عرفان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: واگردانی دستی ویرایشگر بصری |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۳: | خط ۳: | ||
{{لحن|تاریخ=اکتبر ۲۰۲۵}} | {{لحن|تاریخ=اکتبر ۲۰۲۵}} | ||
}} | }} | ||
[[پرونده:Khalili Collection Hajj and Arts of Pilgrimage mss 1138 fol 65b-66a.jpg|بندانگشتی]] | [[پرونده:Khalili Collection Hajj and Arts of Pilgrimage mss 1138 fol 65b-66a.jpg|بندانگشتی]]عرفان به دو گونهی عملی و نظری است. موضوع '''عرفان'''، وجود خدا و مسائل آن اوصاف، اسماء و شئون خداوندی است که در سه فصل تنظیم میشود. | ||
== حقیقت عرفان == | == حقیقت عرفان == | ||
زمانی که سالک از طریق سلوک با مجاهدت و ریاضت شرعی، خود را از قیودات رها و حجابهای پیش روی خود را کنار زد و به شهود حقایق هستی رسید، در درجه اول برای خودش معرفتی فراهم میکند که از آن به «[[معرفت شهودی]]» تعبیر میشود.<ref name=":0">{{یادکرد کتاب|عنوان=عرفان نظری|نام خانوادگی=امینی نژاد|صفحه=۵۲}}</ref> | |||
== انواع عرفان == | == انواع عرفان == | ||
چنانچه عارف مشاهدات خود را در زمینهی هستیشناسی عرفانی ترجمه کرده و آنها را بهصورت تقریر، توضیح و تبیین بیان کند، علمی تحت عنوان «عرفان نظری» بهوجود میآید. در همین راستا، هنگامیکه عارفان تجارب خود را در روند پیمودن منازل سلوک به رشتهی تحریر درآورند، علم «عرفان عملی» پدیدار میشود.<ref name=":0" /> | |||
== فایده عرفان == | == فایده عرفان == | ||
از منظر وجودشناختی، انسان ریشهای در خداوند متعال دارد. تمامی حقیقت وجودی انسان، بهویژه عمیقترین لایههای وجودی او، در ارتباط مستقیم با خداوند قرار دارد. این امر بهطور واضح در قرآن کریم تأکید شده است: «إنا لله» (ما از آنِ خداوند هستیم).<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=بقره، ۱۵۶}}</ref> | |||
== | این حقیقت در مبانی عرفان نیز تأسیس یافته است؛ عرفا اساس کار خود را بر همین حقیقت قرار دادهاند و هدف آنها درک و تبیین این لایههای پنهانی و اساسی انسان است که بر پایه آن، انسانیت او شکل میگیرد. در واقع، عرفا هیچ آموزه جدیدی فراتر از قرآن ارائه نمیدهند. تمام تلاش آنها بر این است که معارف قرآنی را به درک عمیقتری از حقیقت وجودی انسان تبدیل کنند و مفاهیم اصیل و حقیقتجویانهای مانند توحید را برای دیگران شرح دهند. بنابراین، آموزههای عرفانی در اصل، در واقعیت وجودی انسان ریشه دارند. | ||
فهم | |||
موضوعاتی همچون وطن حقیقی، احساس غربت، سرّ عشق الهی و شوق وصال، مفاهیمی هستند که اساس عرفان را تشکیل میدهند و در دل هر انسان نهفته است. به همین دلیل، میتوان گفت که عرفان بهطور مستقیم از وجود و فطرت انسانی ناشی میشود. هنگامیکه انسان از این ریشه و هویت اصلی خود که همان توحید است، فاصله میگیرد، دچار احساس بیریشگی و بیهویتی میشود. به عبارت دیگر، میتوان استنباط کرد که حذف عرفان از زندگی انسان، در حقیقت به معنای حذف انسانیت از او است. بنابراین، بازگشت به هویت اصلی و واقعی خود امری ضروری است تا از سقوط در پوچی و بیهویتی جلوگیری شود. | |||
