مرگ: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] یعنی انتقال از [[دنیا]] به [[آخرت]] است.<ref>[[سوره الرحمن|الرحمن]]، [[آیه 26]]،</ref> مرگ‌از قوانین [[جهان هستی]] است که همه [[موجودات]] طعم آن را می‌چشند.<ref>[[سوره آل‌عمران|آل عمران]]، [[آیه 185]]</ref> ==
[[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] در باورهای اسلامی به معنای انتقال از [[دنیا]] به [[آخرت]] است.<ref>[[سوره الرحمن|الرحمن]]، [[آیه 26]]،</ref> مرگ‌ از قوانین جهان هستی است که همه بر اساس تعالیم قرآنی موجودات طعم آن را می‌چشند.<ref>[[سوره آل‌عمران|آل عمران]]، [[آیه 185]]</ref>
== ۱-معانی مرگ ==
 
== معانی مرگ ==
[[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] پایان [[حیات]] است و در اصطلاح لغوی، «[[موت]]» به معنای ضد حیات تعبیر شده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=لسان العرب|عنوان کتاب=لسان العرب|نام=محمد بن مکرم|نام خانوادگی=ابن منظور|پیوند نویسنده=محمد بن مکرم|صفحه=91|جلدها=2}}</ref> برخی از منابع مرگ را به معنای «[[سکون]]» نیز تعریف کرده‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجمع البحرین|عنوان کتاب=مجمع البحرین|سال=1375|نام=فخر الدین|نام خانوادگی=طریحی|جلد=1|صفحه=115}}</ref> بر اساس برخی مطالعات معنایی، مرگ به‌عنوان نفی حیات شناخته می‌شود، حال آنکه حیات در هر [[موجود]] بر اساس خصوصیات ذاتی آن تعریف می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‌سال|عنوان کتاب=التحقیق فی کلمات القرآن الکریم|سال=1360|نام=حسن|نام خانوادگی=مصطفوی|جلد=11|صفحه=196}}</ref>
[[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] پایان [[حیات]] است و در اصطلاح لغوی، «[[موت]]» به معنای ضد حیات تعبیر شده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=لسان العرب|عنوان کتاب=لسان العرب|نام=محمد بن مکرم|نام خانوادگی=ابن منظور|پیوند نویسنده=محمد بن مکرم|صفحه=91|جلدها=2}}</ref> برخی از منابع مرگ را به معنای «[[سکون]]» نیز تعریف کرده‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجمع البحرین|عنوان کتاب=مجمع البحرین|سال=1375|نام=فخر الدین|نام خانوادگی=طریحی|جلد=1|صفحه=115}}</ref> بر اساس برخی مطالعات معنایی، مرگ به‌عنوان نفی حیات شناخته می‌شود، حال آنکه حیات در هر [[موجود]] بر اساس خصوصیات ذاتی آن تعریف می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‌سال|عنوان کتاب=التحقیق فی کلمات القرآن الکریم|سال=1360|نام=حسن|نام خانوادگی=مصطفوی|جلد=11|صفحه=196}}</ref>


