واقعه مسجد گوهرشاد
| مسجدگوهرشاد | |
|---|---|
مسجد گوهرشاد، دوران پهلوی، ۲۱ تیر ۱۳۱۴ | |
| دین | |
| وابستگی | تشیع |
| استان | خراسان رضوی |
| مالکلیت | سازمان اوقاف و امور خیریه |
| ویژگیهای مذهبی | محل برگزاری نماز جماعت، مراسم مذهبی، ارتباط با مراجع دینی، مکان زیارتی، کتابخانه و مراکز آموزشی |
| مکان | |
| مکان | مشهد |
| کشور | ایران |
| معماری | |
| سبک | ایرانی، اسلامی |
| بنیانگذار | گوهرشاد بیگم |
| گنبد(ها) | ۱ |
| بلندی بیرونی گنبد | حدود ۴۸ متر |
| بلندی درونی گنبد | حدود ۳۴ متر |
| مناره(ها) | ۲ |
| مساحت کل | حدود ۱۱۰۰۰ متر مربع |
| سنگنوشتهها | دارای چندین سنگ نوشته زیبا و خوشنویسی شده است که شامل آیات قرآن کریم عبارات مذهبی است. مشهورترین سنگ نوشته کتیبه ایی است به نام بانی مسجد یعنی؛ گوهرشاد بیگم؛ |
| شناسایی به عنوان بنای تاریخی ملی | ۱۷ دی ماه ۱۳۱۰ |
واقعه مسجد گوهرشاد، در تیرماه ۱۳۱۴ شمسی صورت گرفت. در پی این رویداد، جمعی از مردم مشهدی در اعتراض به قانون لباس متحدالشکل که از سوی حکومت پهلوی ابلاغ شده بود، در مسجد گوهرشاد واقع در نزدیکی حرم امام رضا در مشهد جمع شدند. پس از آن، نیروهای نظامی، برای متفرق کردن معترضان به مسجد هجوم برده و در نهایت منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از معترضان گردید. برخی منابع تعداد کشتههای این واقعه را تا ۱۷۵۰ نفر نیز گزارش کردهاند.
پیشینه تاریخی
در ۱۳ فروردین ۱۳۱۴ش، جشنی با حضور علیاصغر حکمت، وزیر معارف وقت، در شهر شیراز برگزار شد. در بخشی از این مراسم، گروهی از دختران روی صحنه رفتند و بهطور ناگهانی نقاب از چهره برگرفتند و با همراهی ارکستر به رقص و پایکوبی پرداختند. این اقدام، که در راستای سیاستهای فرهنگی دولت برای کشف حجاب و گسترش مظاهر تجدد تفسیر میشد، واکنش منفی بخشی از مردم شیراز را برانگیخت. برخی از حاضران با اعتراض مجلس را ترک کردند و روز بعد، گروهی از مردم در مسجد وکیل گرد آمدند. در این اجتماع، سید حسامالدین فالی (از علما و فقهای برجسته شیراز) سخنرانی کرده و اعمال جشن را به شدت محکوم نمود. اندکی پس از این واقعه، فالی بهدستور مأموران دولتی دستگیر و زندانی شد.[۱]
قانون لباس متحدالشکل
پیش از آنکه مردم در مسجد گوهرشاد تجمع کنند، رضاشاه دستور داد که «کلاه پهلوی» به «کلاه تماملبه» یا همان «کلاه شاپو» تغییر کند. مسئولان وقت هم تلاش میکردند هرچه سریعتر این دستور را اجرا کنند تا با انجام خواسته شاه، خودش را به دربار نزدیکتر نشان دهند. در همین روزها، صحبت از اجرای طرح «کشف حجاب» هم بین مردم شنیده میشد؛ موضوعی که بسیاری از مردم را ناراحت و نگران کرده بود. فضای جامعه پر از آشفتگی و ترس بود و نشانههای خشم و اضطراب در میان مردم دیده میشد. مأموران حکومتی خود را موظف به اجرای دستور میدانستند، اما بیشتر مردم خود را ناتوان در برابر این تصمیم میدیدند.[۲]
