مجاز و حقیقت در اسلام
مجاز و حقیقت در اسلام یکی از مفاهیم در علم الهیات و فلسفه اسلامی است که به بررسی ارتباط میان معنای لفظی و حقیقت در منابع اسلامی اشاره دارد.
مفهومشناسی
این متن به بررسی ارتباط میان معنای لفظی و حقیقت در فلسفه و الهیات اسلامی میپردازد. در فلسفه غربی، این ارتباط به چالش کشیده شده و مفهوم اینکه معنای غیرلفظی از حقیقت فاصله دارد، مورد تردید قرار گرفته است. در الهیات اسلامی کلاسیک نیز چالش مشابهی وجود داشته که از این باور ناشی میشود که خداوند متکلم است و سخنان او شامل اخبار، اوامر، نواهی و پرسشها میشود. اگر سخنان الهی را به عنوان کنشهای زبانی در نظر بگیریم، همانند زبان انسانی، دارای نیروی گفتاری خواهند بود. این امر باعث میشود که ارتباط سنتی میان معنای لفظی و حقیقت زیر سؤال برود؛ چراکه برخی از گفتارهای الهی، مانند امر و نهی، شرایطی برای صدق و کذب ندارند و به جای توصیف واقعیت، خود نوعی کنش محسوب میشوند. این مسئله همچنین مجازهایی همچون استعاره و کنایه را در بر میگیرد.[۱]
در میان متکلمان مسلمان، دیدگاههای مختلفی در این زمینه مطرح شده است. غزالی، به عنوان یک اشعری، بر این باور بود که شناخت معنای قرآن پیش از هر چیز به درک حقیقت و معنای لفظی آن بستگی دارد. او همچون ارسطو، شناخت را امری مبتنی بر مفاهیم زبانی میدانست و معتقد بود که فهم معنای مجازی متکی بر شناخت معنای لفظی است. در مقابل، ابنتیمیه نظریه غزالی را به چالش کشید. او استدلال کرد که برای فهم سخنان الهی، تنها کافی است مقصود گوینده و نیروی گفتاری آن را در نظر گرفت. به اعتقاد او، معنا در زمینه و عادت الهی در سخن گفتن مشخص میشود، و از این رو، تمایز میان حقیقت و مجاز بیمعنا خواهد بود. برای ابنتیمیه، مسئله اصلی تفسیر نیروی گفتاری متن الهی است، نه تمایز میان معنای لفظی و مجازی. این بحث همچنان در میان سنتگرایان مسلمان، که غالباً دیدگاه غزالی را پذیرفتهاند، و بنیادگرایان، که ابنتیمیه را الگوی خود میدانند، ادامه دارد. در نهایت، مسائلی مانند چگونگی درک آیات قرآن دربارهٔ استقرار یا نزول خداوند، به معرفتشناسی زبان و رابطه آن با گفتار الهی مرتبط میشود.[۲]
غزالی و معرفتشناسی کلامی او
غزالی در کتاب المستصفی من علم الأصول، کلام الهی را بهعنوان سخنی تعریف میکند که تنها برای مخاطبانی خاص معنا دارد، مانند پیامبران، اولیا و امت مسلمان. او معتقد بود که امت، کلام الهی را از طریق حروف و اصواتی میشنود که پیامبر گزارش کرده است، اما پیامبران و اولیا این کلام را بدون واسطهٔ حروف و صداها دریافت میکنند. بر اساس نظر غزالی، کلام الهی دارای دو جنبه است:[۳]
- کلام صوتی و لفظی که از طریق الفاظ و زبان منتقل میشود.
- کلام نفسی که بدون واسطهٔ صدا و الفاظ، توسط خداوند در ذهن شنونده ایجاد میشود.
او باور داشت که زبان صرفاً مجموعهای از قراردادهای بشری نیست، بلکه هدف اصلی آن انتقال حقیقت است. به همین دلیل، منطق باید بر فهم قرآن حاکم باشد، زیرا هدف آن تحلیل معنای الفاظ برای تعیین صدق یا کذب گزارههاست. از دیدگاه غزالی، حقیقت (حقیقه) و مجاز (مجاز) بهصورت نامتقارن به یکدیگر وابستهاند. هر مجاز ریشه در یک معنای حقیقی دارد، اما هر معنای حقیقی لزوماً دارای یک مجاز نیست؛ بنابراین، معنای حقیقی همواره مرتبط با حقیقت است. با پذیرش این دیدگاه، غزالی خداوند را موجودی با ذهنی کاملاً منطقی ترسیم میکند که زبان او نه بر اساس قراردادهای بشری، بلکه بر اساس حقایق ضروری و ذاتی شکل گرفته است. این نگرش او را به دیدگاههای فیلسوفانی چون ابنسینا نزدیک میکند، که معتقد بودند اندیشهها ذاتاً مستقل از زبان هستند. اما این پرسش پیش میآید که آیا در تحلیل غزالی، خدای قرآن با خدای نوافلاطونی ابنسینا جایگزین شده است؟ در نهایت، غزالی در کتاب مشکاة الأنوار دیدگاهی عمیقتر و عرفانیتر دربارهٔ کلام الهی ارائه میدهد، که در ادامهٔ بحث باید مورد بررسی قرار گیرد.[۴]
پانویس
ارجاعات
- ↑ mayer, “Epistemology and divine discourse”, Classical Islamic Theology, 288–293.
- ↑ mayer, “Epistemology and divine discourse”, Classical Islamic Theology, 288–293.
- ↑ mayer, “Epistemology and divine discourse”, Classical Islamic Theology, 288–293.
- ↑ mayer, “Epistemology and divine discourse”, Classical Islamic Theology, 288–293.
منابع
- hardy, paul-a. (2008). "Epistemology and divine discourse". The Cambridge Companion to Classical Islamic Theology (به انگلیسی). Cambridge: Cambridge University Press.