غیراستاندارد

عزیزخان مکری

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
عزیزخان مکری
عزیزخان سردار به همراه مظفرالدین‌شاه حوالی سال‌های ۱۲۴۰–۱۲۳۸ شمسی
وفاداریایران قاجاری
شاخه نظامیقشون ایران
سال‌های خدمت۱۲۴۹–۱۲۱۶[۱]
درجهامیرنویان
فرماندهیفوج ششم
فوج چهارم
قشون آذربایجان
قشون ایران
جنگ‌ها و عملیات‌هاجنگ اول هرات
حاکم مازندران
دوره مسئولیت
۱۲۴۸ – ۱۲۴۹
پادشاهناصرالدین‌شاه
وزیر جنگ
دوره مسئولیت
۱۲۴۵ – ۱۲۴۶
پادشاهناصرالدین‌شاه
پس ازمیرزا محمدخان سپهسالار
پیش ازکامران میرزا
اطلاعات شخصی
زاده۱۱۷۱
نستان، سردشت، ایران
درگذشته۲۱ دی ۱۲۴۹
تبریز، ایران
آرامگاهامامزاده سید حمزه، تبریز
همسر(ان)حوریزاد، رضیه، امیرزاده
فرزندانعلی‌خان
حسین‌خان
سیف‌الدین‌خان
پدرمحمد سلطان مکری
خویشاوندانامیرکبیر (پدرزن)
پاشاخان مکری
اقامتگاهتبریز، تهران، بوکان[۲]
دیناسلام (سنی شافعی)
امضا

عزیزخان مکری (۱۱۷۱ خورشیدی حومهٔ سردشت – ۱۲۴۹ خورشیدی تبریز) از شخصیت‌های برجستهٔ سیاسی ایران در دورهٔ سلطنت محمدشاه و ناصرالدین شاه قاجار بود. او از سال ۱۲۱۶ تا ۱۲۴۹ در سمت‌های مختلف نظامی و لشکری ایران خدمت کرد.

عزیزخان مکری در حدود سال ۱۱۷۱ در حومهٔ سردشت از یک خانوادهٔ بیگزاده کُرد اهل‌سنت شافعی متولد شد. او در سن بیست سالگی به واسطهٔ برادرش سرتیپ فرخ‌خان مکری که در فوج ششم تبریز خدمت می‌کرد به این فوج راه یافت. در سال ۱۲۱۶ عزیزخان مکری از فرماندهان سپاهی ایران بود که با درجهٔ فوج ششم تبریز به محاصرهٔ هرات رفته بود. او در جنگ اول هرات، نقش فعالی داشت و مورد توجهٔ محمدشاه قرار گرفت.

در سال ۱۲۱۹ به همراه میرزا نبی قزوینی به شیراز رفت و در آنجا ماندگار شد. در سرکوب شورش مردم فارس و زنجان نقش داشت و در زنجان علیهٔ بابیان فرمان جنگ داد. در زمان صَدراَعظَمی میرزا تقی فراهانی ملقب به امیرکبیر، مسئولیت‌های مهمی به عزیزخان محول شد و در سال ۱۲۲۸ او مسئول خوشامدگویی به ولیعهد روسیه در ایروان بود. در جریانِ ترک تهران از سوی ناصرالدین شاه برای سفر به عراق و اصفهان، همهٔ نُه فوج نظامی و حکومتِ تهران در سال ۱۲۳۰ تحت ادارهٔ عزیزخان مکری درآمد. امیرکبیر به او سمتِ آجودان‌باشی داد و سپس در ۱۲۳۱ عزیزخان به ریاست دارالفنون رسید. بعدها با یکی از دختران امیرکبیر ازدواج کرد و از نزدیکان و یاران امیر به‌شمار می‌رفت.

بابی‌ها در مرداد ۱۲۳۱ قصد ترور ناصرالدین شاه را کردند و عزیزخان مأمور تعقیب شبکه ترور و اعدام آن‌ها شد. طاهره قرةالعین از چهره‌های شناخته شده بابیان به دستور عزیزخان و توسط غلام او اعدام شد.