از نظر امام خمینی، [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] امری وجودی است که انتقال از مرحله نشئه ملکی به [[نشئه ملکوتی]] را به همراه دارد. به گفته ایشان، [[حیات دنیوی]] و ملکی، عرضی و زائل شدنی است اما حیات ملکوتی [[حیات ذاتی]] و مستقل است که به واسطه [[استقلال نفس]] حاصل می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شرح چهل حدیث|عنوان کتاب=شرح چهل حدیث|سال=1388|نام=روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|پیوند نویسنده=روح‌الله|ناشر=آثار امام خمینی|صفحه=323}}</ref> بدین ترتیب، [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] پایان شئون مادی [[انسان]] محسوب می‌شود ولی شئون [[معنویت|معنوی]] انسان در حیات برتری که [[حیات حقیقی]] نامیده می‌شود، باقی می‌ماند و استمرار دارد. بر اساس دیدگاه امام خمینی، حیات این [[دنیا]] تنزل یافته حیات حقیقی است و [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] بازگشت به آن حیات حقیقی به‌شمار می‌رود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=صحیفه امام|عنوان کتاب=صحیفه امام|سال=1389|نام=روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|پیوند نویسنده=روح‌الله|ناشر=آثار امام خمینی|جلد=19|صفحه=285}}</ref>
از نظر [[سید روح‌الله خمینی]]، [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] امری وجودی است که انتقال از مرحله نشئه ملکی به [[نشئه ملکوتی]] را به همراه دارد. به گفته ایشان، [[حیات دنیوی]] و ملکی، عرضی و زائل شدنی است اما حیات ملکوتی [[حیات ذاتی]] و مستقل است که به واسطه [[استقلال نفس]] حاصل می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شرح چهل حدیث|عنوان کتاب=شرح چهل حدیث|سال=1388|نام=روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|پیوند نویسنده=روح‌الله|ناشر=آثار امام خمینی|صفحه=323}}</ref> بدین ترتیب، [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] پایان شئون مادی [[انسان]] محسوب می‌شود ولی شئون [[معنویت|معنوی]] انسان در حیات برتری که [[حیات حقیقی]] نامیده می‌شود، باقی می‌ماند و استمرار دارد. بر اساس دیدگاه خمینی، حیات این [[دنیا]] تنزل یافته حیات حقیقی است و [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] بازگشت به آن حیات حقیقی به‌شمار می‌رود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=صحیفه امام|عنوان کتاب=صحیفه امام|سال=1389|نام=روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|پیوند نویسنده=روح‌الله|ناشر=آثار امام خمینی|جلد=19|صفحه=285}}</ref> خمینی همچنین معتقد است که [[نفس انسان]] در فرایندی تدریجی و جوهری از مراحل مختلف [[حیات]] عبور کرده و به حالت تجرد و استقلال می‌رسد. این فرایند توسط نیروها و عوامل [[عزرائیل]] انجام می‌گیرد و در طی آن قوای نفس به تدریج ضعیف می‌شوند تا نهایتاً نفس از [[عالم طبیعت]] جدا شده و به [[برزخ]] منتقل می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تقریرات فلسفه امام خمینی|عنوان کتاب=تقریرات فلسفه امام خمینی|سال=1385|نام=روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|جلد=1|صفحه=320}}</ref> این جدایی و استقلال نفس از بدن ارادی نیست بلکه امری قطعی و بی‌تأخیر است که به محض تکمیل حرکت نفس رخ می‌دهد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تقریرات فلسفه امام خمینی |عنوان کتاب=تقریرات فلسفه امام خمینی|سال=1385|نام=روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|پیوند نویسنده=روح‌الله|جلد=3|صفحه=35}}</ref> این دیدگاه‌ها بیانگر نگرشی فلسفی و [[برهان تجربه دینی|دینی]] نسبت به مفهوم [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] است که بر تمایز میان حیات مادی و معنوی تأکید دارد و [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] را گذرگاهی برای انتقال به مرحله‌ای بالاتر از وجود می‌داند.
 
امام خمینی همچنین معتقد است که [[نفس انسان]] در فرایندی تدریجی و جوهری از مراحل مختلف [[حیات]] عبور کرده و به حالت تجرد و استقلال می‌رسد. این فرایند توسط نیروها و عوامل [[عزرائیل]] انجام می‌گیرد و در طی آن قوای نفس به تدریج ضعیف می‌شوند تا نهایتاً نفس از [[عالم طبیعت]] جدا شده و به [[برزخ]] منتقل می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تقریرات فلسفه امام خمینی|عنوان کتاب=تقریرات فلسفه امام خمینی|سال=1385|نام=روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|جلد=1|صفحه=320}}</ref> این جدایی و استقلال نفس از بدن ارادی نیست بلکه امری قطعی و بی‌تأخیر است که به محض تکمیل حرکت نفس رخ می‌دهد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تقریرات فلسفه امام خمینی |عنوان کتاب=تقریرات فلسفه امام خمینی|سال=1385|نام=روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|پیوند نویسنده=روح‌الله|جلد=3|صفحه=35}}</ref>
 
این دیدگاه‌ها بیانگر نگرشی فلسفی و [[برهان تجربه دینی|دینی]] نسبت به مفهوم [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] است که بر تمایز میان حیات مادی و معنوی تأکید دارد و [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] را گذرگاهی برای انتقال به مرحله‌ای بالاتر از وجود می‌داند.


== ۲-مرگ در قرآن ==
== مرگ در قرآن ==
در [[قرآن کریم]]، مفهوم مرگ با واژه‌ها و ماده‌های متفاوتی بیان شده است که هر یک کاربرد و مفهوم خاص خود را دارد. این تنوع واژگانی نشان‌دهنده گستردگی و عمق معنای مرگ در [[متون قرآنی]] است.
در [[قرآن کریم]]، مفهوم مرگ با واژه‌ها و ماده‌های متفاوتی بیان شده است که هر یک کاربرد و مفهوم خاص خود را دارد. این تنوع واژگانی نشان‌دهنده گستردگی و عمق معنای مرگ در [[متون قرآنی]] است.


