ابن‌عنقاء

از اسلامیکال
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۷:۳۰ توسط زینب سادات (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''عوجِ بْنِ عَنَق'''، یا عوج بن عُنق / عاج بن عَنَق / عوج بن عَناق (اعناق)، از شخصیتهای معروف افسانه‌ای است. اگرچه عوج بن عنق خاستگاهی سامی ـ عربی دارد، به‌واسطۀ نقل و تکرار داستانش در ضمن داستانهای پیامبران و روایات اسلامی، و متون تفسیری و حد...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

عوجِ بْنِ عَنَق، یا عوج بن عُنق / عاج بن عَنَق / عوج بن عَناق (اعناق)، از شخصیتهای معروف افسانه‌ای است. اگرچه عوج بن عنق خاستگاهی سامی ـ عربی دارد، به‌واسطۀ نقل و تکرار داستانش در ضمن داستانهای پیامبران و روایات اسلامی، و متون تفسیری و حدیثی، در ادبیات رسمی و مکتوب و نیز در ادبیات عامۀ ایرانیان بازتاب فراوانی یافته است. داستـان عوج با تفاوتهایی، در اغلب متون تـاریخی تفسیری سده‌های نخست اسلامی مندرج است. اغلب داستانهایی که دربارۀ عوج و خاندان عنق منقول است، از عهد عتیق ریشه می‌گیرد. در عهد عتیق، عناقیان به عظمت جثه و بلندقدی فوق‌العاده مشهورند. مساکن آنها در میان اورشلیم و حبرون بوده و همواره با بنی‌اسرائیل در جنگ بودند تا سرانجام به دست اسرائیلیان به هلاکت می‌رسند . [۱]

افسانه‌ها دربارهٔ او

در افسانه‌ها آمده که او در منزل آدم زاده شد و تا زمان موسی زیست. او را فرزند عنق یا عناق پسر حوا دانسته‌اند. برخی از منابع هم عناق را نام مادر او دانسته‌اند. به خدا کافر گشت که این کفر بر اثر غرور بیجا در او به وجود آمده بود. به دشمنی با موسی پرداخت. موسی نیز عصای خود بر قوزک پای او زد و بر اثر زخمی که بر پای او به وجود آمد ضعیف گردید. شیرها و گرگ‌ها بر او مسلط شدند و او را خوردند. در داستان‌ها عناق، مادر او را زنی می‌پنداشتند که وقتی می‌نشست ده جریب در ده جریب را می‌گرفت و پسرش عوج چهل ذراع قدش بود [۲]


عوج بن عنق ،يکي از شخصيت هاي مهم که در نسخه هاي تصويري عجايب المخلوقات بازنمايي شده است. مردي بسيار بلندقامت و عظيم الجثه که در زمان آدم به دنيا آمد، ۳۵۰۰ سال عمر کرد و در زمان طوفان نوح زنده بود به گونه اي که طوفان نوح و آب درياها تا زانوي او مي رسيد. مطابق برخي روايات نيز عوج بن عنق در زمان موسي مي زيست و از دشمنان موسي و بني اسرائيل بود. گفته شده که در جنگي که ميان بني اسرائيل و عوج درگرفت، موسي با عصايش به پاي عوج زد و وي را از پاي درآورد. علاوه بر اين توصيفات در مورد شخصيت تاريخي و بن مايه هاي ديني مرتبط با وي، تصاويري متعدد از عوج بن عنق در نسخه هاي تصويري عجايب المخلوقات قزويني نيز مشاهده مي شود.[۳]


در کتاب سفر تثنیه، ۳، آیات ۷–۱ از عوج نام برده شده‌است:

سپس به جانب سرزمین باشان روی آوردیم. عوج، پادشاه باشان لشکر خود را بسیج نموده، در ادرعی به ما حمله کرد. ولی خداوند به من فرمود که از او نترسم. خداوند به من گفت: «تمام سرزمین عوج و مردمش در اختیار شما هستند. با ایشان همان کنید که با سیحون، پادشاه اموری‌ها در حشبون کردید.» بنابراین خداوند، خدای ما عوج پادشاه و همه مردمش را به ما تسلیم نمود و ما همه آنها را کشتیم. تمامی شصت شهرش یعنی سراسر ناحیه ارجوب (کوره ایست واقع در مشرق اردن) در باشان (سرزمین رفائیان هم نامیده می‌شود) را به تصرف خود درآوردیم. این شهرها با دیوارهای بلند و دروازه‌های پشت بنددار محافظت می‌شد. علاوه بر این شهرها، تعداد زیادی آبادی بی حصار نیز بودند که به تصرف ما درآمدند. ما سرزمین باشان را مثل قلمرو سیحون پادشاه واقع در حشبون، کاملاً نابود کردیم و تمام اهالی آن را چه مرد، چه زن و چه کودک، از بین بردیم؛ ولی گله‌ها و غنایم جنگی را برای خود نگه داشتیم.[۲]