عدهای از چاپلوسان درباری شعارشان این بود: «چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه»، اما مؤمنان و مذهبیها عقیده داشتند: «هر کس خود را شبیه قومی کند، از آنها بهشمار میرود»، و تغییر لباس و کشف حجاب را مخالف با دین اسلام میدانستند. در چنین شرایط آشفتهای، واعظی خوشبیان به نام تقی بهلول، فرزند نظامالدین، در شهر فردوس بر منبر رفت و سخنانی گفت که با سیاست حکومت وقت سازگار نبود. همین باعث شد مأموران شهربانی برای دستگیری او اقدام کنند، با استناد به حدیثها و اشعار مذهبی، این تغییرات را گناه و ناپسند میدانستند. مأموران حکومتی خود را موظف به اجرای دستور میدانستند، اما بیشتر مردم خود را ناتوان در برابر این تصمیم میدیدند. در چنین شرایط آشفتهای، واعظی خوشبیان به نام تقی بهلول، فرزند نظامالدین، در شهر فردوس بر منبر رفت و سخنانی گفت که با سیاست حکومت وقت سازگار نبود. همین باعث شد مأموران شهربانی برای دستگیری او اقدام کنند.[۳]
یکی از تصمیمهای رضاشاه، در چارچوب سیاستهای نوسازی و غربگرایی، طرح «اتحاد لباس» یا یکنواخت کردن پوشش مردم بود. بر اساس این تصمیم، رضاشاه به وزارت کشور دستور داد تا این طرح را اجرا کند و مأموران دولتی در شهرها موظف شدند مردم را به پوشیدن لباسهای جدید، بهویژه «کلاه پهلوی»، تشویق یا مجبور کنند. اما اجرای این فرمان با دشواریهای زیادی روبهرو شد. مردم نهتنها زیر بار این تصمیم نرفتند، بلکه حتی بعضی از مسئولان و کارکنان دولت نیز حاضر نبودند آن را بپذیرند. با وجود تبلیغات گسترده و برگزاری جشنهایی برای معرفی لباس جدید، مردم عادی مقاومت کردند و از پوشیدن لباسهای تجویزی حکومت خودداری نمودند.[۴]
واکنشهای به قانون اتحاد لباس
گزارشهایی که ادارات نظمیه (پلیس) سراسر کشور برای نظمیهٔ کل کشور و وزارت داخله ارسال میکردند، به روشنی نشان میداد که مردم به شیوههای مختلف سعی داشتند از اجرای اجباری قانون اتحاد لباس شانه خالی کنند و در برابر آن مقاومت کنند. این مخالفتها مختص یک منطقه نبود؛ برای مثال، عشایر و کردهای طایفهٔ «منگور» در استان آذربایجان غربی بهشدت در برابر این قانون ایستادگی کردند. گزارشهای مشابهی از مازندران، بنادر جنوبی کشور، و خراسان نیز حاکی از مخالفت گستردهٔ مردم بود. نمونهٔ قابل توجهی از این مخالفتها در گزارش ادارهٔ نظمیهٔ بوشهر به نظمیهٔ کل ثبت شده است: در این گزارش آمده بود که یکی از بازاریان معتبر بوشهر به نام محمد بهزاد، به دلیل آنکه پسرش، احمد، لباس جدید پهلوی را پوشیده بود، او را از خانه خود بیرون کرده است.[۵]
روحانیت در برابر سیاستهای «اتحاد لباس» و متحدالشکلسازی پوشش، قاطعانهترین موضعگیری را در میان طبقات اجتماعی اتخاذ کردند. کارگزاران حکومت با اعمال محدودیتهای شدید، سعی داشتند که روحانیون را نیز وادار به پوشیدن لباس متحدالشکل کنند، اما این فشارها تنها به افزایش اعتراضات این قشر انجامید، سید محمد بهبهانی به این مسئله واکنش نشان داد و آشکارا به این قانون اعتراض کرد.[۶]
در تبریز، که مرکز مقاومتهای مهمی بود، روحانیون با نفوذی همچون میرزا صادق آقاتبریزی، سیدابوالحسن انگجی، سید باقر قاضیطباطبائی، و غلامحسین تبریزی علیه این حکم حرکت اعتراضی کردند. شدت این اعتراضات تا حدی بود که کنسول بریتانیا در تبریز، در نامهای که در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۰۷ مخابره کرد، به این موضوع اشاره میکند: «تعدادی از روحانیونی که متهم به دخالت در درگیری اخیر تبریز بودند، دستگیر شدند.»، این اقدام نشان داد که حکومت، مقاومت روحانیت را تهدیدی جدی برای اجرای سیاستهای تجددگرایانهٔ خود میدانست و با دستگیری و محدودیت، درصدد سرکوب اعتراضات بود.[۷]