عزیزخان مکری در سال ۱۲۳۲ طی تشریفاتی خاص در دربار شاه به منصب سرداری کل رسید. از این تاریخ، همهٔ مسئولیت‌های نظامی و لشکری ایران تحت امر او بود. با دسیسه‌های میرزا آقاخان نوری در دی ماه سال ۱۲۳۶ از سرداری کل عزل شد و به املاک خود در آذربایجان برگشت. در آذربایجان املاک زیادی داشت و به آن‌ها سرکشی می‌کرد.

پس از عزل میرزا آقاخان نوری در ۱۲۳۸ و تبعید به اصفهان، ناصرالدین شاه همهٔ درجات و مناصب سابق عزیزخان را به او بازگرداند و ریاست قشون آذربایجان و همزمان با حفظ سایر مسئولیت‌ها داده شد. بعدها بعنوان پیشکار در تبریز مستقر شد. در همان سال عزیزخان به عضویت شورای وزرا رسید و در سال ۱۲۳۹ به همراه مظفرالدین شاه ولیعهد ایران که آن زمان تنها هشت سال سن داشت بعنوان پیشکار او در تبریز منصوب شد. از سال ۱۲۴۵ عزیزخان سردار به فرمان ناصرالدین شاه به سمتِ ریاست وزارت جنگ رسید و یک سال بعد در ۱۲۴۶ عزل شد و کامران میرزا نایب‌السلطنه جایگزین او شد.

عزیزخان مکری در ۱۲۴۸ به تهران و دربار شاه احضار شد و شاه، حکومت مازندران را با درجهٔ سرتیپی فوج چهار تبریز به او سپرد. در سال ۱۲۴۹ به پیشکاری آذربایجان رسید اما به دلیل کهولت سن در ۲۱ دی ماه همان سال در تبریز درگذشت و در امامزاده سید حمزه دفن شد.

نام و تبار

محمد سلطان مکری پدر عزیزخان از طوایف مکری آذربایجان بود.[۳] عزیزخان با وجود اینکه از خانزادگان کُرد محسوب می‌شد اما در ابتدا اهمیت و اعتباری نداشت و در گمنامی و بیچارگی به سر می‌برد.[۴]

سرگذشت

عزیزخان مکری در حدود سال ۱۱۷۱ شمسی در نستان (روستایی میان بوکان و سردشت) در یک خانوادهٔ بیگزاده کُرد بدنیا آمد.[۵] در تبریز، به دلیل آنکه او فردی درس خوانده و داری خط خوشی بود با کمک برادرش در فوج ششم با درجهٔ یاوری در دوران سلطنت محمد شاه قاجار مشغول به خدمت شد.[۵] پس از مدتی فرخ‌خان مکری در سال ۱۲۱۵ در تبریز درگذشت.[۵][۴] عزیزخان مکری ابتدا هفت سال با درجهٔ سربازی در نواحی کرمان و مکران خدمت کرد.[۶] عزیزخان به زبان‌های عربی، روسی و ترکی آذربایجانی آشنا بود.[۷]

جنگ هرات

در لشکرکشی محمد شاه به هرات در سال ۱۲۱۵–۱۲۱۶ شمسی[الف] عزیزخان از جملهٔ سران سپاهی ایران بود که با فوج ششم به محاصرهٔ هرات رفته بودند. در این تاریخ او درجهٔ سرهنگی این فوج را داشت.[۴] در ۱۵ رمضان ۱۲۱۵ که هرات در محاصرهٔ لشکریان محمد شاه بود از جناب عزیزخان به شهر حملهٔ‌های پی‌درپی صورت گرفت و یار محمدخان وزیر کامران میرزا، امیریاغی هرات از محمدشاه امان خواست و تسلیم شد.[۸] به دستور محمد شاه، عزیزخان سرهنگ به داخل هرات رفت و دو روز با یار محمدخان و کامران میرزا مشغول گفتگو بود.[۸] عزیزخان نقش فعالی در جنگ هرات داشت و نام او در فهرست سرداران این جنگ برده شده‌است.[۹]