ابن عنقا در ادبیات فارسی

در برخی متـون حماسی ـ اسطوره‌ای ادبیات فـارسی، عوج بن عنق چهره‌ای دیومانند دارد که در نقطۀ مقابل قهرمان و شخصیتهای اسطوره‌ای است. مثلاً یکی از هیولاها و موجودات اهریمنی آبزی، عوج بن عنق است که پهلوانانی همچون گرشاسبِ سامِ نریمان به جنگ او می‌روند. در منظومۀ گرشاسب‌نامۀ اسدی طوسی در سدۀ ۵ ق، ضمن شرح وقایع رزم و پیکار گرشاسب (سام) با دیو منهراس، خویشکاریهای مشابهی با عوج دیده می‌شود.

حکایت سرنوشت عوج موضوع و مضمون برخی از حکایتهای عرفانی حکمت‌آمیز است. عوج که در کمال عظمت و قدرت است و خود را بی‌همتا می‌داند، به غرور و منی دچار می‌شود. روزی سر یک ماهی را از دریا می‌گیرد و نزدیک آفتاب نگاه می‌دارد تا کباب شود؛ چون نیک نگاه می‌کند، می‌بیند مابقی جثۀ ماهی در دریـا ست و تنها سر او در دستش قرار دارد. روایتهایی از این داستان را در متون نظم و نثر پارسی می‌توان بازیافت . عوج در عجایب‌نامه‌ها مظهر عجب و خودپرستی است. او غول‌پیکری است که به ارادۀ خداوند به شیوه‌ای تحقیرآمیز هلاک می‌شود. مرغ کوچکی سنگی عظیم را میان‌تهی می‌کند و بر گردن عوج می‌افکند و عوج با ضربۀ عصایی بر قوزک پایش، می‌میرد . در پایان اغلب حکایتهایی که دربارۀ عوج گفته می‌شود، تکه‌هایی از استخوانهای اندام مانند استخوان کتف، کعب، زانو و دست وی در اقصانقاط جهان کشف می‌شود و تا مدتها به‌عنوان پل میان رودخانه‌هایی چون نیل به کار می‌رود.

ردپای عوج را در فرهنگ مردم ایران نیز می‌توان پی گرفت. اگرچه شکل و ماهیت داستان عوج با اندکی تفاوت، در مناطق مختلف ایران و روایتهای شفاهی رواج داشته، پیام و نتیجۀ داستان مشترک است. هدایت در نیرنگستان، داستان عوج را به‌‌عنوان داستانی فولکلوریک مطرح می‌کند (ص ۱۸۹). در فرهنگ باورهای مردم جزیرۀ قشم نیز عوج به‌عنوان موجودی وهمی حضور دارد (نک‍ : اسدیان، ۳۹؛ نیز برای روایتهای داستان عوج در مناطق دیگر، نک‍ : علمداری، ۹۳-۹۴).

در امثال‌وحکم مردم ایران، عوج نماد عظمت و غول‌آسایی بر سبیل استهزا ست (نک‍ : هبله‌رودی، ۵۰؛ دهخدا، ۳ / ۱۴۹۲؛ امینی، ۵۴۸). [۱]