سفر رضاشاه به ترکیه و تأثیر آن بر سیاستهای داخلی
رضاشاه پهلوی، در پاسخ به دعوت مصطفی کمال آتاتورک، در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۳۱۳ شمسی به ترکیه سفر کرد. این سفر، که بیش از یک ماه به طول انجامید، علاوه بر مذاکرات سیاسی و رفع اختلافات مرزی منطقهٔ آرارات، با هدف بازدید از تأسیسات نظامی و اماکن دیدنی آن کشور طراحی شده بود. یکی از مهمترین مشاهدات رضاشاه در این سفر، مشاهدهٔ همسانی پوشش زنان و مردان در مراسم رژه و حضور دختران جوان دوشادوش مردان بود.[۸]
این مشاهده، تأثیری عمیق بر شاه گذاشت. پس از بازگشت به ایران، رضاشاه در مرز اعلام کرد: «ما رفته بودیم با یک مرد بسیار بزرگ ملاقات کنیم، ما باید ملت خودمان را به همان درجات برسانیم که او ملت خود را رسانده است.»[۹]این سخنان نشان داد که ترکیهٔ آتاتورک به الگوی ایدهآل و آرمان رضاشاه برای رسیدن به مدرنیتهٔ مورد نظرش تبدیل شد و او تمام تلاش خود را برای تحقق این آرمان به کار بست. لازم است ذکر شود که تمایلات «اسلامزدایی» در منطقه، پیش از سفر رضاشاه، بهطور سازمانیافته توسط قدرتهای خارجی، بهویژه انگلستان، کلید خورده بود. یکی از نمونههای این نفوذ، کنگرهٔ زنان شرق بود که در سال ۱۳۱۱ در رابطه با حجاب و مسائل زنان در ایران برگزار شد و زمینهساز اقدامات بعدی دولت در حوزهٔ زنان بود.[۱۰]
شرح واقعه

در تیرماه ۱۳۱۴، و بهدنبال تصویب قوانین بهاصطلاح نوسازی، روحانیون مشهد در منزل سید یونس اردبیلی – یکی از علمای برجسته مشهد و یکی از نقشآفرینان حادثه مسجد گوهرشاد – جلسهای برگزار کردند تا علیه سیاستهای رضاشاه اعتراض کنند. حسین قمی برای مذاکره مستقیم با رضا شاه انتخاب و به تهران اعزام شد. با این حال، او پس از ورود به تهران، در حرم عبدالعظیم محصور و ممنوعالملاقات شد. به دنبال این اقدام، روحانیون مشهد جلسات متعددی برگزار کرده و به مشورت و تبادل نظر پرداختند. آنها با انتشار اطلاعیههایی، مردم را به اعتراض علیه سیاستهای اجتماعی و مذهبی رضاشاه و همچنین محدودیت ایجاد شده برای قمی فراخواندند و خواستار اعتصاب و تحصن در مسجد گوهرشاد شدند. در پی این فراخوان، هر روز یکی از روحانیون در خصوص اوضاع جاری کشور برای مردم سخنرانی میکرد.[۱۱]
مسئولان آستان قدس، منبر رفتن در صحن را بدون هماهنگی با آنها قدغن کرده بودند؛ در نتیجه، هر سخنرانی که در صحن مسجد ایراد میشد، با درگیری میان سخنران و مأموران همراه بود. این صحنهها، حاضران را بیش از پیش هیجانزده میکرد.[۱۲]
خطبای بزرگی چون حجتالاسلام و المسلمین نواب احتشام رضوی، مهدی واعظ خراسانی و محمدتقی بهلول با سخنرانیهای مهیج خود، مردم را نسبت به خطر موجود آگاه میکردند. در اثر این سخنرانیها، متحصنین تصمیم گرفتند تا تعیین تکلیف، تعطیلی عمومی اعلام کنند و فقط دکانهای مواد خوراکی باز بمانند.[۱۳]
مسئولان حکومتی که از این پیشامد نگران شده بودند، درصدد رفع این غائله برآمدند. فتحالله پاکروان، استاندار خراسان؛ سرلشکر ایرج مطبوعی، فرمانده لشکر خراسان؛ سرهنگ حسینقلی بیات، رئیس نظمیه شرق (استان نهم)؛ به همراه سید محمدعلی شوشتری، نماینده مخصوص رضا شاه در آستان قدس رضوی (که در غیاب محمدولیخان اسدی، نایبالتولیهٔ آستان، نمایندگان حرم بودند) تصمیم گرفتند که برای متفرق کردن متحصنین در صحن، ابتدا درهای صحن بهایی را ببندند و سپس تحریککنندگان را دستگیر و در شهربانی توقیف کنند.[۱۴]
