حدیث وزارت: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ابرابزار)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
روایت مشهور به حدیث وزارت را راویان زیادی نقل کرده‌اند که در بین نقل‌های زیادی که وجود دارد تفاوتهای جزئی به چشم می‌خورد. اما آن چیزی که در بین همه نقلها وجود دارد، مضمون زیر است.
[[روایت]] مشهور به [[حدیث وزارت]] را [[راویان]] زیادی نقل کرده‌اند که در بین نقل‌های زیادی که وجود دارد تفاوتهای جزئی به چشم می‌خورد. اما آن چیزی که در بین همه نقلها وجود دارد، مضمون زیر است.


بعد از نازل شدن آیه ۲۱۴ سوره شعراء { خویشاوندان نزدیکت را انذار کن } پیامبر اسلام فرزندهای عبدالمطلب را که حدود چهل نفر بودند و در میان آنها عموهای پیامبر اسلام نیز بودند، به مهمانی دعوت کردند و بعد از آنکه آنها از چیزهایی که آماده شده بود، خوردند و آشامیدند، پیامبر اسلام به آن‌ها گفتند:{ ای فرزندان عبدالمطلب، سوگند به خدا که من در میان اعراب جوانی را نمی‌شناسم که برای گروهش برتر از آنچه من آورده‌ام برای شما، آورده باشد. قطعاً من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده‌ام و قطعاً خدا به من دستور داده است که شما را به سوی خودش دعوت کنم.}
بعد از نازل شدن آیه ۲۱۴ [[سوره شعراء]] { خویشاوندان نزدیکت را [[آیه انذار|انذار]] کن } [[پیامبر اسلام]] فرزندهای [[عبدالمطلب]] را که حدود چهل نفر بودند و در میان آنها عموهای [[پیامبر اسلام]] نیز بودند، به مهمانی دعوت کردند و بعد از آنکه آنها از چیزهایی که آماده شده بود، خوردند و آشامیدند، پیامبر اسلام به آن‌ها گفتند:{ ای فرزندان [[عبدالمطلب]]، [[سوگند]] به خدا که من در میان [[اعراب]] جوانی را نمی‌شناسم که برای گروهش برتر از آنچه من آورده‌ام برای شما، آورده باشد. قطعاً من [[خیر الرازقین|خیر]] [[دنیا]] و [[آخرت]] را برای شما آورده‌ام و قطعاً خدا به من دستور داده است که شما را به سوی خودش دعوت کنم.}


بعد پیامبر اسلام گفتند:{ چند نفر از شما من را در این امر یاری می‌کند تا آنکه برادر من و وصی من و خلیفه من در بین شما باشد؟ آن هنگام علی که در آن وقت در سن نوجوانی بود، بلند شد و گفت:{ ای پیامبر اسلام من وزیر تو خواهم بود.} پیامبر اسلام به علی اشاره کردند و گفتند:{ قطعاً این فرد برادر من و وصی من و خلیفه من در بین شماست، بنابراین سخنان علی را گوش کنید و از او اطاعت کنید.} آن هنگام کسانی که در این جلسه حاضر بودند بلند شدند در حالی که از روی تمسخر به ابوطالب می‌گفتند: { محمد دستور داد که سخنان پسرت را گوش بدهی و از او پیروی کنی}.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=حدیث وزارت|عنوان کتاب=الکامل|نام=ابن اثیر}}</ref>
بعد [[پیامبر اسلام]] گفتند:{ چند نفر از شما من را در این امر یاری می‌کند تا آنکه برادر من و وصی من و خلیفه من در بین شما باشد؟ آن هنگام علی که در آن وقت در سن نوجوانی بود، بلند شد و گفت:{ ای پیامبر [[اسلام]] من [[فضل‌الله وزیرنظام نوری|وزیر]] تو خواهم بود.} پیامبر اسلام به [[علی بن ابی‌طالب|علی]] اشاره کردند و گفتند:{ قطعاً این فرد برادر من و [[ابی (وصی)|وصی]] من و [[خلیفه]] من در بین شماست، بنابراین سخنان [[علی بن ابی‌طالب|علی]] را گوش کنید و از او اطاعت کنید.} آن هنگام کسانی که در این جلسه حاضر بودند بلند شدند در حالی که از روی تمسخر به [[ابوطالب]] می‌گفتند: { [[محمد]] دستور داد که سخنان پسرت را گوش بدهی و از او پیروی کنی}.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=حدیث وزارت|عنوان کتاب=کلام اسلامی|سال=1402|نام=محمد|نام خانوادگی=سعیدی مهر|ناشر=کتاب طه|صفحه=162}}</ref>
 
== ''پانویس'' ==
{{پک|سعیدی مهر|1402|ک=کلام اسلامی|ص=162}}
 
== ''منابع'' ==
<references />

نسخهٔ ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۶:۵۰

روایت مشهور به حدیث وزارت را راویان زیادی نقل کرده‌اند که در بین نقل‌های زیادی که وجود دارد تفاوتهای جزئی به چشم می‌خورد. اما آن چیزی که در بین همه نقلها وجود دارد، مضمون زیر است.

بعد از نازل شدن آیه ۲۱۴ سوره شعراء { خویشاوندان نزدیکت را انذار کن } پیامبر اسلام فرزندهای عبدالمطلب را که حدود چهل نفر بودند و در میان آنها عموهای پیامبر اسلام نیز بودند، به مهمانی دعوت کردند و بعد از آنکه آنها از چیزهایی که آماده شده بود، خوردند و آشامیدند، پیامبر اسلام به آن‌ها گفتند:{ ای فرزندان عبدالمطلب، سوگند به خدا که من در میان اعراب جوانی را نمی‌شناسم که برای گروهش برتر از آنچه من آورده‌ام برای شما، آورده باشد. قطعاً من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده‌ام و قطعاً خدا به من دستور داده است که شما را به سوی خودش دعوت کنم.}

بعد پیامبر اسلام گفتند:{ چند نفر از شما من را در این امر یاری می‌کند تا آنکه برادر من و وصی من و خلیفه من در بین شما باشد؟ آن هنگام علی که در آن وقت در سن نوجوانی بود، بلند شد و گفت:{ ای پیامبر اسلام من وزیر تو خواهم بود.} پیامبر اسلام به علی اشاره کردند و گفتند:{ قطعاً این فرد برادر من و وصی من و خلیفه من در بین شماست، بنابراین سخنان علی را گوش کنید و از او اطاعت کنید.} آن هنگام کسانی که در این جلسه حاضر بودند بلند شدند در حالی که از روی تمسخر به ابوطالب می‌گفتند: { محمد دستور داد که سخنان پسرت را گوش بدهی و از او پیروی کنی}.[۱]

پانویس

سعیدی مهر، کلام اسلامی، ۱۶۲.

منابع

  1. سعیدی مهر، محمد (۱۴۰۲). حدیث وزارت. کتاب طه. ص. ۱۶۲.