حقیقت یا افسانه

داستان "عوج بن عنق" یکی از داستان های جعلی و ساختگی تاریخی است که هیچ اساس و پایه ای ندارد. "عوج بن عنق" یکی از فرزندان حضرت آدم (علیه السلام) است. "عوج" هر گاه مى نشست یك در یك جریب یعنى هزار متر در هزار متر طولا و عرضا جا مى گرفت، در هر دستى ده انگشت داشت و در هر انگشتى دو ناخن داشت كه هر ناخنى مثل داس بزرگ بود. عمر "عوج ابن عنق" سه هزار و هشتصد سال بود. بلندى قامتش بیست و سه هزار و سیصد ذراع بود كه هر انگشت او سه ذرع بود. وقتى كه مى ایستاد و هوا ابر بود، ابر تا جاى كمربند او بود و تمام حیوانات از او ترسان بودند وقتى كه او را مى دیدند فرار مى كردند. هر وقت گرسنه مى شد دست به "دریا" فرو مى برد و از ته دریا ماهى بزرگى را مى گرفت و بلند مى كرد و جلوى خورشید نگاه مى داشت و چون به حرارت آفتاب بریان مى شد آن ماهى را مى خورد. زمانی كه حضرت نوح (علیه السلام) مامور به ساختن كشتى شد او به حضرت نوح (علیه السلام) در ساختن كشتى كمك مى كرد و چوب هاى سنگین وزن و بزرگ از "جنگل براى حضرت نوح (علیه السلام) مى ساخت و عوض این خدمت از حضرت نوح (علیه السلام) نان مى گرفت و مى خورد. از شهر و آبادانى طبعا نفرت دشت. اگر وارد شهرى مى شد بزرگ و كوچك از آمدن او ترسناك و هراسان مى شدند. زمانی كه حضرت نوح (علیه السلام) كشتى را ساخت و "طوفان" آمد، "عوج" خدمت حضرت نوح (علیه السلام) آمد و التماس نمود كه او را در كشتى جاى دهد، حضرت قبول نكردند پس ‍ چون آب، دنیا را گرفت و از سر كوههاى بسیار بلند، آب به اندازه چهل گز بالا آمد از زانوى "عوج" بالاتر نبود "ابن عباس" مى‏ گويد: چون حضرت نوح (علیه السلام) بر كشتى سوار شد "عوج بن عنق" پيش او آمد. عنق يكى از دختران حضرت آدم (علیه السلام) بود او به حضرت نوح (علیه السلام) گفت: مرا با خود حمل كن. نوح فرمود: اى دشمن خدا! بيرون شو كه به من، درباره تو دستور داده نشده است و با همه آبها كه در اثر طوفان از كوهها به زمين ريخت آب تا زانوى او رسيد و اين "عوج" سه هزار سال بزيست. تا زمان حضرت موسی (علیه السلام) زنده بود. او در نبرد با لشکر حضرت موسی (علیه السلام) شرکت داشت. اردوگاه و لشكر حضرت موسى (علیه السلام) فرسنگ در فرسنگ بود، "عوج" به لشكر جضرت موسى (علیه السلام) نگريست و سپس سنگى از كوه به همان مساحت جدا كرد و با خود آورد تا آن را به بر سر لشكريان حضرت موسى (علیه السلام) بیاندازد در اين هنگام "خداوند" متعال "هدهد" را برانگيخت و همراه او "سوهان" تيزى بود و آن سنگ را چنان سوراخ كرد كه بر گردن "عوج" افتاد و او را بر زمين افكند. حضرت موسى (علیه السلام) در رسيد بلندى قامت حضرت موسى (علیه السلام) ده ذراع و بلندى چوبدستى او هم ده ذراع بود و حضرت موسى (علیه السلام) ده ذراع هم برجست، با وجود اين چوبدستى او به "پاشنه پاى" عوج رسيد و او را كشت. "نوف" می گويد: چون حضرت موسى (علیه السلام) عوج را كشت جسدش در "نيل" افتاد و مدت يك سال لاشه ‏اش پلى بود كه از آن عبور مى ‏كردند.(1) همچنین در کتاب "سامنامه" که منتسب به "خواجوی کرمانی" است از "عوج" نامبرده شده است. در این کتاب که به صورت "افسانه عشقی در قالب "شعر" نگاشته شده است چنین امده است که "سام" (ظاهرا فرزند نوح یا از نسل وی) برای یافتن "پریدخت" دختر "خاقان چین" مسیر بسیار طولانی را طی می کند و در مسیر عشق یابی خویش با مشکلاتی روبرو می شود از جمله اینکه با "شداد" مبارزه می­ کند "شداد" چون حریف "سام" نمی شود "عوج" را خبر می کند جنگ نمایانی بین ان دو رخ می دهد که فقط شبیه افسانه های انیمیشنی است پس از اینکه "عوج" به "مصر" می گریزد در نبرد با لشکر حضرت موسی (علیه السلام) به دست ایشان کشته می شود.(2) نام "عوج" هم در کتاب "اوستا" و هم در منابع "عبری" و کتاب "مقدس" آمده است. خصوصا داستان قوم حضرت موسی (علیه السلام) که حاضر نشدند به "ارض مقدس" رفته و با "عمالقه" بجنگند و حضرت موسی (علیه السلام) فقط با کمک دو نفر از قوم خویش به نبرد "عمالقه" رفت که جنگ بین "عوج" و حضرت موسی (علیه السلام) و داستان کندن سنگ بزرگ و "هدهد" و سوراخ کردن سنگ در منابع "عبری" و کتب مقدس یهودیان آمده است.(3) قطعا این مطالب جزو مطالب خرافی و افسانه ای است که اولین بار در منابع عبری و کتب مقدس یهودیان وارد شده پس از ان در کتب تاریخی و تفسیری آمده سپس به منابع ایرانی راه یافته است. "ابن کثیر" در "البدایه و النهایه" داستان "عوج بن عنق" را جزو مطالب خرافی، باطل و اسرائیلیات می داند که وارد کتاب های تاریخی شده است.(4) "ابن جوزی" هم این مطلب را از مطالب خیالی اهل کتاب می داند.(5) "طبری" با اینکه مطالب زیادی در کتابش جزو تحریفات تاریخی و بدون استدلال است در مورد "عوج بن عناق" به این امر اذعان دارد که داستان "عوج" از اهل کتاب و یهود است.(6) "ابن اثیر" در "الکامل" ضمن بیان داستان طوفان حضرت "نوح" به کسانی که از طوفان جان سالم بدر بردند اشاره کرده می گوید به زعم و گمان اهل تورات "عوج بن عنق" از این طوفان جان سالم به در برد.(7) مشخص است که "ابن اثیر" هم این جریان را نپسندیده است. این که چه دلایلی باعث شده این اسرائیلیات به متون تاریخی، تفسیری و ادب فارسی راه یابد دلایل گوناگونی ذکر شده، از جمله: حضور اهل کتاب در "جزیرة العرب" پیش از اسلام. ضعف فرهنگی عربی. کینۀ یهود. قصه سرایان و افسانه پردازان و نقش آنها. حکومت اموی. ورود این داستانها به متون تفسیری زمینه‌هایی نیز داشته است که میتوان به اجمال برخی از آن موارد را نام برد: ارتباط مسلمانان با اهل کتاب. عظمت علمی اهل کتاب. وجوه اشتراک متون یهود با قرآن کریم. اسطوره­ گرایی و حس کنجکاوی مسلمانان. نتیجه: داستان "عوج بن عنق" از افسانه های جعلی تاریخ است.[۴]

