالایی و آن شیب تند را عبور کردیم و حالا به قله ها نزدیک شدیم. دیگر زمان ناامید شدن نیست. روز شوق و امید است. روز حرکت است)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<ref>{{یادکرد ژورنال|سال=1404|نقل قول=اسماعیل فخریان|عنوان=راوی قدرت}}</ref>راوی قدرت کجا و راوی ترمیدور کجا؟!


🔻نمی‌دانم برای بار چندم است، حسابش از دستم در رفته، از بس که پرشمار است تعدادِ تکرارِ یک مأموريت: روایت قدرت و امید.
== روح توحید و تأثیر آن در زندگی اجتماعی و فردی ==
<references />


[۱]. فرمود: به ضرر کشورتان حرف نزنید، راوی ضعف کشورتان نباشید، نقاط قوّت را برای مردم بیان کنید؛ نقاط قوّتی که واقعاً وجود دارد، ظرفیّت‌هایی که واقعاً وجود دارد؛ اینها را برای مردم بگویید.
=== خشک و بی‌اثر بودن مباحث توحید متکلمین ===
روشی که [[متکلمین]] در بحث توحید دارند، استفاده از بحث‌های فلسفی و استدلالی بی‌اثر و خشک است. مباحث متکلمین دربارۀ [[توحید]]، صدها سال به صورت فریبنده از نظر ظاهر و بی‌مغز از نظر باطن، به صورت مجرد و فارغ از ارتباط با دنیای خارج بحث شده است. نباید توحید را به صورت یک پاسخ خشک به یک سؤال علمی و مغزی مطرح کرد. بلکه باید توحید را به صورت مسئله‌ای که دانستن یا ندانستن آن، برای زندگی انسان حیاتی و تعیین‌کننده باشد، مطرح کرد. توحید باید در زندگی اثر داشته باشد، چه در روابط اجتماعی و چه در زمینۀ حکومت. آنجوری که بیکارانِ اجتماعی توحید را مطرح می‌کنند، فرق دارد با آنجوری که یک فرد متعهد، توحید را مطرح می‌کند. یک فرد که احساس مسئولیت اجتماعی ندارد، توحید را اینجوری مطرح می‌کند: «آیا [[خدا|خدایی]] هست یا نیست؟ خُب، حالا هست، چه‌کار کنیم؟ یا نیست، چه‌کار کنیم؟» باید دید بودن و نبودن خدا در وضع زندگی و نظام اجتماعی چه تأثیر و تغییری ایجاد می‌کند؟


[۲]. فرمود: ببینید راهی را که آمده‌ایم! کجا بودیم و کجا هستیم. در همهٔ زمینه‌ها، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، آموزشی، زیرساخت‌ها و... نه تنها پیشرفت داشته‌ که اصلا نسبت به گذشته قابل مقایسه نیست.
در ادامه از دو منظر به توحید می‌پردازیم؛


[۳]. فرمود: ضعف داریم، نقص داریم، کمبود داریم، کدام کشور ندارد؟ لکن قوت‌هایی داریم، توانایی‌هایی داریم، کارهایی شده، تلاش‌هایی شده، اینها را روایت کنیم و به مردم بگوییم.
=== الف) معنای توحید ===
توحید، باور «قدرت مطلقۀ خدا» است. وقتی باور کردیم خدا قدرت مطلق است و همۀ قوانین زندگی تابع اراده و قدرت اوست، سلطۀ غیرخدا را نمی‌پذیریم.


[۴]. فرمود: در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید. این نخستین و ریشه‌ای‌ترین جهاد شما است. نشانه‌های امیدبخش در برابر چشم شما است. رویش‌های انقلاب بسی فراتر از ریزش‌ها است و دست‌ودل‌های امین و خدمتگزار، بمراتب بیشتر از مفسدان و خائنان و کیسه‌دوختگان است.
=== ب) تأثیر توحید در زندگی اجتماعی و فردی ===
روح توحید، نفی بردگی غیرخدا و «آزاد شدن» از قید و بند [[بندگی]] غیرخدا است. عدم بندگی غیرخدا یعنی عدم اطاعت و نپذیرفتن سلطۀ غیرخدا. غیرخدا ممکن است یک قدرت سیاسی یا مذهبی، یک دوست، یک عامل درون انسان (مثلاً [[شهوت]]، [[حسادت]])، یا یک قانون غیرالهی باشد.


