قیام مسجد گوهرشاد از ۱۸ تا ۲۲ تیرماه سال ۱۳۱۴)، در اعتراض به قانون تغییر لباس توسط حکومت پهلوی انجام شد. علت اصلی این قیام، ناراحتی مردم از اجباری شدن استفاده از «کلاه شاپو»، سیاستهای مرتبط با تغییر لباس، و همچنین محدود شدن آیتالله سیدحسین قمی بود.
این اعتراض در نهایت با خشونت شدید رژیم سرکوب شد و تعداد زیادی از مردم کشته و زخمی شدند.
واقعه مسجد گوهرشاد بعدها یکی از رویدادهای مهم سیاسی و مذهبی تاریخ معاصر ایران شد و در ذهن مردم آنقدر ماندگار گشت که حدود چهل سال بعد، هنگام شکلگیری انقلاب اسلامی، از آن به عنوان یکی از نقاط تاریخی مهم یاد میشد.
این درگیری خونین میان روحانیان و مردم با حکومت وقت، شکاف بزرگی را بین مردم و نظام استبدادی رضاخان به وجود آورد
پیشینه تاریخی
قیام مسجد گوهرشاد از ۱۸ تا ۲۲ تیرماه سال ۱۳۱۴، در اعتراض به قانون تغییر لباس توسط حکومت پهلوی انجام شد. علت اصلی این قیام، ناراحتی مردم از اجباری شدن استفاده از «کلاه شاپو»، سیاستهای مرتبط با تغییر لباس، و همچنین محدود شدن آیتالله سیدحسین قمی بود.
این اعتراض در نهایت با خشونت شدید رژیم سرکوب شد و تعداد زیادی از مردم کشته و زخمی شدند.
واقعه مسجد گوهرشاد بعدها یکی از رویدادهای مهم سیاسی و مذهبی تاریخ معاصر ایرن شد و در ذهن مردم آنقدر ماندگار گشت که حدود چهل سال بعد، هنگام شکلگیری انقلاب اسلامی، از آن به عنوان یکی از نقاط تاریخی مهم یاد میشد.
این درگیری خونین میان روحانیان و مردم با حکومت وقت، شکاف بزرگی را بین مردم و نظام استبدادی رضاخان به وجود آورد.
گوشهای از تاریخ سلطنت رضاشاه پهلوی در تیرماه ۱۳۱۴ شمسی (۱۳۵۴ قمری)
پیش از آنکه مردم در مسجد گوهرشاد تجمع کنند، رضاشاه دستور داد که «کلاه پهلوی» به «کلاه تماملبه» یا همان «کلاه شاپو» تغییر کند. مسئولان وقت هم تلاش میکردند هرچه سریعتر این دستور را اجرا کنند تا با انجام خواسته شاه، خودش را به دربار نزدیکتر نشان دهند.
مسجدگوهرشاد
خطای لوآ در پودمان:Wikidata در خط 621: attempt to index field 'wikibase' (a nil value).
دارای چندین سنگ نوشته زیبا و خوشنویسی شده است که شامل آیات قرآن کریم عبارات مذهبی است. مشهورترین سنگ نوشته کتیبه ایی است به نام بانی مسجد یعنی؛ گوهرشاد بیگم؛
در همین روزها، صحبت از اجرای طرح «کشف حجاب» هم بین مردم شنیده میشد؛ موضوعی که بسیاری از مردم را ناراحت و نگران کرده بود. فضای جامعه پر از آشفتگی و ترس بود و نشانههای خشم و اضطراب در میان مردم دیده میشد.
برخی از علما و مردم
مأموران حکومتی خود را موظف به اجرای دستور میدانستند، اما بیشتر مردم خود را ناتوان در برابر این تصمیم میدیدند.
عدهای از چاپلوسان درباری شعارشان این بود: «چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه»، اما مؤمنان و مذهبیها عقیده داشتند: «هر کس خود را شبیه قومی کند، از آنها بهشمار میرود»، و تغییر لباس و کشف حجاب را مخالف با دین اسلام میدانستند.
اقلیتی نیرومند این اقدامات را نشانهٔ پیشرفت و تمدن میپنداشت، در حالی که اکثریت مردم، آن را مغایر با شریعت نبوی میدانستند. هر گروه نظر خودش را داشت و جامعه دچار دوگانگی شده بود.