== ماده موت (م و ت) ==
=== ماده موت (م و ت) ===
ماده [[موت]] بیشترین تعداد کاربرد را در [[قرآن]] داراست و ۱۶۵ بار به کار رفته است. این واژه به صورت عمومی به معنای [[مرگ و پایان حیات]] استفاده شده است.
ماده [[موت]] بیشترین تعداد کاربرد را در [[قرآن]] داراست و ۱۶۵ بار به کار رفته است. این واژه به صورت عمومی به معنای [[مرگ و پایان حیات]] استفاده شده است.


== ماده هَلَک (ه ل ک) ==
=== ماده هَلَک (ه ل ک) ===
این ماده ۶۸ بار در قرآن دیده شده و اغلب به معنای [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] به کار رفته است. در عصر نزول قرآن، «[[هلک]]» به معنای مطلق [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] بوده و نه مرگ همراه با حقارت، برخلاف برخی کاربردهای معاصر آن. نمونه‌ای از آن در آیه «… حَتَّی إِذا هَلَکَ» آمده است که به مرگ اشاره دارد.<ref>[[سوره غافر|غافر]]، [[آیه 34]]</ref>
این ماده ۶۸ بار در قرآن دیده شده و اغلب به معنای [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] به کار رفته است. در عصر نزول قرآن، «[[هلک]]» به معنای مطلق [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] بوده و نه مرگ همراه با حقارت، برخلاف برخی کاربردهای معاصر آن. نمونه‌ای از آن در آیه «… حَتَّی إِذا هَلَکَ» آمده است که به مرگ اشاره دارد.<ref>[[سوره غافر|غافر]]، [[آیه 34]]</ref>


== ماده وفی (و ف ی) ==
=== ماده وفی (و ف ی) ===
کلمه «[[وفی]]» در ۱۴ آیه قرآن به معنای [[گرفتن جان]] یا [[مردن]] استفاده شده است؛ مانند آیه «قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْت» که به فرشته مرگ اشاره دارد.<ref>[[سوره سجده|سجده]]، [[آیه11]]</ref> معنای اصلی «وفی» گرفتن کامل است که نشان می‌دهد مرگ به معنای [[فنا و نیستی]] نیست بلکه انتقال از دنیایی به دنیای دیگر است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر نمونه|عنوان کتاب=تفسیر نمونه|نام=ناصر|نام خانوادگی=مکارم شیرازی|جلد=20|صفحه=167}}</ref>
کلمه «[[وفی]]» در ۱۴ آیه قرآن به معنای [[گرفتن جان]] یا [[مردن]] استفاده شده است؛ مانند آیه «قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْت» که به فرشته مرگ اشاره دارد.<ref>[[سوره سجده|سجده]]، [[آیه11]]</ref> معنای اصلی «وفی» گرفتن کامل است که نشان می‌دهد مرگ به معنای [[فنا و نیستی]] نیست بلکه انتقال از دنیایی به دنیای دیگر است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر نمونه|عنوان کتاب=تفسیر نمونه|نام=ناصر|نام خانوادگی=مکارم شیرازی|جلد=20|صفحه=167}}</ref>


== ماده صعق (ص ع ق) ==
=== ماده صعق (ص ع ق) ===
واژه «[[صعق]]» به عنوان یکی از معانی نزدیک به مرگ مطرح شده است اما در [[قرآن]] بیشتر اشاره به صدای سهمگین صاعقه دارد که نتایجی همچون [[آتش]]، [[عذاب]] یا [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] به همراه دارد. راغب اصفهانی در تعریف صاعقه آن را دارای سه وجه: مرگ، [[عذاب و آتش]] دانسته، اما اینها را به عنوان نتایج [[صاعقه]] معرفی کرده است.
واژه «[[صعق]]» به عنوان یکی از معانی نزدیک به مرگ مطرح شده است اما در [[قرآن]] بیشتر اشاره به صدای سهمگین صاعقه دارد که نتایجی همچون [[آتش]]، [[عذاب]] یا [[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] به همراه دارد. راغب اصفهانی در تعریف صاعقه آن را دارای سه وجه: مرگ، [[عذاب و آتش]] دانسته، اما اینها را به عنوان نتایج [[صاعقه]] معرفی کرده است.