[۵]. فرمود: ما فصل مشبعی از راه را حرکت کردیم. آن سربالایی، آن شیب تند را عبور کردیم، به قله‌ها نزدیک شدیم. نباید خسته بشویم. امروز روز خسته شدن نیست، روز ناامید شدن نیست. امروز روز شوق است، روز امید است، روز حرکت است.
==== نتیجه گیری ====
بنابراین مهم‌ترین تأثیر توحید در زندگی اجتماعی، «نفی طبقات اجتماعی» است. جامعۀ توحیدی، یک جامعۀ بی‌طبقه است که گروه‌های انسانی بر حسب حقوق و مزایا از هم جدا نشده‌اند؛ بلکه همه زیر یک سقف حقوقی زندگی می‌کنند. در جامعۀ توحیدی، همه، متناسب با استعداد و تلاش خودشان می‌توانند به عالی‌ترین مقامات برسند. پول، دانش و مقام سیاسی با تلاش به دست می‌آید و راه تلاش برای همگان باز است. در واقع، توحید به معنای «تدبیر و خلق و آفرینش و ادارۀ جهان را از یک خدا و یک منبع قدرت دانستن»، ضامن نفی طبقات اجتماعی است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن|عنوان کتاب=سلسله جلسات استاد سید علی حسینی خامنه ای|تاریخ=۱۳۵۳|ناشر=مشهد مقدس مسجد امام حسن مجتبی|ویرایش=سوم}}</ref>


🔺حالا آن برادر محترم می‌نویسد:
== منبع''':''' ==
 
<references />
[۱]. حاکمان عمل‌گرا و خواص محافظه‌کار، اندوخته‌های فرهنگیِ دورهٔ پساانقلاب را به باد دهند.
 
[۲]. آن آقای محترم می‌نویسد از حرف نویِ جمهوری اسلامی جز اسم چیزی نمانده:
 
جامعه به‌طور کلّی، رهاست. اعتبار و رسمیّت دیانت، زائل شده است. آری، این عاقبت نظامی است که نسبت به هویّت حاکمانش، حسّاس نباشد و با اندرونیِ حکمرانی، بر اساس قاعدۀ دموکراسیِ سکولار معامله کند؛ هر چند به نام مردم‌سالاریِ دینی.
 
[۳]. پا را فراتر می‌گذارد، نظام را متهم به ماکیاولیسم می‌کند و می‌نویسد نظام دغدغه‌اش فقط ماندن است، به هر قیمتی، حتی به قیمت سکولار شدن:
 
جمهوری اسلامی، وجوهِ فرهنگیِ انقلاب را باخت و به چیزی شبیه ترکیه و... تبدیل شد. ترمیدور فرهنگی، اتّفاق افتاده است. شیرازۀ فرهنگ، شکسته شده. ستون معنا، فروریخته. سکولاریسمِ فرهنگیِ پنهان، به جان نظام افتاد و انقلابش را بلعید. یک صورت پوشالی از معیارهای فرهنگی مانده است؛ نام و بس. سیرت رفت و صورت ماند. ساخت حقیقیِ فرهنگی، رنگ باخت و ساخت حقوقیِ فرهنگی، مانده است. روشن است که عقب‌نشینی‌های فرهنگی، پایان ندارند. سکولاریسمِ فرهنگی، تمامیّت دهۀ شصت را در خود فروبرد. اینک نظام، دغدغۀ بقا دارد؛ فقط می‌خواهد بماند، اما مسأله این است که برای ماندن، باید به‌جای طرح اسلامی‌سازی، طرح سکولارسازی را در دستورکار خویش قرار بدهد تا مردمِ برساختۀ لیبرال‌های ایرانی، در برابرش صف‌آرایی نکنند.
 
