فلسفه اسلامی
فلسفه اسلامی به برداشت فیلسوفان اسلامی از علم فلسفه است که با علم کلام اسلامی ارتباط تنگاتنگی یافته است. ورود فلسفه از یونان به اسلام همزمان با نهضت ترجمه اتفاق افتاد و در دوره مأمون عباسی با تأسیس بیتالحکمه به اوج خود رسید.
فلسفه اسلامی از دل ترجمههای متون یونانی و تلاش برای دفاع عقلانی از اعتقادات اسلامی شکل گرفت. هرچند که در سنت اهل سنت، فلسفه به تدریج تحت فشار متکلمان محدود شد، اما در ایران و برخی مکاتب شیعی، همچنان به رشد خود ادامه داد. با اینکه نقل در نهایت بر عقل غالب شد، بسیاری از مسائل و روشهای فلسفی در علم کلام باقی ماندند و به شکلدهی تفکر اسلامی در ابعاد گوناگون ادامه دادند.
زمینههای پیدایش فلسفه در جهان اسلام
فلسفه اسلامی تا حد زیادی از تلاش عالمان مسلمان برای دفاع از وحی اسلامی در برابر استدلالهای منتقدان و پیروان ادیان و مکاتب مختلف نشأت گرفت. در قرون هفتم و هشتم میلادی، مناطق وسیعی تحت فتوحات اسلامی قرار گرفتند که مردمان آن سرزمینها، دیدگاههای متنوعی درباره خدا، آفرینش، علیت، اراده آزاد و قدرت الهی داشتند. با شکلگیری خلافت عباسی در بغداد (۷۵۰ م)، فضای بحث و مناظره دینی و فلسفی میان پیروان ادیان مختلف فراهم شد، و مسلمانان ناچار شدند تا جهانبینی اسلامی را از منظری عقلانی و درون نهادهای مدنی تثبیت کنند.[۱]
تاریخچه
فلسفه اسلامی در بستری پیچیده شکل گرفت، اما عمدتاً بر پایه ترجمههای عربی از متون فلسفی یونانی بنا شد. آنچه که تحت عنوان "فلسفه اسلامی" شناخته میشود، شامل سنتهای متنی گستردهای است که در طیفی ترکیبی و در عین حال نظاممند از اندلس تا هند گسترش یافت و از قرن نهم میلادی تاکنون به حیات خود ادامه داده است. در حالی که اکثر آثار این سنت فلسفی به زبان عربی نوشته شدهاند، پس از قرن دوازدهم میلادی، زبان فارسی نیز به یکی از زبانهای مهم فلسفه اسلامی تبدیل شد.[۲]
راهیابی فلسفه به جهان اسلام، از ترجمه آثار یونانی متعلق به دوران هلنیستی توسط مترجمان عربزبان عموماً غیر مسلمان صورت پذیرفت. این ترجمهها که به نهضت ترجمه مشهور شدند، از دوران خلافت امویان آغاز شد و در دوره خلافت عباسیان به اوج خود رسید. با تأسیس بیتالحکمه توسط مأمون عباسی، ترجمه آثار فلسفی شتاب بیشتری گرفت. از اشکالاتی که به پژوهشها در تاریخ اسلامی از جانب عموماً خاورشناسان صورت میگیرد، خلط فلسفه اسلامی با فلسفه عرب بوده است.[۳]