شورش فارس و زنجان

در سال ۱۲۱۹ شمسی پس از احضار فریدون میرزا حاکم وقت فارس به تهران، عزیزخان مکری به همراه میرزا نبی قزوینی حاکم جدید فارس به شیراز رفت و مورد اعتماد قرار گرفت. در سفر دوم میرزا نبی به فارس در سال ۱۲۲۲ عزیزخان مجدداً یکی از همراهان او بود.[۳] در جریان شورش مردم فارس در سال ۱۲۲۳ میرزا حسین‌خان آجودانباشی حاکم فارس بود اما عزیزخان در شیراز ماند و به خدمت حسین‌خان گرفته شد.[۱۰]

عزیزخان مکری به سبب توانایی‌اش مورد توجه امیرکبیر قرار گرفت و در زمان صدارت او، ماموریت‌های مهمی به عزیزخان داده شد. در سال ۱۲۲۸ عزیزخان مسئول خوشامدگویی به الکساندر (ولیعهد روسیه) که برای نظم بخشیدن به قفقاز و گرجستان به ایروان رفته بود، به آنجا رفت.[۹] اهمیّت بسیاری که امیرکبیر به عزیزخان سردار می‌داد از نامه‌هایی که ناصرالدین شاه به امیرکبیر نوشته هویداست.[۱۱] جملهٔ مشهور: «عزیز، بیا تا عزیزت کنم» سخنی است که امیرکبیر به عزیزخان مکری گفته و در این زمان او را به معاونت ریاست بر کل قوای ایران منصوب کرده‌است. این امر پس از فرونشاندن شورش شیراز (به تحریک خانوادهٔ یهودی‌تبار و قوام الملک) بود.[۱۲]

در هنگام شورش بابی‌ها در زنجان، عزیزخان مکری و میرزا حسن‌خان وزیر نظام در بازگشت از مأموریت ایروان وارد زنجان شدند و سعی کردند با ملایمت این غائله را فرو بنشانند، اما موفق نشدند و عزیزخان فرمان جنگ داد.[۱۳]

نگارهٔ مربوط به مکالمهٔ امیرکبیر و عزیزخان سردار کل

صدارت امیرکبیر و دارالفنون

در سال ۱۲۳۰ در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه، شاه قصد سفر به عراق و اصفهان داشت، حکومت مرکزی تهران در غیاب ناصرالدین شاه به بهرام میرزا معزالدوله سپرده شده بود. پیشکار بهرام میرزا، عزیزخان مکری بود که در راس نُه فوج بود و تهران تحت امور او بود.[۱۴]

عزیزخان روز به روز در دستگاه امیرکبیر عزیزتر و محترم‌تر می‌شد و امیرکبیر به او سمتِ آجودان‌باشی کل عساکر که حکم فرماندهی کل قوای ایران را داشت، داد.[۱۵] پس از تأسیس دارالفنون توسط امیرکبیر، عزیزخان مکری در سال ۱۲۳۱ بعنوان رئیس دارالفنون منصوب شد.[۱۶] عزیزخان مکری علاوه بر دیگر وظایف نظامی و قشونی که به عهده داشت، گزارش فعالیت‌ها و اقدامات کشور و این مدرسه را به اطلاع ناصرالدین شاه می‌رساند.[۱۷] به او در این مدرسه، تدریس دروس نظامی محول شده بود.[۱۸] یاکوب ادوارد پولاک در سفرنامهٔ خود دربارهٔ عزیزخان آجودان‌باشی نوشته:

کُردها در کارهایشان به صلابت و شرافت شهرهاند. به همین دلیل شاه فعلی، حفاظت شخصی خود و خانواده‌اش را به یک سپاهی کُرد به نام آجودان‌باشی عزیزخان سپرده‌است؛ زیرا دیگر می‌تواند کامل اطمینان داشته باشد که وی در هر احوالی در کنارش خواهد بود.[۱۹]