سرلشکر ایرج مطبوعی دستور داد عدهای نیروی نظامی فرستاده شوند تا شبانه غائله را بدون خونریزی خاتمه دهند. اگر این نقشه عملی میشد، شاید خونریزی رخ نمیداد، اما سربازان زمانی رسیدند که اذان صبح توسط نواب احتشام رضوی، نماینده آستان قدس، گفته شده بود و خیابانهای اطراف صحن پر از جمعیت شده و درها همچنان بسته بودند.[۱۵] نواب احتشام رضوی نقل میکند: «وقتی هجوم مردم و ممانعت مأموران را دیدم، خواستم برای مذاکره با فتحالله پاکروان و سرلشکر ایرج مطبوعی نزد آنها بروم، اما مردم ممانعت کردند و گفتند اگر بروید شما را میکشند. در خارج صحن، مردم میخواستند به صحن بیایند، اما نظامیان میان آنها و مردم حائل شده بودند.»[۱۶]
فرماندهی عملیات و تدارک حمله نظامی

نظامیان در حال رایزنی و طرحریزی نقشه حمله بودند. . حبیبالله قادری، فرمانده تیپ پیاده مشهد، تنها فرد حاضر در میان نظامیان بود که از وضعیت موجود خشنود و معتقد به شدت عمل بود. او فرماندهی عملیات را خواستار شد. سرلشکر ایرج مطبوعی که سردرگم و مضطرب بود، فرماندهی عملیات را به سرهنگ قادری سپرد و تمام قوا تحت فرماندهی او قرار گرفت.[۱۷]
در نقاط مرتفع و حساس اطراف صحن، از جمله فلکهها و مکانهای استراتژیک، مسلسل نصب شد و سربازان موضع گرفتند. مسئولان آستان قدس نیز محل خدمت خود را ترک کردند، که این امر هرگونه تردیدی را دربارهٔ حمله قریبالوقوع قوای نظامی از بین برد. همزمان، با وجود کار گذاشتن تیربارها و مسلسلها بر بالای مسجد گوهرشاد، عدهای از سربازان با هدایت مسئولان آستان قدس به پشتبامها فرستاده شدند تا برای آغاز حمله آماده باشند. چند نظامی نیز با لباس مبدل وارد مسجد شدند تا هنگام فرمان حمله، درها را باز کنند. از طرف دیگر، متحصنین به شدت مراقب درها بودند و افراد مورد اعتماد را برای مقاومت در برابر مأموران در آنجا مستقر کرده بودند.[۱۸]
آغاز تیراندازی و حمله نهایی
به گفته محمدعلمی اردبیلی، یکی از دستگیرشدگان حرکت اعتراضی: «لحظات زیادی به اذان صبح نمانده بود که صدای اولین تیر شنیده شد.»[۱۹]حاضران در مسجد ابتدا صدای کوبیده شدن کلنگ به در مسجد گوهرشاد را شنیدند و افرادی که کنار در بودند، به مهاجمان واکنش نشان داده و به سمت آنها یورش بردند. در همین حین، صدای تیری در فضا پیچید که آغاز حمله نظامیان بود. تیرانداز، یکی از نظامیانی بود که پس از شکسته شدن درِ صحن وارد شده بود و برای فرار از دست مردم، اقدام به تیراندازی کرده بود. به محض شنیدن صدای شلیک، سربازانی که در پشتبامها و صحنها مستقر بودند، این صدا را به منزله صدور دستور تلقی کرده و همراه با دیگر سربازانی که بیرون صحن و حرم مستقر بودند، به حرم حمله کردند. محافظان درها با وجود ترس، ایستادگی کردند، اما در پی حملهٔ شدیدتر دولتیها، عقبنشینی کردند.[۲۰]