[۴]. در آخر، تیر خلاص را بر قلب آقای جمهوری اسلامی می‌نشاند و خبر از پایان آن می‌دهد:
 
جمهوری اسلامی را کارگزارانش، مسخ و مستحیل کردند؛ آنان که هویّت تجدّدی داشتند اما حاکمیّت، گشاده‌دستانه و خام‌اندیشانه، قدرت را بر سینیِ دموکراسیِ سکولار نهاد و به آنها تعارف کرد. آنها نیز با باطن نظام، آن کردند که امروز می‌بینیم.
 
[۵]. البته ایشان از درون خود نیز خبر می‌دهند که:
 
لیبرالیسمِ شبه‌مذهبی، جمهوری اسلامی را وارد روند ترمیدور کرد. من مدّت‌هاست فاتحۀ فرهنگ و هویّت و معنا و ارزش‌ها را در جمهوری اسلامی خوانده‌ام...
 
▫️و اما اکنون ما هستیم و نسبت روایتِ آن آقا و این آقا؟!
 
@fakhrian_ir<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۳:۱۳

روح توحید و تأثیر آن در زندگی اجتماعی و فردی


خشک و بی‌اثر بودن مباحث توحید متکلمین

روشی که متکلمین در بحث توحید دارند، استفاده از بحث‌های فلسفی و استدلالی بی‌اثر و خشک است. مباحث متکلمین دربارۀ توحید، صدها سال به صورت فریبنده از نظر ظاهر و بی‌مغز از نظر باطن، به صورت مجرد و فارغ از ارتباط با دنیای خارج بحث شده است. نباید توحید را به صورت یک پاسخ خشک به یک سؤال علمی و مغزی مطرح کرد. بلکه باید توحید را به صورت مسئله‌ای که دانستن یا ندانستن آن، برای زندگی انسان حیاتی و تعیین‌کننده باشد، مطرح کرد. توحید باید در زندگی اثر داشته باشد، چه در روابط اجتماعی و چه در زمینۀ حکومت. آنجوری که بیکارانِ اجتماعی توحید را مطرح می‌کنند، فرق دارد با آنجوری که یک فرد متعهد، توحید را مطرح می‌کند. یک فرد که احساس مسئولیت اجتماعی ندارد، توحید را اینجوری مطرح می‌کند: «آیا خدایی هست یا نیست؟ خُب، حالا هست، چه‌کار کنیم؟ یا نیست، چه‌کار کنیم؟» باید دید بودن و نبودن خدا در وضع زندگی و نظام اجتماعی چه تأثیر و تغییری ایجاد می‌کند؟

در ادامه از دو منظر به توحید می‌پردازیم؛

الف) معنای توحید

توحید، باور «قدرت مطلقۀ خدا» است. وقتی باور کردیم خدا قدرت مطلق است و همۀ قوانین زندگی تابع اراده و قدرت اوست، سلطۀ غیرخدا را نمی‌پذیریم.

ب) تأثیر توحید در زندگی اجتماعی و فردی

روح توحید، نفی بردگی غیرخدا و «آزاد شدن» از قید و بند بندگی غیرخدا است. عدم بندگی غیرخدا یعنی عدم اطاعت و نپذیرفتن سلطۀ غیرخدا. غیرخدا ممکن است یک قدرت سیاسی یا مذهبی، یک دوست، یک عامل درون انسان (مثلاً شهوت، حسادت)، یا یک قانون غیرالهی باشد.

نتیجه گیری

بنابراین مهم‌ترین تأثیر توحید در زندگی اجتماعی، «نفی طبقات اجتماعی» است. جامعۀ توحیدی، یک جامعۀ بی‌طبقه است که گروه‌های انسانی بر حسب حقوق و مزایا از هم جدا نشده‌اند؛ بلکه همه زیر یک سقف حقوقی زندگی می‌کنند. در جامعۀ توحیدی، همه، متناسب با استعداد و تلاش خودشان می‌توانند به عالی‌ترین مقامات برسند. پول، دانش و مقام سیاسی با تلاش به دست می‌آید و راه تلاش برای همگان باز است. در واقع، توحید به معنای «تدبیر و خلق و آفرینش و ادارۀ جهان را از یک خدا و یک منبع قدرت دانستن»، ضامن نفی طبقات اجتماعی است.[۱]

منبع:

  1. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن (ویراست سوم). مشهد مقدس مسجد امام حسن مجتبی. ۱۳۵۳.