سرکوب و مبارزه با بابی‌ها

پس از برکناری امیر کبیر، بابیان دوباره به قدرت رسیدند و در ۱۴ مرداد ۱۲۳۱ شمسی[ب] قصد ترور ناصرالدین شاه را کردند و عزیزخان مکری این بار مأمور تعقیب شبکه ترور و اعدام بابی‌ها شد.[۲۰] زرَینه تاج معروف به طاهره قرةالعین از مبلَغان مذهب باب که در تهران و خانهٔ محمودخان کلانتر حبس شده بود، به دستور عزیزخان و غلام او کشته شد.[۲۰] منابع بهائی این غلام را «سیاه خونخوار» یاد کرده‌اند.[۲۱]

پردهٔ تالار نظامیه تهران، عزیزخان در سمتِ سردارکل، نفر دوم از چپ. اثر میرزا ابوالْحسن خان غفاری

منصب سردار کل و پیشکار

در سال ۱۲۳۲ به رغم مخالفت برخی از درباریان شاه از جمله میرزا آقاخان نوری صَدراَعظَم، طی تشریفاتی خاص، عزیزخان مکری به منصب سرداری کل رسید.[۲۲] در سال ۱۲۳۴، ناصرالدین شاه عزیزخان سردار کل را به‌طور مستقل مسئول امور لشکری ایران کرد. در سال ۱۲۳۶، میرزا آقاخان نوری از رشد و موقعیت سردار کل نگران بود و با اتهامات غیرواقعی به دنبال بی اعتبارساختن عزیزخان در نظر شاه بود.[۲۳] سرانجام میرزا آقاخان نوری در دی ماه سال ۱۲۳۶ فرمان عزل و برکناری عزیزخان را از ناصرالدین شاه گرفت. سپس عزیزخان به سردشت تعبید شد.[۲۳] فرمان عزل عزیزخان توسط حاج علی خان حاجب‌الدوله قاتل امیر کبیر در دربار شاه مقابل شاهزادگان و صاحب منصبان و مستوفیان خوانده شد.[۱۴] قسمتی از متن این فرمان بدین شرح است:

امروز بیستم شوال است و او را از منصب سرداری و وزارت نظام معزول ساختیم و از آن محل و مقام که او را بود فرودآوردیم تا از این پس مقیم خانه و ملازم کاشانه خویش باشد و برشماست که هرکه را به صلاح و صواب نزدیک دانی بجای او منصوب داری.[۱۴]

در مدتی که عزیزخان از حکومت برکنار شده بود در املاک خود در بوکان به‌سر می‌برد.[۲۴] پس از عزل میرزا آقاخان نوری در سال ۱۲۳۸ از صدرات عظمی و تبعید به اصفهان، ناصرالدین شاه همهٔ درجات و مناصب سابق عزیزخان را به او بازگرداند و سپس ریاست قشون آذربایجان به او سپرده شد و او به عنوان پیشکار بهرام میرزا معزالدوله، والی آذربایجان در تبریز مستقر شد.[۲۵]

عضو شورای وزراء

در سال ۱۲۳۸ عزیزخان مکری از سوی ناصرالدین شاه به عضویت شورای وزرا درآمد.[۲۶] یک سال بعد در ۱۲۳۹ مظفرالدین شاه ولیعهد در تبریز حاکم آذربایجان شد و عزیزخان سردارکل پیشکار او گردید.[۲۷] ادوارد ایستویک، کاردار سفارت انگلیس در تاریخ ۸ مهر ۱۲۳۹ شمسی[پ] عزیزخان را در تبریز ملاقات کرده‌است و دربارهٔ او گفته:

سردارکل یکی از خدمتگزاران پیر و قدیمی دولت ایران است، نامش عزیزخان است و به یکی از قبایل کُرد منتسب و مذهبش سنی است. با اینکه از خانواده‌ای شریف نیست،[ت] میرزا تقی‌خان وزیر مشهور به علت کفایت، او را سمت آجودان‌باشی داد و بعد سردار کل یعنی فرماندهع کل قوی شد و در ایام جنگ ما با ایران همین سمت را داشت.[۱۴]

