محبت به کودک

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو

محبت به کودک

محبت به کودک مفهومی اساسی در تربیت دینی و روان‌شناختی است و در شکل‌گیری شخصیت، امنیت روانی و رفتار اجتماعی او نقش بنیادین دارد. در منابع اسلامی، محبت به‌عنوان بخشی از وظیفهٔ تربیتی والدین معرفی شده و در آثار تربیتی معاصر نیز به‌عنوان یکی از کارآمدترین ابزارهای شکل‌دهی رفتار شناخته می‌شود.

این مقاله براساس مجموعه‌ای از منابع دینی، روایی و تربیتی تنظیم شده و به بررسی مبانی، ضرورت‌ها، اصول و آسیب‌های محبت در تربیت کودک می‌پردازد.

۱. مبانی محبت

محبت به کودک بر چند پایه اصلی در منابع دینی و تربیتی استوار است.

مبانی دینی( نگاه شرعی و معنوی)

در متون اسلامی، محبت به کودک عملی توصیه‌شده و دارای آثار تربیتی و معنوی معرفی شده است. پیامبر اسلام در حدیثی می‌فرماید: «قَبِّلُوا أَوْلَادَكُمْ فَإِنَّ لَكُمْ بِكُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ مَا بَيْنَ كُلِّ دَرَجَتَيْنِ خَمْسُ مِائَةِ عَامٍ.» «فرزندانتان را ببوسید که در برابر هر بوسه‌ای درجه‌ای در بهشت به شما می‌دهند و فاصله هر درجه با درجه دیگر به اندازه پانصد سال راه است.»[۱]این روایت، محبت و تماس عاطفی با کودک را رفتاری ارزشمند و دارای پاداش معرفی می‌کند.

مبانی تربیتی(پیوند و پذیرش)

از دیدگاه تربیتی، محبت عامل ایجاد «پیوند» و «پذیرش» در کودک نسبت به مربی (والدین) دانسته می‌شود. حائری صفایی بیان می‌کند «محبت‌ها و احسان‌ها یک نوع عشق و علاقه در کودک به وجود می‌آورند که این علاقه برای تربیت‌پذیری او بی‌نهایت مؤثر است.»[۲]نگاه محبت‌آمیز به فرزندان به آن‌ها حس خوب رضایتمندی می‌دهد این امر باعث می‌شود بچه‌ها فرمان‌پذیرتر شوند.بیشتر به حرف والدین خود گوش دهند. ارتباط عاطفی قویتری بین والدین و فرزندانشان به وجود می‌آید.

مبانی اخلاقی(نقش احسان)

احسان، سبب محبت می‌شود و محسن محبوب است. رابطه بین احسان و محبت عموم و خصوص من وجه است؛ بعضی از محبت‌ها احسان است و نوعی از احسان محبت‌کردن است. آقامجتبی تهرانی محبت را نتیجه‌ی احسان و نیکی واقعی می‌داند. وی با استناد به حدیث پیامبربیان می‌کند: «جُبِلَتِ الْقُلُوبُ عَلَى حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ إِلَيْهَا.» «دلها به دوستی کسی که به او محبت می‌کند، آمیخته است.»[۳]بر این اساس، محبت نه با رفتارهای سطحی، بلکه با احسان مستمر و رفتارهای قابل درک برای کودک شکل می‌گیرد.

۲. ضرورت و آثار محبت

محبت در تربیت کودک، نتایج ضروری و حیاتی دارد که سلامت روانی و استحکام شخصیتی او را تضمین می‌کند.