این گونه کاربردهای متنوع واژگانی در [[قرآن]] نشان‌دهنده جنبه‌های مختلف مرگ از جمله پایان [[حیات]]، جدا شدن [[روح]] از بدن، و انتقال به مرحله‌ای دیگر از وجود است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المفردات فی غریب القرآن|عنوان کتاب=المفردات فی غریب القرآن|نام=حسین بن محمد|نام خانوادگی=راغب اصفهانی|پیوند نویسنده=حسین بن محمد|صفحه=458}}</ref>
این گونه کاربردهای متنوع واژگانی در [[قرآن]] نشان‌دهنده جنبه‌های مختلف مرگ از جمله پایان [[حیات]]، جدا شدن [[روح]] از بدن، و انتقال به مرحله‌ای دیگر از وجود است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المفردات فی غریب القرآن|عنوان کتاب=المفردات فی غریب القرآن|نام=حسین بن محمد|نام خانوادگی=راغب اصفهانی|پیوند نویسنده=حسین بن محمد|صفحه=458}}</ref>


== ۳-انواع مرگ ==
== انواع مرگ ==
[[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] دارای گونه‌های متعددی است که هر یک ویژگی‌ها و شرایط خاصی دارند. این گونه‌ها از دیدگاه‌های مختلف فلسفی، دینی و پزشکی تعریف شده‌اند.
[[تجربه نزدیک به مرگ|مرگ]] دارای گونه‌های متعددی است که هر یک ویژگی‌ها و شرایط خاصی دارند. این گونه‌ها از دیدگاه‌های مختلف فلسفی، دینی و پزشکی تعریف شده‌اند.
== گونه‌های مرگ ==
* [[مرگ طبیعی]]: این نوع مرگ فرایند تدریجی رهایی نفس از بدن و فاصله گرفتن از [[عالم محسوس]] به سوی [[عالم ملکوت]] است. در این حالت، [[نفس]] پس از رسیدن به کمال، دیگر نیازی به بدن ندارد و آن را ترک می‌کند.
* [[مرگ طبیعی]]: این نوع مرگ فرایند تدریجی رهایی نفس از بدن و فاصله گرفتن از [[عالم محسوس]] به سوی [[عالم ملکوت]] است. در این حالت، [[نفس]] پس از رسیدن به کمال، دیگر نیازی به بدن ندارد و آن را ترک می‌کند.
* [[مرگ ناگهانی یا مفاجات]]: مرگی است که بدون اطلاع قبلی و به صورت غیرمنتظره رخ می‌دهد.
* [[مفاجات|مرگ ناگهانی یا مفاجات]]: مرگی است که بدون اطلاع قبلی و به صورت غیرمنتظره رخ می‌دهد.
* [[مرگ انتحاری]]: نوعی مرگ است که فرد به قصد پایان دادن به [[حیات]] خود اقدام می‌کند.
* [[مرگ انتحاری]]: نوعی مرگ است که فرد به قصد پایان دادن به [[حیات]] خود اقدام می‌کند.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۶ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۵:۱۷

مرگ در باورهای اسلامی به معنای انتقال از دنیا به آخرت است.[۱] مرگ‌ از قوانین جهان هستی است که همه بر اساس تعالیم قرآنی موجودات طعم آن را می‌چشند.[۲]

معانی مرگ

مرگ پایان حیات است و در اصطلاح لغوی، «موت» به معنای ضد حیات تعبیر شده است.[۳] برخی از منابع مرگ را به معنای «سکون» نیز تعریف کرده‌اند.[۴] بر اساس برخی مطالعات معنایی، مرگ به‌عنوان نفی حیات شناخته می‌شود، حال آنکه حیات در هر موجود بر اساس خصوصیات ذاتی آن تعریف می‌شود.[۵]

از نظر سید روح‌الله خمینی، مرگ امری وجودی است که انتقال از مرحله نشئه ملکی به نشئه ملکوتی را به همراه دارد. به گفته ایشان، حیات دنیوی و ملکی، عرضی و زائل شدنی است اما حیات ملکوتی حیات ذاتی و مستقل است که به واسطه استقلال نفس حاصل می‌شود.[۶] بدین ترتیب، مرگ پایان شئون مادی انسان محسوب می‌شود ولی شئون معنوی انسان در حیات برتری که حیات حقیقی نامیده می‌شود، باقی می‌ماند و استمرار دارد. بر اساس دیدگاه خمینی، حیات این دنیا تنزل یافته حیات حقیقی است و مرگ بازگشت به آن حیات حقیقی به‌شمار می‌رود.[۷] خمینی همچنین معتقد است که نفس انسان در فرایندی تدریجی و جوهری از مراحل مختلف حیات عبور کرده و به حالت تجرد و استقلال می‌رسد. این فرایند توسط نیروها و عوامل عزرائیل انجام می‌گیرد و در طی آن قوای نفس به تدریج ضعیف می‌شوند تا نهایتاً نفس از عالم طبیعت جدا شده و به برزخ منتقل می‌شود.[۸] این جدایی و استقلال نفس از بدن ارادی نیست بلکه امری قطعی و بی‌تأخیر است که به محض تکمیل حرکت نفس رخ می‌دهد.[۹] این دیدگاه‌ها بیانگر نگرشی فلسفی و دینی نسبت به مفهوم مرگ است که بر تمایز میان حیات مادی و معنوی تأکید دارد و مرگ را گذرگاهی برای انتقال به مرحله‌ای بالاتر از وجود می‌داند.