عزیزخان مکری وزیر جنگ و فرخ خان غفاری

وزارت جنگ

از سال ۱۲۴۵ شمسی به فرمان ناصرالدین شاه، عزیزخان مکری از آذربایجان احضار و به سمتِ وزارت جنگ منصوب شد.[۲۸] در ۱۲۴۶ شاه به قصد سفر خراسان، دارالخلافه تهران را ترک کرد و عزیزخان علاوه بر مسئولیت وزارت جنگ، تعیین قراولان و افواج ملتزم رکاب را نیز برعهده داشت.[۲۹] در ۱۲۴۶ از وزارت جنگ عزل شد و به جای او کامران میرزا نایب السلطنه انتخاب شد.[۳۰]

عزیزخان سردارکل زمانی که پیشکار آذربایجان بود، دارای املاک زیادی بود. به دلیل علاقه‌اش به آذربایجان، دائماً تمایل داشت به این سرزمین برگردد.[۳۱] هرکسی که پیشکار آذربایجان می‌شد، در آنجا ماندگار نمی‌ماند.[۳۱] فریدون میرزا بر اثر دسیسه‌های عزیزخان مدت زیادی در تبریز نتوانست بماند.[۳۱]

هنگامی که تهماسب میرزا مؤیدالدوله در سال ۱۲۴۷ پیشکار آذربایجان شد، طایفهٔ اورامان شورش کردند.[۳۲] پس از سرکوب آن طایفه، سندی به دست آمد که حاکی از دخالت عزیزخان در این شورش بود و در نتیجهٔ آن، املاک عزیزخان ضبط شد و به سلطان‌آباد اراک رفت.[۳۲]

عزیزخان سردار در ۱۲۴۸ به دربار شاه احضار شد و در کمال احترام وارد تهران شد و شاه حکومتِ مازندران به را او داد که همزمان منصب سرتیپی فوج چهار تبریز نیز داشت و به دلیل اینکه در ساوجبلاغ مکری املاک زیادی داشت، حکومت آن ناحیه هم به عزیزخان سپرده شد.[۳۳]

مرگ

عزیزخان در اوایل سال ۱۲۴۹ به آرزوی دیرینهٔ خود یعنی پیشکاری آذربایجان رسید[۳۳][۳۴] اما به علّت کهولت سن و از دست دادن نفوذ کلام سابق، اقتدار گذشته را نداشت و در چهارشنبه ۲۱ دی ماه ۱۲۴۹ درگذشت و در امامزاده سیدحمزه تبریز دفن شد.[۳۵] ناصرالدین شاه دربارهٔ مرگ عزیزخان در سفرنامهٔ کربلا و نجف خود نوشته:[۳۳]

روز پنجشنبه بیستم شوال ۱۲۸۷ درپای طاق اتراق شد، صبح حمام رفته بودم. تلگرافی از مستوفی الممالک رسید که شب چهارشنبه هیجدهم شوال عزیزخان سردار بعد از بیست روز ناخوشی در تبریز فوت شده‌است. با اینکه سن سردار مرحوم قریب به هشتاد سال بود، از فوت او بسیار افسوس خوردم.[۳۳]

همسران و فرزندان

زنان عزیزخان مکری به ترتیب حوریزاد خانم، رضیه خانم تیلکوهی و امیرزاده خانم فراهانی بودند.[۳۶] حوریزاد خانم از اهالی بوکان بود و روستایی به نام کهریزه حوریزاد خانم از او باقی مانده‌است.[۳۶] رضیه خانم تیلکوهی از عشایر اطرافِ دیواندره بود.[۳۶] امیرزاده خانم فراهانی دختر امیرکبیر از همسر اول او بود.[۳۷]

عزیزخان سه دختر به نام‌های ام‌کلثوم، فاطمه، اُمی‌خانم داشت که آرامگاهی در بوکان در جوار پارک ملّت این شهر به نام «گنبد اُمی‌خانم» وجود داشت.[۳۶][ث] دیگر فرزندان عزیزخان که پسر بودند، اسامی آن‌ها عبارت بود از علی‌خان، حسین‌خان و سیف‌الدین‌خان که حسین‌خان در سال ۱۲۴۷ قبل از مرگ عزیزخان درگذشت.[۳۶] علی‌خان در قشون دولت ایران خدمت می‌کرد و در زمانی که وزارت جنگ در اختیار عزیزخان بود، او درجهٔ سرهنگی داشت و به «علی‌خان سرهنگ» شهرت یافته بود.[۳۶] روستایی به نام چاوان در نیم فرسخی بوکان به احترام علی‌خان در آن دوره به «علی‌آباد» تغییرنام یافت.[ج][۳۶]

