تصوف معتزلی
تصوف معتزلی نگرش معتزلیان نسبت به آموزههای صوفیانه است.
تاریخچه
در دوران اولیه اسلام، عرفان، الهیات، فقه و تفسیر بهعنوان یک مجموعه منسجم در کنار یکدیگر وجود داشتند. با وجود چالشهای تاریخی، همه علوم و گروههای اسلامی کلاسیک ریشه در این دوران دارند. در دوران پس از پیامبر اسلام، یعنی عصر تابعین، همچنان نوعی وحدت فکری مشاهده میشود. عرفان و الهیات نیز از همین دوره منشأ گرفتهاند و هر دو به حسن بصری (درگذشته ۷۲۸ میلادی) نسبت داده میشوند. حلقهٔ حسن بصری شامل گروهی از صوفیان نخستین مانند ابنواصل، فرقاد، آبان، یزید رَقّاشی، ابندینار، بونانی و حبیب عجمی بود. برخی از مفاهیم کلیدی تصوف مانند «حال» (حالت روحانی گذرا در مقابل «مقام»، یعنی موقعیت پایدار معنوی) احتمالاً از او نشأت گرفته است. همچنین، او نخستین کسی بود که به تمرین «محاسبه» (خودآزمایی منظم معنوی) توصیه کرد. از سوی دیگر، اولین جرقههای الهیات کلامی، بهویژه در شکل ابتدایی مکتب معتزله، در همین گروه دیده میشود. دو تن از بنیانگذاران مکتب معتزله، واصل بن عطا (درگذشته ۷۴۸) و ابوعثمان عمرو بن عبید (درگذشته ۷۶۹)، هر دو از شاگردان حلقهٔ حسن بصری بودند و به زهد نیز شهرت داشتند. گرچه واصل در نهایت از این حلقه جدا شد، اما برخی معتقدند که تفاسیر عقلگرایانه حسن بصری از قرآن، مانند تفسیر او از هاروت و ماروت (آیه ۲:۱۰۲) بهعنوان شاهزادگان غیرعرب و نه فرشتگان هبوطیافته، نشاندهندهٔ گرایشهای معتزلی اولیه او بود. با این حال، ارتباط بین تصوف و معتزله در دورههای بعدی تقریباً به فراموشی سپرده شد. بهعنوان نمونه، ابن منور، نویسندهٔ زندگینامهٔ عارف بزرگ ابوسعید ابوالخیر (درگذشته ۱۰۴۹)، به صراحت از ناسازگاری تصوف با عقلگرایی معتزله و فقه حنفی سخن گفته است. بااینحال، در دورههای میانی، برخی از شخصیتها تحت عنوان «صوفیان معتزلی» شناخته میشدند. بنیانگذار مکتب معتزلی بغداد، ابوسهل بشر بن معتمر (درگذشته ۸۲۵)، پیروانی صوفی داشت. همچنین، یکی از مشهورترین متکلمان معتزلی، نظّام (درگذشته ۸۴۵)، شاگردانی صوفی مانند فضل الحادَثی و ابنخابط داشت. افزون بر این، چهرههای مهمی مانند بسطامی و حدادی نیز با مکتب معتزله مرتبط بودند.[۱]
سرکوب تصوف معتزلی با «مِحنه» (تفتیش عقاید کلامی) که بین سالهای ۸۳۳ تا ۸۵۱ میلادی توسط خلافت عباسی اجرا شد، شدت یافت. در این دوره، حکومت عباسی با حمایت از آموزهٔ معتزلی «مخلوق بودن قرآن»، فشار شدیدی بر مخالفان وارد کرد. برخی از صوفیان برجسته بهطور ضمنی یا علنی با این سیاست مخالفت کردند. یکی از رهبران بزرگ تصوف بغداد، بشر حافی (درگذشته ۸۴۱ یا ۸۴۲)، موضعی محافظهکارانه اتخاذ کرد؛ او از احمد بن حنبل به دلیل پایداریاش حمایت میکرد اما خود را در معرض خطر مستقیم قرار نداد. برخی دیگر، مانند ذوالنون مصری (درگذشته ۸۶۰)، مستقیماً مقاومت کردند و حتی زندانی شدند.[۲]
در نهایت، دورهٔ محنه پیوند میان تصوف و جناح «اهل حدیث» (سنتگرایان سنی) را تقویت کرد و با افول معتزله، تصوف معتزلی نیز بهتدریج از صحنهٔ فکری اسلام کنار رفت.[۳]
پانویس
ارجاعات
منابع
- mayer, toby (2008). "Theological dimensions of Islamic law". The Cambridge Companion to Classical Islamic Theology (به انگلیسی). Cambridge: Cambridge University Press.