با مرگ ابنرشد، اندیشه فلسفی از باختر جهان اسلام به خاور اسلامی منتقل شد و ایران اسلامی، کانون شکوفایی فلسفی شد. در ایران، کمکم جهانبینی فلسفی-اسلامی سنی جای خود را به جهانبینی فلسفی-اسلامی شیعی میداد. تاریخ فلسفه اسلامی، مسیر پرفراز و نشیب را در میان مخالفتها و موافقتها گذرانده است. با ورود فلسفه به جهان شرقی اسلام، فیلسوفان بزرگی چون فارابی و ابنسینا به پرورش آن همت گماردند. فلسفه اسلامی، یک جهانبینی به پاخواسته از درون مکتب اسلام بوده است که در قالب آمیزههایی از عناصر مسلط یونانی مانند فلسفه ارسوطیی و نوافلاطونی شکل گرفته است. کمی بعد و با شکلگیری فلسفه اسلامی شیعی که بنیان نویی نسبت به فلسفه اسلامی سنی بود، این علم به اندلس راه یافت.[۴] تأثیر دانش و اندیشههای اسلامی را بیش از هر جا در حوزهٔ تفکر فلسفی میتوان یافت تا جایی که فلسفه اروپایی سده میانه را نمیتوان جدا از آموزههای فیلسوفان بزرگ اسلامی تصور کرد.[۵]
پس از قرون سیزدهم و چهاردهم میلادی، فلسفه به عنوان یک رشته مستقل در جهان اهل سنت تقریباً از بین رفت، مگر در مراکز علمی ایرانی همچون: شیراز، اصفهان، تبریز، مراغه و زنجان. در این مناطق، فلسفه بهرغم حاشیهای شدن، همچنان در محافل علمی تدریس و حفظ شد. متفکران اهل سنت مانند اشاعره، با نقد فلسفه، آن را محدود ساختند، اما مسائل اساسی فلسفه همچنان در کلام باقی ماندند.[۶]
نقش متکلمان در شکلگیری فلسفه اسلامی
در دوران شکلگیری فلسفه اسلامی، دو گروه متکلم که به أصالة العقل شهرت داشتند، بیشترین تأثیر را بر شکلگیری جریانهای فلسفی گذاشتند:[۷]
- معتزله: نخستین گروهی که عقل را به عنوان ابزاری برای دفاع از عقاید اسلامی بهکار گرفت.
- اسماعیلیان: متفکرانی که از عقلانیت در الهیات بهره بردند و برخی از مهمترین مباحث فلسفی را مطرح کردند.
با این وجود، فلسفه اسلامی هرگز کاملاً در خدمت الهیات قرار نگرفت. برخی از مکاتب کلامی در قرون بعدی فلسفه را به چارچوبهای دینی محدود کردند، اما یک سنت مستقل فلسفی همچنان ادامه یافت، هرچند که با گذشت زمان، تعداد فیلسوفان در سنت اسلامی کاهش یافت و بسیاری از آنان بیشتر به عنوان علما شناخته شدند.[۸]
مسائل کلیدی در فلسفه اسلامی
مسائل اصلی که در فلسفه اسلامی مورد بحث قرار گرفتند، عمدتاً ریشه در مباحث کلامی داشتند. این موضوعات شامل موارد زیر بودند:[۹]
- خلقت و حدوث عالم
- اتمیسم و ماهیت واقعیت
- علیت و رابطهی علت و معلول
- تشبیه و تنزیه در مورد صفات خداوند
- صفات الهی و چگونگی ارتباط آنها با ذات خدا
- علم الهی و گسترهی دانش خداوند
- جبر و اختیار (اراده آزاد در مقابل تقدیر الهی)
- مسائل آخرتشناسی: جاودانگی، معاد، پاداش و مجازات
علاوه بر این مسائل، روششناسی فلسفی نیز مطرح شد. برخی از پرسشهای مهم در این زمینه عبارت بودند از:[۱۰]
- آیا قیاس منطقی در فهم عقاید دینی قابلقبول است؟
- آیا نیاز به ایجاد یک زبان فنی جدید برای بیان مفاهیم انتزاعی وجود دارد؟
تعارض بین نقل و عقل در تاریخ تفکر اسلامی
در سنت اسلامی، دو منبع اصلی برای کسب دانش و استدلال مطرح بودهاند:[۱۱]
- نقل (ناقل): اتکا بر متون دینی (قرآن و حدیث) به عنوان منابع اصلی معرفت.
- عقل (‘عقل): استفاده از استدلال عقلی برای درک و تفسیر دین.