سیف‌الدین خان مکری[چ] کوچکترین فرزند پسر عزیزخان، پس از پدرش در سن هفت سالگی از سوی ناصرالدین شاه، به‌عنوان حاکم ساوجبلاغ مکری منصوب شد.[۳۸] بوکان، میاندوآب، سردشت با حومه و توابع آن‌ها از املاک عزیزخان به‌شمار می‌رفت.[۳۹] او در خطهٔ آذربایجان مالک حدود ۱۰۸ آبادی بود.[۴۰] عزیزخان مکری خانه‌هایی در تبریز در خیابان ششگلان کوچه هاتف فعلی نیز داشت.[۴۱]

سند مربوط به ماموریت عزیزخان سردار کل [ح]. روزنامه وقایع اتفاقیه، ۱۵ صفر ۱۲۷۰ هجری قمری (۱۲۳۲ شمسی).

میراث

یادداشت‌های پراکندهٔ در مورد عزیزخان مکری در مکتوبات دورهٔ قاجار وجود دارد.[۴۲] حمام قدیمی سردشت،[۴۳] قلعهٔ سردار بوکان،[۴۴] سد سردار[۴۵] مسجد جامع بوکان، امامزاده عون بن علی و زین علی در آذربایجان،[۴۶][۴۷] انبار قدیمی تبریز از جمله آثار تاریخی هستند که به دستور عزیزخان مکری ساخته شده‌اند.[۴۸]

شخصیت و ویژگی‌ها

عزیزخان مکری مردی باکفایت و متواضع و بخشنده و زیرک بود اما از طمع و جاه طلبی و قساوت خالی نبود و حکایت‌هایی از سخت‌گیری‌های او نقل شده‌است.[۴۹] روایت می‌شود روزی مردی روستایی به‌عنوان هدیه، کبک خوش خط‌وخالی را به خدمت عزیزخان می‌آورد و توصیف زیاد از جست‌وخیز و چابکی آن کبک در موقع شکار و بدام انداختن کبک‌های کوهسار به زبان می‌آورد. سردار فرمان می‌دهد سر کبک را از تنش جدا سازند. آن مرد می‌گوید «قربان این کبک شکاری و قیمتی و حیف است که به کشتن آن امر دادید.» عزیزخان می‌گوید «سزای کبک شما کشتن است زیرا با صدایش هم‌نوعان خود را به دام می‌اندازد. جزای خیانتکاران همین است و بس».[۴۲]

پانویس

یادداشت

  1. ۱۲۵۳–۱۲۵۴ هجری قمری
  2. ۱۸ شوال ۱۲۶۸ هجری قمری
  3. ۱۴ ربیع‌الاول ۱۲۷۷ هجری قمری
  4. منظور از طبقهٔ اشراف و دولت مردان نبوده‌است.
  5. مقبره فاطمه خانم در روستای حمامیان بوکان و مقبره امی‌خانم نیز در پارک ملّت همین شهر واقع است.
  6. علی‌آباد یکی از مناطق شهری بزرگ امروز بوکان به‌شمار می‌آید.
  7. مادر سیف‌الدین، رضیه خانم تیلکوهی بود.
  8. در این سند، عزیزخان سردار کل مامور شده که قشون آذربایجان را برای مقابله با تحریکات حکومت عثمانی آماده کند.