ایجاد پیوند پایدار والد–کودک

کودکان بیشتر از افراد بزرگسال به محبت نیاز دارند. همان‌طور که کودک به آب و غذا و دیگر نیازهای زیستی احتیاج دارد به محبت و نوازش از سوی والدین نیاز دارد. محبت به کودک، پایه محکم برای امنیت عاطفی، عزت نفس و تاب‌آوری می‌شود. پیوند عمیق‌تری بین والدین و فرزند ایجاد می‌کند. محیط خانواده، محیطی پرورش‌دهنده می‌شود که کودک برای ابراز خود و کشف استعدادهایش احساس امنیت می‌کند. به‌گفته‌ی حائری شیرازی، محبت نقش «ملات» را در روابط خانوادگی

«ملات ماندگار و پایدار، عشق است، محبت است. پدرها و مادرها! ملات ارتباطتان با فرزندهای خودتان را عشق قرار بدهید.»[۴]

بی‌نیازی عاطفی کودک

کودک در صورت تجربه‌ی محبت کافی در خانواده، در معرض وابستگی آسیب‌زا به محبت غریبه‌ها قرار نمی‌گیرد. در مقابل، کودکی که از محبت محروم باشد، ممکن است تحت تأثیر کوچک‌ترین رفتار محبت‌آمیز بیرونی قرار گیرد. چنانچه والدین به ایجاد روابط عاطفی و محبت‌آمیز به کودک خود توجه نداشته باشند روحیه مقاوم کودک در برابر خواسته دیگران به شدت کاهش پیدا می‌کند. در این حالت کودک در برابر هر نوع محبت از سوی دیگران تسلیم می‌شود. این امر باعث ایجاد مشکلاتی برایش در کودکی و بزرگسالی می‌شود.حائری شیرازی در کتاب راه رشد می‌نویسد: «مادر و پدر باید چنان به فرزند محبت چشانده باشند که بی‌نیاز از محبت دیگران باشد...اگر بچه را از محبت دور بدارند، به گونه‌ای که تشنۀ محبت باشد، ممکن است با کمترین محبتی خودش را ببازد و تسلیم کند.»[۵]

کاهش‌پذیری در برابر تطمیع و تهدید

حائری شیرازی با استناد به رفتار علی و فاطمه اشاره می‌کند که احترام، امنیت عاطفی و محبت بی‌دریغ، منجر به تربیت فرزندانی شده است که در برابر تطمیع یا تهدید آسیب‌پذیر نیستند.

«اولین اثری که بر اولاد خودشان گذاشتند، این بود که اولاد خود را «نترساندند»، بچه را با وحشت تربیت نکردند، خانه‌شان خانه‌ی خفقان و وحشت و رعب نبود. بسیاری از پدر و مادرها بچه‌های با استعدادی دارند و تحمل بچه‌ی بااستعداد، مشکل است. لذا این بچه‌ها را از بچگی مرعوب می‌کنند...

اصل تربیتی دیگر علی و فاطمه، «حرمت و احترام»، عجیبی بود که برای فرزندانشان قائل بودند...

اصل سومی که علی و فاطمه در خانه داشتند «محبت بی‌دریغ» بود. بسیاری از پدرها می‌ترسند بچه خودشان را ببوسند. بسیاری از مادرها فرزندانشان را کم می‌بوسند. این غلط است. فاطمه زهرا بچه‌ی خودش را به سینه‌اش می فشرد. رسول‌خدا(ص) در هنگام رحلت، اجازه نداد که این بچه‌ها را از روی سینه‌اش بلند کنند.

این روحیه دادن و محبت کردن است که موجب می‌شود هیچ‌کس نتواند اینها را با هیچ‌چیز بخرد. محبت کردند تا بچه ها قابل «تطمیع» نباشند. نترساندند تا بچه‌ها قابل «تهدید» نباشند. به بچه‌ها شخصیت و حرمت دادند تا «ابهت‌های اجتماعی» و جمعیت‌های انبوه آنها را نگیرد و دچار واهمه نکند. زینب کبری وقتی که در بازار صحبت کرد، دچار واهمه نشد؛ وقتی که در مجلس یزید سخنرانی کرد، دچار واهمه نشد.»[۶]

تأثیر بر اخلاق و تعادل روانی

امینی محبت را زمینه‌ساز اخلاق نیک و سلامت روانی می‌داند. به‌گفتهٔ او، کودکی که در فضای محبت‌آمیز رشد کند، کمتر دچار عقده‌های روانی شده و توان بیشتری برای مواجهه با تغییرات دورهٔ بلوغ دارد. او انسانی طبیعی است و عقده روانی ندارد و خیر خواه و انسان دوست بار می‌آید.[۷]

ایجاد استحکام شخصیتی

در نگاه حائری شیرازی، محبت پایهٔ شکل‌گیری شخصیت مقاوم است. او با تمثیل «نبات»، محبت را عامل سختی و انسجام شخصیت معرفی می‌کند.

