بدون جعبه اطلاعات
بدون تصویر

اهیب بن سماع: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ابرابزار)
 
 
خط ۱: خط ۱:
'''اهیب بن سماع''' از معاریف عرب [[جاهلیت|جاهلی]] بود که بر قبیله خود زعامت داشت. بر اساس گزارش‌های منابع اسلامی، روزی [[محمد]]، پیامبر مسلمانان،‌ پس از نماز صبح در [[مسجد النبی|مسجد]] نشسته بود که عربی از اعراب بادیه وارد شد. شتر خود را به درب مسجد بست و وارد شد. این مرد بلند بالا، با سر بزرگ و [[عمامه]] به سر، چون چشمش به محمد افتاد لرزه به اندامش افتاد و سه بار خواست سخن بگوید اما نتوانست. محمد با درک هیبت او، از او روی برتافت و به گفتگویی با دیگری پرداخت تا آرام شود. پس از آرامش، پیامبر اسلام به او دست داد و گفت آنچه می‌خواستی بگویی، بگو. او چند بیت شعر در پوزش از حالت خود خواند. پس از این گفتگو، اهیب بن سماع [[مسلمان]] شد. او از محمد خواست تا بیشتر دربارهٔ ایمانش بیاموزد و محمد از او پرسید که آیا به یاد دارد که در گذشته به نزد [[بت]] خود می‌رفت و [[قربانی]] می‌کرد؟ او تأیید کرد و محمد به او گفت که آن بت او را به راه راست هدایت کرده بود. پس از این وقایع، محمد به [[علی بن ابی‌طالب]] دستور داد که او را آموزش دهد و اهیب بن سماع در نبرد با [[حارث بن ضرار]] که لشگری فراهم کرده بود، همراه علی پیروز شد و غنائم زیادی به دست آورد.<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایرةالمعارف جامع اسلامی|ف=اهیب بن سماع}}</ref>
'''اهیب بن سماع''' از معاریف عرب [[جاهلیت|جاهلی]] بود که بر قبیله خود زعامت داشت. بر اساس گزارش‌های منابع اسلامی، روزی [[محمد]]، پیامبر مسلمانان، پس از نماز صبح در [[مسجد النبی|مسجد]] نشسته بود که عربی از اعراب بادیه وارد شد. شتر خود را به درب مسجد بست و وارد شد. این مرد بلند بالا، با سر بزرگ و [[عمامه]] به سر، چون چشمش به محمد افتاد لرزه به اندامش افتاد و سه بار خواست سخن بگوید اما نتوانست. محمد با درک هیبت او، از او روی برتافت و به گفتگویی با دیگری پرداخت تا آرام شود. پس از آرامش، پیامبر اسلام به او دست داد و گفت آنچه می‌خواستی بگویی، بگو. او چند بیت شعر در پوزش از حالت خود خواند. پس از این گفتگو، اهیب بن سماع [[مسلمان]] شد. او از محمد خواست تا بیشتر دربارهٔ ایمانش بیاموزد و محمد از او پرسید که آیا به یاد دارد که در گذشته به نزد [[بت]] خود می‌رفت و [[قربانی]] می‌کرد؟ او تأیید کرد و محمد به او گفت که آن بت او را به راه راست هدایت کرده بود. پس از این وقایع، محمد به [[علی بن ابی‌طالب]] دستور داد که او را آموزش دهد و اهیب بن سماع در نبرد با [[حارث بن ضرار]] که لشگری فراهم کرده بود، همراه علی پیروز شد و غنائم زیادی به دست آورد.<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایرةالمعارف جامع اسلامی|ف=اهیب بن سماع}}</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۹: خط ۹:


{{درجه‌بندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=بله|نیازمند تصویر=بله|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامه‌ها=تاحدودی|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}}
{{درجه‌بندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=بله|نیازمند تصویر=بله|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامه‌ها=تاحدودی|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}}
[[رده:اهالی مدینه]]
[[رده:صحابه]]
[[رده:عرب‌های سده ۶ (میلادی)]]
[[رده:مسلمانان اهل عربستان سعودی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۴:۱۳

اهیب بن سماع از معاریف عرب جاهلی بود که بر قبیله خود زعامت داشت. بر اساس گزارش‌های منابع اسلامی، روزی محمد، پیامبر مسلمانان، پس از نماز صبح در مسجد نشسته بود که عربی از اعراب بادیه وارد شد. شتر خود را به درب مسجد بست و وارد شد. این مرد بلند بالا، با سر بزرگ و عمامه به سر، چون چشمش به محمد افتاد لرزه به اندامش افتاد و سه بار خواست سخن بگوید اما نتوانست. محمد با درک هیبت او، از او روی برتافت و به گفتگویی با دیگری پرداخت تا آرام شود. پس از آرامش، پیامبر اسلام به او دست داد و گفت آنچه می‌خواستی بگویی، بگو. او چند بیت شعر در پوزش از حالت خود خواند. پس از این گفتگو، اهیب بن سماع مسلمان شد. او از محمد خواست تا بیشتر دربارهٔ ایمانش بیاموزد و محمد از او پرسید که آیا به یاد دارد که در گذشته به نزد بت خود می‌رفت و قربانی می‌کرد؟ او تأیید کرد و محمد به او گفت که آن بت او را به راه راست هدایت کرده بود. پس از این وقایع، محمد به علی بن ابی‌طالب دستور داد که او را آموزش دهد و اهیب بن سماع در نبرد با حارث بن ضرار که لشگری فراهم کرده بود، همراه علی پیروز شد و غنائم زیادی به دست آورد.[۱]

پانویس

ارجاعات

منابع

  • اختری، عباسعلی (۱۳۹۰). «اهیب بن سماع». دایرةالمعارف جامع اسلامی. تهران: آرایه.