ارجاعات

  1. بیگدلی, علی; پیروتی, رسول (2014-08-23). "نقش سردار عزیزخان مکری در سیاست داخلی و خارجی قاجار (سال‌های1253-1287 / 1838-1871". پژوهشهای علوم تاریخی. 6 (1): 15–31. doi:10.22059/jhss.2015.52740. ISSN 2251-9254.
  2. سلطانی، محمدعلی. «امیرکبیر و غرب ایران». www.ettelaat.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۱-۱۶.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ اقبال، مجله یادگار، سال 4، شماره 1 و 2، ۴۰-۴۱.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ اقبال، مجله یادگار، سال 4، شماره 1 و 2، ۳۹.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ افخمی، تاریخ فرهنگ و ادب مکریان بوکان، ۱۳۷.
  6. حیرت سجادی، ایل‌ها (ایلات) و عشایر کردستان، ۲۳۱.
  7. افخمی، تاریخ فرهنگ و ادب مکریان بوکان، ۱۳۸.
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ اقبال، مجله یادگار، سال 4، شماره 1 و 2، ۴۰.
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ «دانشنامه جهان اسلام - بنیاد دائرة المعارف اسلامی - کتابخانه مدرسه فقاهت». lib.eshia.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۱-۱۴.
  10. اقبال، مجله یادگار، سال 4، شماره 1 و 2، ۴۲-۴۲.
  11. ابولحسنی، حسینعلی بها؛ دوستان و دشمنان سیاسی، ۶۴۱.
  12. ابولحسنی، حسینعلی بها؛ دوستان و دشمنان سیاسی، ۶۴۰.
  13. اقبال، مجله یادگار، سال 4، شماره 1 و 2، ۵۴.
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ۱۴٫۳ اقبال، مجله یادگار، سال 4، شماره 1 و 2، ۵۲.
  15. اقبال، مجله یادگار، سال 4، شماره 1 و 2، ۴۵.
  16. «Magiran | روزنامه شرق (1385/05/01): تشکیلات دارالفنون». www.magiran.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۱-۱۵.
  17. «اولین رؤسای دارالفنون». www.cgie.org.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۱-۱۵.
  18. «عزیز خان مکری | بانک اطلاعات رجال». rijaldb.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۱-۱۵.
  19. پولاک، سفرنامه پولاک، ایران و ایرانیان، ۲۴-۲۵.
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ علیقلی، فتنه باب، ۱۸۹.
  21. ابولحسنی، حسینعلی بها؛ دوستان و دشمنان سیاسی، ۶۴۳.
  22. اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ۱۷۴۸.
  23. ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ خورموجی، حقایق الاخبار ناصری، ۲۲۹.
  24. نیکیتین، الکرد، دراسة سوسیولوجیة و تاریخیة، ۲۷۶ کد زبان نامعتبر است٫.
  25. خورموجی، حقایق الاخبار ناصری، ۲۲۴.
  26. اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ۱۷۴۸.
  27. اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ۱۸۳۴.
  28. خورموجی، حقایق الاخبار ناصری، ۳۱۶.
  29. اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ۱۵۳۰.
  30. اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ۱۵۸۹.
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ ۳۱٫۲ اقبال، مجله یادگار، سال 4، شماره 1 و 2، ۵۵.
  32. ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ میرزا، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، ۲۶۵-۲۶۶.
  33. ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ ۳۳٫۲ ۳۳٫۳ اقبال، مجله یادگار، سال 4، شماره 1 و 2، ۵۸.
  34. اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ۱۶۱۴.
  35. اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ۱۶۳۴.
  36. ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ ۳۶٫۲ ۳۶٫۳ ۳۶٫۴ ۳۶٫۵ ۳۶٫۶ افخمی، تاریخ فرهنگ و ادب مکریان بوکان، ۱۶۳.
  37. ابولحسنی، حسینعلی بها؛ دوستان و دشمنان سیاسی، ۶۴۲.
  38. افخمی، تاریخ فرهنگ و ادب مکریان بوکان، ۱۷۵.
  39. افخمی، تاریخ فرهنگ و ادب مکریان بوکان، ۱۵۸.
  40. Morgan، Mission scientifique en Perse / par J. de Morgan، ۴۱-۴۲کد زبان نامعتبر است٫.
  41. عطازاده، سیمای تبریز (در دوره ناصرالدین شاه قاجار)، ۸۵.
  42. ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ افخمی، تاریخ فرهنگ و ادب مکریان بوکان، ۱۵۶-۱۵۷.
  43. «حمام کهنه سردشت یادگاری از دوران قاجاریه+تصاویر». شبکه اطلاع‌رسانی راه دانا. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۱-۱۷.
  44. 10 (۲۰۱۸-۰۸-۱۸). «هفت مرحله سکونت در قلعه سردار بوکان کشف شد». ایرنا. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۱-۱۷.
  45. «سد تاریخی سردار بوکان در معرض نابودی کامل+تصاویر». شبکه اطلاع‌رسانی راه دانا. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۴-۲۴.
  46. عطازاده، سیمای تبریز (در دوره ناصرالدین شاه قاجار)، ۳۴.
  47. شهبازی، داریوش. «امامزاده عین علی و زین علی پونک - تهران نامه». tehrannameh.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۱-۱۸.[پیوند مرده]
  48. YJC، خبرگزاری باشگاه خبرنگاران | آخرین اخبار ایران و جهان | (۱۷ خرداد ۱۳۹۴). «معرفی انبار سردار اثر تاریخی و قدیمی در تبریز». fa. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۱-۱۷.
  49. اقبال، مجله یادگار، سال 4، شماره 1 و 2، ۵۹.