در چنین شرایط آشفتهای، واعظی خوشبیان به نام شیخ تقی بهلول، فرزند نظامالدین، در شهر فردوس بر منبر رفت و سخنانی گفت که با سیاست حکومت وقت سازگار نبود. همین باعث شد مأموران شهربانی برای دستگیری او اقدام کنند
، با استناد به حدیثها و اشعار مذهبی، این تغییرات را گناه و ناپسند میدانستند.
مأموران حکومتی خود را موظف به اجرای دستور میدانستند، اما بیشتر مردم خود را ناتوان در برابر این تصمیم میدیدند.
عدهای از چاپلوسان درباری شعارشان این بود: «چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه»، اما مؤمنان و مذهبیها عقیده داشتند: «هر کس خود را شبیه قومی کند، از آنها بهشمار میرود»، و تغییر لباس و کشف حجاب را مخالف با دین اسلام میدانستند.
اقلیتی نیرومند این اقدامات را نشانهٔ پیشرفت و تمدن میپنداشت، در حالی که اکثریت مردم، آن را مغایر با شریعتنبوی میدانستند. هر گروه نظر خودش را داشت و جامعه دچار دوگانگی شده بود.
در چنین شرایط آشفتهای، واعظی خوشبیان به نام شیخ تقی بهلول، فرزند نظامالدین، در شهر فردوس بر منبر رفت و سخنانی گفت که با سیاست حکومت وقت سازگار نبود. همین باعث شد مأموران شهربانی برای دستگیری او اقدام کنند.
اتحاد لباس
یکی از تصمیمهای رضاشاه، در چارچوب سیاستهای نوسازی و غربگرایی، طرح «اتحاد لباس» یا یکنواخت کردن پوشش مردم بود. بر اساس این تصمیم، رضاشاه به وزارت کشور دستور داد تا این طرح را اجرا کند و مأموران دولتی در شهرها موظف شدند مردم را به پوشیدن لباسهای جدید، بهویژه «کلاه پهلوی»، تشویق یا مجبور کنند.
اما اجرای این فرمان با دشواریهای زیادی روبهرو شد. مردم نهتنها زیر بار این تصمیم نرفتند، بلکه حتی بعضی از مسئولان و کارکنان دولت نیز حاضر نبودند آن را بپذیرند.
با وجود تبلیغات گسترده و برگزاری جشنهایی برای معرفی لباس جدید، مردم عادی مقاومت کردند و از پوشیدن لباسهای تجویزی حکومت خودداری نمودند.[۱]
با این اوصاف، سه نوع واکنش در برابر اجرای طرح اتحاد لباس در جامعه پدید آمد:
حمایت و استقبال درباریان و وابستگان حکومت: این گروه که بیشتر از کارگزاران دولتی، نظامیان، و نزدیکان دربار بودند، اتحاد لباس را نشانه «تمدن»، «نظم اجتماعی» و «پیشرفت کشور» میدانستند. آنان برای جلب رضایت شاه، زودتر از بقیه لباس جدید را پوشیدند و مردم را نیز به انجام آن تشویق میکردند.
بیتفاوتی و سازگاری اجباری قشر میانی: بسیاری از مردم عادی، بهویژه در شهرها، هرچند از درون با این تغییرات موافق نبودند، اما برای حفظ شغل یا ترس از برخورد مأموران، ناچار به پذیرش ظاهری این قانون شدند. آنان سعی میکردند بدون درگیری، خود را با شرایط حاکم تطبیق دهند.
مخالفت و مقاومت مذهبیها و متدینین: روحانیان، طلاب، و بخش مذهبی جامعه، تغییر لباس و اجبار به پوشیدن کلاه پهلوی را نوعی تقلید از بیگانگان و مغایر با سنتهای اسلامی میدانستند. برخی از آنان در منبرها و اجتماعات مردمی نسبت به پیامدهای این سیاست هشدار دادند و در مواردی با فشار و تهدید مأموران روبهرو شدند.
واکنشهای مردمی به قانون اتحاد لباس
گزارشهایی که ادارات نظمیه (پلیس) سراسر کشور برای نظمیهٔ کل کشور و وزارت داخله ارسال میکردند، به روشنی نشان میداد که مردم به شیوههای مختلف سعی داشتند از اجرای اجباری قانون اتحاد لباس شانه خالی کنند و در برابر آن مقاومت کنند.