مرگ در قرآن

در قرآن کریم، مفهوم مرگ با واژه‌ها و ماده‌های متفاوتی بیان شده است که هر یک کاربرد و مفهوم خاص خود را دارد. این تنوع واژگانی نشان‌دهنده گستردگی و عمق معنای مرگ در متون قرآنی است.

ماده موت (م و ت)

ماده موت بیشترین تعداد کاربرد را در قرآن داراست و ۱۶۵ بار به کار رفته است. این واژه به صورت عمومی به معنای مرگ و پایان حیات استفاده شده است.

ماده هَلَک (ه ل ک)

این ماده ۶۸ بار در قرآن دیده شده و اغلب به معنای مرگ به کار رفته است. در عصر نزول قرآن، «هلک» به معنای مطلق مرگ بوده و نه مرگ همراه با حقارت، برخلاف برخی کاربردهای معاصر آن. نمونه‌ای از آن در آیه «… حَتَّی إِذا هَلَکَ» آمده است که به مرگ اشاره دارد.[۱۰]

ماده وفی (و ف ی)

کلمه «وفی» در ۱۴ آیه قرآن به معنای گرفتن جان یا مردن استفاده شده است؛ مانند آیه «قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْت» که به فرشته مرگ اشاره دارد.[۱۱] معنای اصلی «وفی» گرفتن کامل است که نشان می‌دهد مرگ به معنای فنا و نیستی نیست بلکه انتقال از دنیایی به دنیای دیگر است.[۱۲]

ماده صعق (ص ع ق)

واژه «صعق» به عنوان یکی از معانی نزدیک به مرگ مطرح شده است اما در قرآن بیشتر اشاره به صدای سهمگین صاعقه دارد که نتایجی همچون آتش، عذاب یا مرگ به همراه دارد. راغب اصفهانی در تعریف صاعقه آن را دارای سه وجه: مرگ، عذاب و آتش دانسته، اما اینها را به عنوان نتایج صاعقه معرفی کرده است.

این گونه کاربردهای متنوع واژگانی در قرآن نشان‌دهنده جنبه‌های مختلف مرگ از جمله پایان حیات، جدا شدن روح از بدن، و انتقال به مرحله‌ای دیگر از وجود است.[۱۳]

انواع مرگ

مرگ دارای گونه‌های متعددی است که هر یک ویژگی‌ها و شرایط خاصی دارند. این گونه‌ها از دیدگاه‌های مختلف فلسفی، دینی و پزشکی تعریف شده‌اند.

منابع

  1. الرحمن، آیه 26،
  2. آل عمران، آیه 185
  3. ابن منظور، محمد بن مکرم. لسان العرب. ج. ۲ جلد. ص. ۹۱.
  4. طریحی، فخر الدین (۱۳۷۵). مجمع البحرین. ج. ۱. ص. ۱۱۵.
  5. مصطفوی، حسن (۱۳۶۰). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‌سال. ج. ۱۱. ص. ۱۹۶.
  6. خمینی، روح‌الله (۱۳۸۸). شرح چهل حدیث. آثار امام خمینی. ص. ۳۲۳.
  7. خمینی، روح‌الله (۱۳۸۹). صحیفه امام. ج. ۱۹. آثار امام خمینی. ص. ۲۸۵.
  8. خمینی، روح‌الله (۱۳۸۵). تقریرات فلسفه امام خمینی. ج. ۱. ص. ۳۲۰.
  9. خمینی، روح‌الله (۱۳۸۵). تقریرات فلسفه امام خمینی. ج. ۳. ص. ۳۵.
  10. غافر، آیه 34
  11. سجده، آیه11
  12. مکارم شیرازی، ناصر. تفسیر نمونه. ج. ۲۰. ص. ۱۶۷.
  13. راغب اصفهانی، حسین بن محمد. المفردات فی غریب القرآن. ص. ۴۵۸.