در ابتدا، نظامیان برای عقب راندن متحصنین از سلاح سرد مانند سرنیزه و شمشیرهای بلند استفاده کردند، اما این عقبنشینی با مقاومت شدید مردم همراه بود. سپس مأموران دولتی شروع به تیراندازی کردند و با مسلسل به افراد داخل صحن حمله کردند. در این هنگام بود که باران تیر باریدن گرفت و مردم وحشتزده، یکییکی هدف گلوله قرار گرفته و به زمین میافتادند. صدای گلوله و مسلسل فضا را پر کرده بود و فریادهای زخمخوردگان بلند بود. آنان هرگز تصور نمیکردند که روزی دولتیها به حریم حرم امام رضا حمله کنند، اما اکنون با شدت تمام سرکوب شده و به خاک و خون کشیده میشدند.[۲۱]
تلفات

شاهدان عینی و مقامات وقت، آمار متفاوتی از کشتهشدگان ارائه دادهاند. محمدعلی شوشتری، نماینده ویژه رضاشاه در آستان قدس رضوی، به نقل از شاهدان عینی، تعداد کشتهشدگان را ۱۶۷۰ نفر ثبت کرده است. او در خاطرات خود مینویسد: «عباس نام، راننده (شوفر) سردار ساعد… به آقای ساعد اظهار کرده بود، آنچه که کشته بودیم، ما حمل کردیم و بردیم زیر باغ خونی و مقابل اراضی معجونی و عسکریه. بالغ بر یک هزار و ششصد و هفتاد نفر بودند.»[۲۲]
از سوی دیگر، احمد بهار در روزنامه «بهار»، به تاریخ ۷ خرداد ۱۳۲۱ ش، تعداد کشتهها را ۱۷۵۰ نفر ذکر کرده است.علیرضا بایگان، یکی از شاهدان واقعه، عدد ۱۶۷۰ نفر را تأیید میکند و شرح هولناکی از نحوه برخورد با بازماندگان ارائه میدهد: «تعداد آنها ۱۶۷۰ نفر بوده و حدود ۷۰ نفر از افراد سالمی که در گوشه و کنار خود را مخفی کرده بودند و به دنبال فرصت برای فرار میگشتند، به دست مأمورین افتادند و جزو کشتهشدگان در کامیون ریخته شدند. سپس، در گودالها انداخته شدند و به داد و فریاد و التماس آنها که «ما زندهایم»، توجهی نکردند و آن مردم بیچاره را زندهبهگور کردند.»[۲۳]
پیامدها
دستگیری، تبعید و تغییرات مدیریتی
فردای روز واقعه مسجد گوهرشاد، نیروهای دولتی اقدام به پاکسازی و سرکوب سازمانیافته مخالفان کردند. روحانیون و علمای طراز اول مشهد به سرعت دستگیر و زندانی شدند. مرگ مشکوک میرزا محمد کفائی خراسانی (معروف به آقازاده، دومین پسر آخوند خراسانی) در شامگاه ۱۳۵۶ق / ۱۳۱۶ش، در یکی از زندانهای تهران بهطور مشکوکی درگذشت.[۲۴]
- گریختگان و مخفیشدگان: سید عبدالله شیرازی، سید یونس اردبیلی، محمدولی نجات، بحرالعلوم، محقق، هاشم قزوینی، آقابزرگ شاهرودی، نواب احتشام رضوی و برخی دیگر از روحانیون موفق به فرار از صحنه، خروج از کشور یا پنهان شدن شدند. عدهای از روحانیون پس از مدتی آزاد شده و به شهرهای خود بازگشتند.[۲۵]
- فرار شیخ بهلول: شیخ محمدتقی بهلول توانست با کمک افراد طایفه بربری (هزارههای شیعه افغانستان که درحمله شرکت داشتند)، با تغییر لباس از ایران خارج شده و به افغانستان برود.[۲۶]
تغییرات اداری و اعدامها
ُ پس از پایان کشتار، به دستور رضاشاه، تغییراتی در سطح رؤسای ادارات مشهد و آستان قدس رضوی اعمال شد. تولیت آستان قدس، محمدولی خان اسدی، با وجود اینکه مغضوب شده بود، تا مدتی در مقام تولیت آستان قدس رضوی باقی ماند، اما در نهایت در تاریخ ۲۸ آذر ۱۳۱۴ش اعدام شد و تبعید: ۱۸ نفر از افراد فعال در واقعه گوهرشاد، که همگی از طلاب علوم دینی یا روحانیون بودند، به شهرهای سمنان، یزد و شهرهای دیگر تبعید شدند. با این حال، از آنجایی که مدرک کافی علیه این افراد یافت نشد، تبعید آنها مدتی بعد پایان یافت و به شهرهای اصلی خود بازگشت.[۲۷]
منابع
- ↑ مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ۱۳۶۲ ش، ص ۲۵۲
- ↑ خاطرات سیاسی سید محمد علی شوشتری. ۱۳۷۹. ص. ۳۹.