منابع

  • عطازاده، مهدی (۱۳۸۴). سیمای تبریز (در دوره ناصرالدین شاه قاجار). تبریز: اختر. شابک ۹۷۸۹۶۴۸۱۰۵۸۴۱.
  • خورموجی، محمدجعفر (۱۳۶۴). حقایق‌الاخبار ناصری. تهران.
  • حیرت سجادی، عبدالحمید (۱۳۸۲). ایل‌ها (ایلات) و عشایر کردستان. تهران: باغ نو. شابک ۹۶۴۷۴۲۵۲۳۶.
  • اعتمادالسلطنه، محمدحسن (۱۳۶۷). تاریخ منتظم ناصری. تهران.
  • افخمی، ابراهیم (۱۳۶۴). تاریخ فرهنگ و ادب مکریان بوکان. سقز: محمدی.
  • اقبال، عباس (۱۳۲۶). مجله یادگار، سال 4، شماره 1 و 2. تهران: یادگار.
  • پولاک، یاکوب ادوارد (۱۳۶۸). سفرنامه پولاک، ایران و ایرانیان. ترجمهٔ کیکاووس جهانداری. تهران: خوارزمی.
  • میرزا، نادر (۱۳۷۳). تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز. تبریز: غلامرضا طباطبایی‌مجد. شابک ۹۷۸۶۰۰۵۸۷۱۳۳۳.
  • علیقلی، اعتضادالسلطنه (۱۳۵۱). فتنه باب. تهران.
  • ابولحسنی، علی (۱۳۸۷). حسینعلی بها؛ دوستان و دشمنان سیاسی. تهران.
  • نیکیتین، بازیل (۲۰۰۶). الکرد، دراسة سوسیولوجیة و تاریخیة. ترجمهٔ نوری طالبانی. سلیمانیه.
  • Morgan, J. de (1895). Mission scientifique en Perse / par J. de Morgan (به انگلیسی). Retrieved 26 Oct 2021.{{cite book}}: نگهداری یادکرد:تاریخ و سال (link)
مناصب نظامی
پیشین:
؟
آجودان باشی
۱۲۲۸–۱۲۲۷
پسین:
؟
پیشین:
؟
سردار کل قشون ایران
۱۲۳۶–۱۲۳۲
پسین:
؟
سِمَت‌های علمی
پیشین:
میرزا محمدعلی‌خان شیرازی
رئیس دارالفنون
۱۲۳۲–۱۲۳۱
پسین:
میرزا محمدخان امیرتومان
مناصب حکومتی
پیشین:
میرزا محمدخان سپهسالار
وزیر جنگ
۱۲۴۶–۱۲۴۵
پسین:
کامران میرزا
پیشین:
؟
حاکم مازندران
۱۲۴۹–۱۲۴۸
پسین:
؟