مرجئه
مرجئه، یک جریان کلامی بود که ریشهای سیاسی داشت. مرجئه در مدینه شکل گرفت و در میان شیعه و سنی مشترک بود.
پیشینه تاریخی
با وجود کوچکی و همگونی نسبی مدینه، این شهر شاهد اختلافات مهمی بود که ریشه در سیاست داشت. یکی از بحثهای اصلی این بود که چه کسی در جنگهای داخلی اول و دوم برحق بوده است؟ آیا عثمان گناهکاری بزرگ بود که شایسته سرنگونی و حتی قتل بود، یا قربانیای بیگناه که قاتلانش گناهکار بودند؟ درحالیکه شیعیان و خوارج عموماً دشمن عثمان بودند، خوارج دشمنی خود را به علی نیز گسترش دادند. در مقابل، امویان علی را بر منابر لعن میکردند اما عثمان را توجیه و حمایت میکردند.[۱]
گروهی از مسلمانان، از چنین منازعاتی دوری میکردند و بر این باور بودند که نباید در مورد حاکمان بحثبرانگیز، بهویژه عثمان و علی، قضاوت کرد. پس از جنگ داخلی دوم، زبیریان از ادعاهای سیاسی خود دست کشیدند و به این جریان ضد جدل پیوستند. حسن بن محمد بن حنفیه (درگذشته حدود ۷۱۸)، فرزند نامزد ناکام شیعیان در جنگ داخلی دوم، نخستین کسی بود که نظریه «تعویق قضاوت» (ارجاء) دربارهٔ عثمان و علی را مطرح کرد. پیروان این دیدگاه که به «مرجئه» مشهور شدند، معتقد بودند که داوری دربارهٔ این مسائل باید به خدا واگذار شود.[۲]
مرجئه برای حفظ وحدت اسلامی، از درگیریهای فرقهای و لعن مخالفان که در میان خوارج، شیعیان و امویان رایج بود، پرهیز میکردند. آنها اگرچه مانند امویان و سنتگرایان اولیه تا حد زیادی جبریمسلک بودند، اما بر اجرای عدالت توسط حاکمان تأکید داشتند و باور داشتند که حاکمان گذشته نباید بدون شواهد قطعی محکوم شوند، درحالیکه گناهکاران معاصر را میتوان نه بهعنوان کافران، بلکه بهعنوان مؤمنان گمراهشده (مؤمنون ضلال) معرفی کرد.[۳]
اصول تساهلآمیز مرجئه در شهرهایی که از اختلافات فرقهای به ستوه آمده بودند، محبوبیت یافت و حتی در کوفه، جایگاه خوارج و شیعیان را تضعیف کرد. با افزایش نفوذ، آنها علیه بیعدالتیهای امویان، بهویژه در قبال حقوق غیرعربها (موالی)، موضع گرفتند. مرجئه معتقد بودند که صرف اقرار به ایمان، برای پذیرش یک فرد بهعنوان مسلمان و مؤمن کافی است. برخی از آنان، بین سالهای ۷۲۸ تا ۷۴۶، حتی دست به شورش زدند، علیرغم اینکه آموزههای کلی مرجئه مخالفت با جنگ میان مسلمانان را توصیه میکرد.[۴]
افراطیترین جریان مرجئه در این دوران به «جهم بن صفوان» (درگذشته ۷۴۶) منسوب است که دبیر شورشی «حارث بن سریج» بود. او اعتقاد داشت که ایمان صرفاً یک معرفت درونی است و نیازی به ابراز بیرونی ندارد. همچنین، او به جبر مطلق باور داشت و شاید نظریه خلقشدگی قرآن را نیز مطرح کرده باشد، هرچند این مسئله تا بعد از سال ۸۰۰ بهطور جدی مطرح نشد. اندیشههای جهم بیشتر در منابع مخالف او ذکر شده است و پیروان مشخصی از او تا هفتاد سال پس از مرگش گزارش نشدهاند. بعدها، حنبلیان از اصطلاح «جهَمیه» برای متهم کردن مخالفان خود به گرایشهای معتزلی استفاده میکردند.[۵]
مشهورترین دانشمند مرتبط با مرجئه، ابوحنیفه (حدود ۶۹۹–۷۶۷)، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی بود که آموزههای صلحطلبانه مرجئه را حفظ کرد. برخی از عقاید او در متنی با عنوان الفقه الاکبر ثبت شده است که در آن، او با باورهای خوارج، قدریه، شیعیان و جهَمیه مخالفت میکند. این متن همچنین بر ارجاء در مورد عثمان و علی، احترام به تمامی صحابه، و اعتقاد به جبر نسبی تأکید دارد و شباهتهای آن با سنت بعدی اهل سنت مشهود است.[۶]
در گذر زمان، بسیاری از آموزههای مرجئه در سنت اهل سنت جذب شد، اگرچه حنبلیان آنها را به دلیل رویکرد عقلگرایانهشان به عدل الهی، بدعتگذار میدانستند. با اینحال، بهجز حنبلیان، اکثر اهل سنت مرجئه را خارج از چارچوب اهل سنت نمیدانستند، هرچند نام «مرجئه» رفتهرفته بار منفی پیدا کرد و دیگر کسی از آن برای معرفی خود استفاده نمیکرد.[۷]
پانویس
ارجاعات
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 43–45.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 43–45.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 43–45.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 43–45.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 43–45.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 43–45.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 43–45.
منابع
- blankinship, khalid (2008). "The early creed". The Cambridge Companion to Classical Islamic Theology (به انگلیسی). Cambridge: Cambridge University Press.