- ↑ شوشتری (۱۳۷۹). خاطرات سیاسی سید محمد علی شوشتری. ص. ۳۹.
- ↑ مدنی، سید جلال الدین (۱۳۹۱). تاریخ سیاسی معاصر ایران. ج. ۱. قم: دفتر انتشارات اسلامی. ص. ۲۴۲.
- ↑ تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، ۱۳۷۸، ص ۴۴
- ↑ اسناد و مکاتبات تیمورتاش، وزیر دربار رضاشاه، مرکز اسناد ریاست جمهوری، به کوشش عیسی عبدی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، تهران ۱۳۸۳، ص ۶۳
- ↑ هدایت، مهدی قلی خانی (مخبر السلطنه)، خاطرات و خطرات، زوار، تهران۱۳۷۵، ص ۳۸۳
- ↑ مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، تاریخ روابط خارجی ایران از عصر صفوی تا پایان جنگ دوم جهانی، امیرکبیر، تهران ۱۳۷۵، ص۳۹۵
- ↑ روزنامه اطلاعات، تهران ۱۳۷۵، ص ۳۲
- ↑ هدایت، پیشین، ص ۴۰۴
- ↑ حمید بصیرت منش، سیاست مذهبی حکومت رضا شاه، تاریخمهاصر ایران، کتاب دهم، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵، ص ۵۵–۵۶
- ↑ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: نامه رئیس نظمیه شرق به نایب التولیه آستان رضوی در خصوص اعلام نتیجه تحقیقات آستانه به نظمیه مشهد، شماره پرونده ۱۰۲۳۳
- ↑ شوشتری، سید محمد علی، خاطرات سیاسی، به اهتمام غلام حسین میرزا صالح، کویر، تهران، ۱۳۸۰، ص ۵۹
- ↑ کوهستانس نژاد، مسعود. واقعه خراسان. ص. ۳۵.
- ↑ شوشتری، پیشین، ص ۵۷–۵۸
- ↑ کوهستانی نژاد، مسعود، پیشین، ص۴۰
- ↑ آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، موضوع پرونده: گزارش سرهنگ بیات رئیس نظمیه وقت مشهد به نظمیه مرکز درباره حادثه مشهد، شماره پرونده: ۴۲۲
- ↑ هروی خراسانی، محمد حسین (۱۳۲۶). «حدیقة الرضویه». بی جا: ۲۷۴.
- ↑ واحد، سینا، واقعه مسجد گوهرشاد، ص ۲۶۱
- ↑ هروی خراسانی، محمدحسین، حدیقه الرضویه، بی جا، چاپخانه خراسان، ۱۳۲۶، ص ۲۷۴
- ↑ شوشتری، پیشین، ص ۷۱
- ↑ شوشتری، خاطرات سیاسی سید محمد علی شوشتری، ۱۳۷۹ ش، ص ۸۲–۸۳
- ↑ واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ۱۳۷۹ ش، ص ۱۳۷–۱۳۸
- ↑ کفایی، سیری در سیره علمی و عملی آخوند خراسانی، ۱۳۹۰ ش، ص ۸۲–۸۳
- ↑ واقعه گوهرشاد، به روایت دیگر، ۱۳۷۹ ش، ص ۵۷–۵۸
- ↑ کریمیان، پیامدهای واقعه گوهرشاد در اسناد نویافته، ۱۳۷۴ ش، ص ۱۹۳–۲۰۴
- ↑ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پرونده وقایع مسجد گوهرشاد، شماره بازیابی ۴۲۴، ص ۷۱–۷۳، ۸۴ و ۹۰