این تنش میان عقل و نقل تأثیری ماندگار بر سیاست، اخلاق و حوزههای نظری در جهان اسلام داشته است. در نهایت، طرفداران نقل به برتری دست یافتند، اما مباحث فلسفی همچنان در قالب کلام و الهیات به حیات خود ادامه دادند.[۱۲]
تعارض فلسفه و کلام
فیلسوفان معتقد بودند که هرگونه تعارض میان اسلام و فلسفه در واقع ظاهری است و درک درست از فلسفه میتواند این تنشها را برطرف کند. ابنرشد، که دیدگاههای متکلمان را نقد میکرد، معتقد بود که آنها با تحلیلهای خود، مسائل دینی را بیشازحد پیچیده میکنند. او استدلال میکرد که تنها فیلسوفان، به دلیل توانایی و آموزش مناسب، قادر به حل قطعی این مسائل هستند، درحالیکه روش دیالکتیکی متکلمان، که مبتنی بر جدل است، قادر به ارائه پاسخهای قطعی نیست و باعث ایجاد شک و تردید در مورد حقانیت اسلام میشود.[۱۳]
اختلاف نظر دربارهی نبوت
بحث میان غزالی و ابنرشد دربارهی نبوت فقط فلسفی و کلامی نبود، بلکه ابعاد حقوقی و سیاسی نیز داشت. غزالی معتقد بود که خداوند بهصورت انتخابی افراد را به پیامبری برمیگزیند و دانش لازم را به آنها اعطا میکند. در مقابل، ابنرشد و بیشتر فیلسوفان باور داشتند که پیامبری به واسطهی خودسازی و آمادگی فکری فرد حاصل میشود، مشابه ابتلا به بیماری که در شرایط مناسب رخ میدهد. بهعبارتی، پیامبری همیشه در دسترس افرادی است که از لحاظ فکری و روحی ظرفیت دریافت آن را دارند.[۱۴]
غزالی این دیدگاه را مخالف تعالیم اسلامی میدانست، زیرا انتخاب پیامبر را خارج از ارادهی خداوند قرار میداد و با توصیفات متون دینی سازگار نبود. ابنرشد، در پاسخ، پیشنهاد میکرد که متون دینی ممکن است برای مخاطبان مختلف، بسته به سطح فهم آنها، نیاز به تفاسیر متفاوتی داشته باشند. افراد فرهیخته، حقیقت فلسفی نبوت را درک میکنند، درحالیکه تودهی مردم باید روایتهایی را دریافت کنند که برایشان قابلفهم باشد و در عین حال، جوهرهی حقیقت را حفظ کند.[۱۵]
پانویس
ارجاعات
- ↑ ziai, “Islamic philosophy”, Classical Islamic Theology, 55-56.
- ↑ ziai, “Islamic philosophy”, Classical Islamic Theology, 55-56.
- ↑ خراسانی، «تحول فلسفه و علوم در تمدن اسلامی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ خراسانی، «تحول فلسفه و علوم در تمدن اسلامی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ خراسانی، «نفوذ فرهنگی اسلام در اروپا»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ ziai, “Islamic philosophy”, Classical Islamic Theology, 55-56.
- ↑ ziai, “Islamic philosophy”, Classical Islamic Theology, 55-56.
- ↑ ziai, “Islamic philosophy”, Classical Islamic Theology, 55-56.
- ↑ ziai, “Islamic philosophy”, Classical Islamic Theology, 55-56.
- ↑ ziai, “Islamic philosophy”, Classical Islamic Theology, 55-56.
- ↑ ziai, “Islamic philosophy”, Classical Islamic Theology, 55-56.
- ↑ ziai, “Islamic philosophy”, Classical Islamic Theology, 55-56.
- ↑ leaman, “The developed kalam tradition”, Classical Islamic Theology, 80.
- ↑ leaman, “The developed kalam tradition”, Classical Islamic Theology, 80.
- ↑ leaman, “The developed kalam tradition”, Classical Islamic Theology, 80.
منابع
- خراسانی، شرفالدین (۱۳۸۸). «تحول فلسفه و علوم در تمدن اسلامی». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- خراسانی، شرفالدین (۱۳۸۸). «نفوذ فرهنگ اسلامی در اروپا». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ziai, hossein (2008). "Islamic philosophy (falsafa)". The Cambridge Companion to Classical Islamic Theology (به انگلیسی). Cambridge: Cambridge University Press.
- leaman, oliver (2008). "The developed kalam tradition". The Cambridge Companion to Classical Islamic Theology (به انگلیسی). Cambridge: Cambridge University Press.