این مخالفتها مختص یک منطقه نبود؛ برای مثال، عشایر و کردهای طایفهٔ «منگور» در استان آذربایجان غربی بهشدت در برابر این قانون ایستادگی کردند. گزارشهای مشابهی از مازندران، بنادر جنوبی کشور، و خراسان نیز حاکی از مخالفت گستردهٔ مردم بود.
نمونهٔ قابل توجهی از این مخالفتها در گزارش ادارهٔ نظمیهٔ بوشهر به نظمیهٔ کل ثبت شده است:
در این گزارش آمده بود که یکی از بازاریان معتبر بوشهر به نام محمد بهزاد، به دلیل آنکه پسرش، احمد، لباس جدید پهلوی را پوشیده بود، او را از خانه خود بیرون کرده است.[۲]
واکنش روحانیون و برخورد حکومتی
روحانیت در برابر سیاستهای «اتحاد لباس» و متحدالشکلسازی پوشش، قاطعانهترین موضعگیری را در میان طبقات اجتماعی اتخاذ کردند. کارگزاران حکومت با اعمال محدودیتهای شدید، سعی داشتند که روحانیون را نیز وادار به پوشیدن لباس متحدالشکل کنند، اما این فشارها تنها به افزایش اعتراضات این قشر انجامید.
شدت این اعتراضات تا حدی بود که کنسول بریتانیا در تبریز، در نامهای که در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۰۷ مخابره کرد، به این موضوع اشاره میکند: «تعدادی از روحانیونی که متهم به دخالت در درگیری اخیر تبریز بودند، دستگیر شدند.»
این اقدام نشان داد که حکومت، مقاومت روحانیت را تهدیدی جدی برای اجرای سیاستهای تجددگرایانهٔ خود میدانست و با دستگیری و محدودیت، درصدد سرکوب اعتراضات بود.[۴]
سفر رضاشاه به ترکیه و تأثیر آن بر سیاستهای داخلی
رضاشاه پهلوی، در پاسخ به دعوت مصطفی کمال آتاتورک، در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۳۱۳ شمسی به ترکیه سفر کرد. این سفر، که بیش از یک ماه به طول انجامید، علاوه بر مذاکرات سیاسی و رفع اختلافات مرزی منطقهٔ آرارات، با هدف بازدید از تأسیسات نظامی و اماکن دیدنی آن کشور طراحی شده بود.
الگویبرداری از ترکیه
یکی از مهمترین مشاهدات رضاشاه در این سفر، مشاهدهٔ همسانی پوشش زنان و مردان در مراسم رژه و حضور دختران جوان دوشادوش مردان بود.[۵] این مشاهده، تأثیری عمیق بر شاه گذاشت.
پس از بازگشت به ایران، رضاشاه در مرز اعلام کرد: «ما رفته بودیم با یک مرد بسیار بزرگ ملاقات کنیم، ما باید ملت خودمان را به همان درجات برسانیم که او ملت خود را رسانده است.»[۶]این سخنان نشان داد که ترکیهٔ آتاتورک به الگوی ایدهآل و آرمان رضاشاه برای رسیدن به مدرنیتهٔ مورد نظرش تبدیل شد و او تمام تلاش خود را برای تحقق این آرمان به کار بست.
زمینهسازی خارجی
لازم است ذکر شود که تمایلات «اسلامزدایی» در منطقه، پیش از سفر رضاشاه، بهطور سازمانیافته توسط قدرتهای خارجی، بهویژه انگلستان، کلید خورده بود. یکی از نمونههای این نفوذ، کنگرهٔ زنان شرق بود که در سال ۱۳۱۱ در رابطه با حجاب و مسائل زنان در ایران برگزار شد و زمینهساز اقدامات بعدی دولت در حوزهٔ زنان بود.[۷]
شرح واقعه مسجد گوهرشاد
اجتماع مردم در صحن
در تیرماه ۱۳۱۴، و بهدنبال تصویب قوانین بهاصطلاح نوسازی، روحانیون مشهد در منزل آیتالله سید یونس اردبیلی – یکی از علمای برجسته مشهد و یکی از نقشآفرینان قیام مسجد گوهرشاد – جلسهای برگزار کردند تا علیه سیاستهای رضاشاه اعتراض کنند.