«محبت و احترام، دو بالی هستند که انسان با آن رشد می‌کند. انسان در زندگی‌اش هم به محبت نیاز دارد و هم به احترام.

محبت برای بچه مثل آب است برای چیزی که می‌خواهیم از آن، چیزِ سخت درست کنیم. چطور شکر را تبدیل به نبات می‌کنیم؟ اگر بخواهید شکر یا خاک قند را که گَرد است، به نباتی که صُلب است تبدیل کنید، چکار می‌کنید؟ اوّل شکر را در آب حل می‌کنید و شیرۀ شکر غلیظ درست می‌کنید. بعد این شیره را می‌ریزید توی ظرفی که نخی در وسطش هست. این شیره دور نخ جمع می‌شود و می‌شود دانه‌های نبات. پس صُلب شدن نبات در نتیجۀ آبی است که به شکر تزریق می‌کنیم.

در سنگ‌ها هم همین‌طور است. سنگ‌ها وقتی که آب می‌خورند، بلور سختی پیدا می‌کنند. محبت هم برای انسان مثل آب دادن به شکر برای درست کردن نبات است. پدرها و مادرهایی که به بچه‌هایشان محبت نمی‌کنند، بچه‌هایشان چیز خوبی نمی‌شوند، صُلب نمی‌شوند، با استقامت نمی‌شوند.

احترام و محبت، صلابت می‌دهد؛ اما تحقیر، موجب بخار شدن آب‌ها می‌شود. آب را که از سنگ گچ بگیری، پودر می‌شود.»[۸]

  ۳. اصول مورد توجه در تربیت مبتنی بر محبت

ظرفیت‌سازی برای دریافت محبت

محبت زمانی اثر تربیتی دارد که کودک برای دریافت آن ظرفیت داشته باشد. در غیر این‌صورت ممکن است محبت به لوس‌شدن و ضعف رفتاری منجر شود.«بچه‌تان را طوری تربیت کنید که وقتی به او گفتید: ای میوۀ دل من یا روشنی چشم من، این بچه لوس نشود و ظرفیت داشته باشد و مثل کسی که غذای خلاف عادت خورده، استفراغ نکند. فرض کنید بچه‌ای که همیشه به او دشنام داده‌اند و او را تحقیر کرده‌اند و تشرش زده‌اند، اگر یک بار نوازشش کنند، دیگر خودش را نمی‌شناسد و چون به او رو داده‌اند، بی‌قانون و بی‌انضباط می‌شود.

شما نباید بگویید: «رو دادن غلط است»؛ بلکه باید بچه را طوری بار بیاورید که بشود به او رو داد؛ یعنی او را طوری وزین و سنگین بار بیاورید که وقتی به او احترام کردید، متواضع‌تر و مؤدب‌تر و حرف‌شنوتر بشود.»[۹]

تدریج در محبت

در سیرهٔ اهل‌بیت(ع)، محبت به‌صورت تدریجی و هدفمند ارائه می‌شده است. در این الگو، کودک از ابتدا با محبت معتدل مواجه می‌شود تا در آینده محبت برای او «رفتار غیرعادی» تلقی نشود.

«اگر از اول محبت را به بچه بچشانند تا ظرفیت جذب محبت داشته باشد، وقتی که محبت دید، لوس و ننر نمی‌شود. این لوس شدن به دلیل آن است که محبت برایش غذای غیرعادت است.