نتیجه

در اين پژوهش تصوير شخصيت عوج بن عنق در نسخه هاي مصور دورة اسلامي موردبررسي قرار گرفت. عوج بن عنق يکي از شخصيت هاي افسانه اي است که به صورت بلندقامت و عظيم الجثه توصيف شده و مطابق روايات، در زمان طوفان نوح مي زيسته و به دليل قامت بلندش سيل و آب هاي درياها تا زانويش مي رسيده. پيشينة اين شخصيت را مي توان در کتاب مقدس (عهد عتيق) پي گرفت و پس ازآن، شخصيت عوج بن عنق در روايات و متون تفسيري دورة اسلامي نيز واردشده و در نسخه هاي مصور عجايب المخلوقات قزويني نيز به نحوي متنوع ترسيم شده است. تنوع نگاره هايي که شخصيت عوج بن عنق را بازنمايي کرده اند، تفاوت تصوير با روايت کتاب مقدس را نشان مي دهد و با بررسي هم عرض تصاوير با متون، طيفي از استحاله هاي آيکونوگرافيك در تصاوير عوج بن عنق شناسايي شد که نشان دهنده حيات شخصيت عوج بن عنق طي سده ها و احياي مضامين کهن در اشکالي نو است. عوج بن عنق که در روايت کتاب مقدس شاه «باشان» است و منطقه اساطيري او در قعر درياهاست، مقهور بني اسرائيل مي شود و با همه عظمت و قدرتش شکست مي خورد. اين روايت در متون تفسيري دورة اسلامي شاخ و برگ هاي فراواني پيداکرده و فرازهاي مهمي همچون حمل کردن سنگ بر دوش و نبرد با حضرت موسي(ع) و شکست خوردن از ايشان، به روايت افزوده شده است. همچنين، برخي نقشمايه ها در تصاوير عوج بن عنق نشان دهنده اين است که مضمون اوستايي ديو گندرو از طريق متون ادبي به تصاوير دوره اسلامي واردشده و هنرمندان با استفاده از اصل احياي مضامين فراگير، در ترسيم شخصيت عوج بن عنق مضامين نجومي را نيز وارد کرده اند و مضمون دشمني عوج بن عنق را از اين طريق و به شکلي ضمني در تصوير بازنمايي کرده و انتقال داده اند.[۳]

https://www.cgie.org.ir/fa/article

http://www.porsemanequran.com/

https://fa.wikipedia.org/

دشتی زاده, مریم, & امیری, عاطفه. (1403). تحلیل شمایل شناسی نگاره‌های شخصیت «عوج بن عنق» در عجایب المخلوقات قزوینی. فصلنامه نگره, 19(72), 113-127.

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ «عوج بن عنق». مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ «عوج بن عنق». ویکی پدیا.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ دشتی زاده، مریم؛ امیری، عاطفه. «تحلیل شمایل شناسی نگاره‌های شخصیت «عوج بن عنق» در عجایب المخلوقات قزوینی»: ۱۱۴.
  4. «عوج بن عنق کیست؟». پرسمان قرآن.