آیتالله حاج آقا حسین قمی برای مذاکره مستقیم با رضا شاه انتخاب و به تهران اعزام شد. با این حال، او پس از ورود به تهران، در حرم عبدالعظیم محصور و ممنوعالملاقات شد. به دنبال این اقدام، روحانیون مشهد جلسات متعددی برگزار کرده و به مشورت و تبادل نظر پرداختند. آنها با انتشار اطلاعیههایی، مردم را به اعتراض علیه سیاستهای اجتماعی و مذهبی رضاخان و همچنین محدودیت ایجاد شده برای آیتالله قمی فراخواندند و خواستار اعتصاب و تحصن در مسجد گوهرشاد شدند. در پی این فراخوان، هر روز یکی از روحانیون در خصوص اوضاع جاری کشور برای مردم سخنرانی میکرد.[۸]
مسئولان آستان قدس، منبر رفتن در صحن را بدون هماهنگی با آنها قدغن کرده بودند؛ در نتیجه، هر سخنرانی که در صحن مسجد ایراد میشد، با درگیری میان سخنران و مأموران همراه بود. این صحنهها، حاضران را بیش از پیش هیجانزده میکرد.[۹]
خطبای بزرگی چون حجتالاسلام و المسلمین نواب احتشام رضوی، حاج شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ محمدتقی بهلول با سخنرانیهای مهیج خود، مردم را نسبت به خطر موجود آگاه میکردند.[۱۰] در اثر این سخنرانیها، متحصنین تصمیم گرفتند تا تعیین تکلیف، تعطیلی عمومی اعلام کنند و فقط دکانهای مواد خوراکی باز بمانند.
مسئولان حکومتی که از این پیشامد نگران شده بودند، درصدد رفع این غائله برآمدند. فتحالله پاکروان، استاندار خراسان؛ سرلشکر ایرج مطبوعی، فرمانده لشکر خراسان؛ سرهنگ حسینقلی بیات، رئیس نظمیه شرق (استان نهم)؛ به همراه سید محمدعلی شوشتری، نماینده مخصوص رضا شاه در آستان قدس رضوی (که در غیاب محمدولیخان اسدی، نایبالتولیهٔ آستان، نمایندگان حرم بودند) تصمیم گرفتند که برای متفرق کردن متحصنین در صحن، ابتدا درهای صحن شیخ بهایی را ببندند و سپس تحریککنندگان را دستگیر و در شهربانی توقیف کنند.
سرلشکر ایرج مطبوعی دستور داد عدهای نیروی نظامی فرستاده شوند تا شبانه غائله را بدون خونریزی خاتمه دهند. اگر این نقشه عملی میشد، شاید خونریزی رخ نمیداد، اما سربازان زمانی رسیدند که اذان صبح توسط حجتالاسلام نواب احتشام رضوی، نماینده آستان قدس، گفته شده بود و خیابانهای اطراف صحن پر از جمعیت شده و درها همچنان بسته بودند. نواب احتشام رضوی نقل میکند: «وقتی هجوم مردم و ممانعت مأموران را دیدم، خواستم برای مذاکره با فتحالله پاکروان و سرلشکر ایرج مطبوعی نزد آنها بروم، اما مردم ممانعت کردند و گفتند اگر بروید شما را میکشند. در خارج صحن، مردم میخواستند به صحن بیایند، اما نظامیان میان آنها و مردم حائل شده بودند.»
منابع
↑مدنی، سید جلال الدین (۱۳۹۱). تاریخ سیاسی معاصر ایران. ج. ۱. قم: دفتر انتشارات اسلامی. ص. ۲۴۲.
↑تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، ۱۳۷۸، ص ۴۴
↑اسناد و مکاتبات تیمورتاش، وزیر دربار رضاشاه، مرکز اسناد ریاست جمهوری، به کوشش عیسی عبدی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، تهران ۱۳۸۳، ص ۶۳
↑حمید بصیرتمنش، «سیاست مذهبی حکومت رضاشاه»؛ تاریخ معاصر ایران، کتاب دهم، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1375، ص 55 ـــ
↑آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: نامه رئیس نظمیه شرق به نایب التویله آستان رضوی در خصوص اعلام نتیجه تحقیقات آستانه به نظمیه مشهد، شماره پرونده:۱۰۲۳۳
↑شوشتری، سید محمد علی، خاطرات سیاسی،بهاهتمام غلامحسین میرزا صالح، کویر،تهران۱۳۸۰،ص ۵۹