اگر بچه را تحقیر کنی و به او تشر بزنی و بعد به او محبت کنی، این محبت برایش غذای غیرعادت است و آن را برمی‌گرداند و استفراغ می‌کند. باید به بچه، آرام آرام محبت بدهی تا کم کم بتواند محبت‌پذیر شود...»[۱۰]

تعادل و مدیریت محبت

در این رویکرد، محبت باید مدیریت شود و قرار نیست همهٔ محبت والدین همزمان و بدون دلیل صرف کودک شود. محبت به رفتارهای صحیح کودک گره می‌خورد تا اثر تربیتی خود را حفظ کند..

«بچه باید پر تحمل بار بیاید و راهش هم زدن نیست، اذیت کردن نیست، گوش مالی دادن نیست؛ راهش پیچ محبت را شل و سفت کردن است، فتیله‌ محبت را بالا و پایین کنید.

وقتی خوب می‌درخشد یک‌خرده محبت کنید، نه زیاد. شما خیلی بچه‌ات دوست می‌داری، دلیل ندارد که دم‌به‌دم در بغلش بگیری. خیلی او را دوست داری، دلیل ندارد او را مرتباً ببوسی.

محبتتان قیمتی است، با زیاد کردن او ارزانش نکنید. به مادر هم سفارش کنید. محبت باید حساب داشته باشد. بوسیدن باید حساب داشته باشد. در بغل فشردن باید حساب داشته باشد. وقتی کاری نکرده که مستوجب محبت است، خرجش نکن. وقتی کرد، خرجش کن.»[۱۱]

۴. آسیب‌های محبت

مقدم کردن محبت به فرزندان بر دیگر وظایف

محبت بیش از حد ممکن است منجر به کنار گذاشتن سایر وظایف و شکل‌گیری شخصیتی وابسته یا کم‌تحمل در کودک شود.

«خطر بالاتر محبت افراطی آن است که اگر جایی میان این محبت و سایر تکالیف تزاحم پیدا شود؛ چون این محبت غالب است، آن تکالیف طرد گردد و کنار گذاشته شود.همان محبتی که خداوند آن را در نهاد انسان قرار داده و حکمت آفرینش آن را اقتضا می‌کند و اگر نباشد زندگی به هم می‌خورد و نه نسلی باقی می‌ماند و نه جامعه سالمی تشکیل می‌شود، همان محبت اگر حالت افراط پیدا کند، انسان یک‌باره چشم باز می‌کند و می‌بیند که زن و فرزند نزد او از خدا و جهاد هم محبوب‌تر شده‌اند. نشانه آن نیز این است که وقتی باید به جنگ و جبهه برود و در جهاد شرکت کند علاقه به زن و فرزند مانع این امر می‌شود و در تزاحم محبت زن و فرزند با جهاد آدمی می‌بیند که نمی‌تواند زن و فرزند را رها کند.»[۱۲]

تاثیر نوازش‌های بی‌حساب در ضعیف شدن فرزند

«بزرگ‌ترین دشمنی‌هایی که درباره اطفال و کودکان می‌شود همان‌هاست که پدران و مادران نادان به‌عنوان محبت و از روی کمال علاقه انجام می‌دهند؛ یعنی نوازش‌های بی‌حساب، مانع شدن از برخورد با سختی، نازپرورده کردن آن‌ها.

این‌هاست که طفل را بیچاره و ناتوان بار می‌آورد، او را در صحنه زندگی خلع سلاح می‌کند، کاری می‌کند که کوچک‌ترین ناملایمی او را از پا درآورد و کمترین تغییر وضعی سبب نابودی وی گردد؛ او را مثل کسی بار می‌آورند که هرگز در همه عمر به داخل آب نرفته و شناوری نکرده و نیاموخته است.»[۱۳]

فاسد شدن روحیه کودک در اثر کمبود یا افراط در محبت

«دو چیز است که روحیه طفل را فاسد می‌کند: یکی کسری محبت که روحیه را شقی بار می‌آورد و دیگر افراط در نازپروردگی که روحیه را نُنر و لوس و بی‌هنر و بی‌عرضه بار می‌آورد.

هر طفل احتیاج به محبت و عاطفه پدر و مادر دارد و از این‌ جهت نباید کسری داشته باشد. دیدن محبت، روحیه را با محبت و عطوف بار می‌آورد و احساس تنهایی، روحیه را خشن بار می‌آورد و در عین‌ حال نباید افراط شود.

می‌گویند فرنگی شیرینی را به دست طفل خود نداد و چند قدم دورتر انداخت. گفتند: چرا این کار را کردی؟ گفت: برای آنکه چند قدم برای این شیرینی راه رفته باشد. میلیونرها و میلیاردرهای فرنگی بچه‌ها و نوه‌های خود را نمی‌گذارند به لرد زادگی عادت کنند، زیرا می‌دانند که این فاسدکننده روحیه آن‌هاست.»[۱۴]

تبدیل کودک به فردی دیکتاتور

محبت بی‌قید و شرط می‌تواند به ایجاد توقعات نامعقول در کودک و شکل‌گیری رفتاری دیکتاتورمآبانه منجر شود که در اجتماع با پذیرش مواجه نمی‌شود..

«وقتى‌‌‌ کودک احساس کرد که پدر و مادر در حد پرستش، او را دوست داشته و بدون چون و چرا تسلیم خواسته‌هایش هستند توقعات او توسعه پیدا مى‌‌‌کند، مى‌‌‌خواهد و دستور مى‌‌‌دهد. پدر و مادر هم براى‌‌‌ این‌که عزیز کرده آنان آزرده نشود، خواسته‌هایش را برآورده مى‌‌‌سازند.چنین کودکى‌‌‌ رفته رفته به صورت یک حاکم دیکتاتور درمى‌‌‌آید. وقتى‌‌‌ هم وارد اجتماع‌ شد از مردم توقع دارد که همانند پدر و مادر او را دوست بدارند و خواسته هایش را برآورده سازند.»[۱۵]

لوس‌شدن کودک

«فرزند را دوست داشته باشید اما فرزند برایتان بت نشود. خوب یادم می‌آید در همین جلسات بود که عرض کردم مثل کسی است که چون بچه‌اش را دوست دارد بچه‌اش را تربیت نمی‌کند، بچه‌اش را لوس بار می‌آورد؛ یعنی عشق و علاقه‌اش به این بچه غیر متعادل است و چون دوستش دارد، لوسش می‌کند. درحالی‌که باید متعادل باشد. این بچه لازم است یک روز انسان سودمندی در اجتماع باشد و بچه لوس فردا مزاحم اجتماع است.»[۱۶]

  1. مکارم الاخلاق، ج1،ص220
  2. صفایی حائری، تربیت کودک، ص 68
  3. آقا مجتبی تهرانی، تربیت فرزند، ص 140
  4. حائری شیرازی، راه رشد، ص248
  5. حائری شیرازی ،راه رشد، جلد۱، صفحات ۲۴۸ و ۲۵۷
  6. حائری شیرازی، راه رشد،ج 2، ص 56و 59
  7. امینی، تربیت، ص 104 و 105
  8. حائری شیرازی، راه رشد، ج سوم، ص 235
  9. حائری شیرازی، راه رشد، ج 4، ص 185
  10. حائری شیرازی، راه رشد، ج 4، ص 175
  11. حائری شیرازی، تمثیلات اخلاقی تربیتی، ج۲، ص ۱۵۴ و ۱۵۵
  12. مصباح یزدی،نظریه تربیتی اسلام، ص ۱۸۲
  13. مطهری، مجموعه آثار، ج 23، ص 754
  14. مطهری، یادداشت‌ها، ج۱۴، ص۲۵۹
  15. امینی، اسلام و تعلیم و تربیت، ص 500 و 501
  16. حسینی بهشتی ،حق و باطل از دیدگاه قرآن، ص۸۱