رفا هم مبنای کار خودشان را بر همین واقعیت گذاشتهاند. میخواهند آن لایهی زیرین انسان را که انسانیت انسان به آن لایه هست، برایمان معنا کنند. اصلا عرفا حرف تازهای غیر از قرآن ندارند. تمام همتشان این بوده که معارف قرآنی را بفهمند و برای دیگران از آن معارف حقه و عالم معنی یعنی توحید، صحبت کنند. پس تعالیمی که عرفا میگویند تمامش در واقعیت انسان ریشه دارد. موضوعاتی چون وطن حقیقی، احساس غربت، سِر عشق الهی و شوق وصال، اینها اساس و مبنای عرفان هست که در دل هر انسانی نهفته هست. پس عرفان ریشه در وجود و فطرت انسان دارد. حال اگر انسان از ریشه و آن هویت اصلیاش که توحید هست دور شود، احساس بیریشگی و بیهویتی میکند. در واقع میتوان گفت که حذف عرفان از زندگی انسان، در حقیقت حذف انسانیت هست. لذا، باید به آن هویت اصلیمان بازگردانده شویم تا دچار پوچی و بیریشگی و بیهویتی نشویم. | |||
== ارتباط شریعت با عرفان == | |||
درک و فهم عمیق بسیاری از مفاهیم قرآنی و روایی، به ویژه معارف باطنی آنها، نیازمند شناخت اصول و مبانی عرفان است. بسیاری از معانی و مفاهیم پنهان در آیات و روایات، بدون ضرورت ترک ظاهر و یا اعمال تفسیرهای تحمیلی، از طریق بررسی عرفانی قابل درک و کشف است. به عنوان مثال، در آیه «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=بقره، ۲۴۵}}</ref> میتوان با استفاده از بحثهای عرفانی مرتبط با وحدت شخصی وجود، به معنای باطنی این آیه پی برد. در این رویکرد، منظور از قرض دادن، قرض دادن به خود خداوند است، نه صرفاً قرض دادن در مسیر خدا. | |||
بنابراین، عرفان نه تنها به عنوان یک حوزه مستقل و جدا از شریعت تلقی نمیشود، بلکه ارتباط و آمیختگی نزدیکی با آن دارد. عرفا هیچگاه از شریعت فاصله نگرفتهاند، بلکه در مسیر سیر و سلوک و کسب معرفت، اصول و مبانی قرآن و روایات را به عنوان اساس و مبنای راهبرد خود قرار دادهاند. به این ترتیب، در هر دو عرصهی عرفان نظری و عرفان عملی، متون شریعت همواره به عنوان حجت و مبنای اصلی درک و فهم معارف عرفانی محسوب میشوند. | |||
== موضوع عرفان == | == موضوع عرفان == | ||
| خط ۲۶: | خط ۳۳: | ||
پس از آنکه موضوع عرفان نظری بیان شد مسائل علم عرفان نظری نیز روشن خواهد شد؛ زیرا مسائل هر علمی عبارت است از مجموعه مباحثی که پیرامون موضوع آن علم سخن می گوید. بنابراین وقتی موضوع عرفان نظری «وجود حق» باشد، مسائل این علم نیز اسماء، صفات و شئون حق خواهد بود. قیصری در مقدمه خود بر شرح تائیه ابن فارض می گوید: مسائله كيفية صدور الكثرة عنها ورجوعها اليها وبيان مظاهر الاسماء الالهية والنعوت الربانية؛ «مسائل علم عرفان نظری، چگونگی صدور و انتشای کثرت از وحدت ذاتی حق تعالی و رجوع آن کثرت به آن وحدت ذاتی و بیان مظاهر اسمای الهی و صفات ربانی است».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=امینی نژاد، عرفان نظری، ص ۲۴۱.}}</ref> | پس از آنکه موضوع عرفان نظری بیان شد مسائل علم عرفان نظری نیز روشن خواهد شد؛ زیرا مسائل هر علمی عبارت است از مجموعه مباحثی که پیرامون موضوع آن علم سخن می گوید. بنابراین وقتی موضوع عرفان نظری «وجود حق» باشد، مسائل این علم نیز اسماء، صفات و شئون حق خواهد بود. قیصری در مقدمه خود بر شرح تائیه ابن فارض می گوید: مسائله كيفية صدور الكثرة عنها ورجوعها اليها وبيان مظاهر الاسماء الالهية والنعوت الربانية؛ «مسائل علم عرفان نظری، چگونگی صدور و انتشای کثرت از وحدت ذاتی حق تعالی و رجوع آن کثرت به آن وحدت ذاتی و بیان مظاهر اسمای الهی و صفات ربانی است».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=امینی نژاد، عرفان نظری، ص ۲۴۱.}}</ref> | ||
=== دستهبندی مسائل عرفان === | === دستهبندی مسائل عرفان === | ||
برای | برای تسهیل درک و فهم مفاهیم عرفانی، مسائل مربوط به عرفان نظری معمولاً در سه فصل اصلی دستهبندی میشوند. این سه فصل عبارتند از: | ||
فصل اول: خداشناسی عرفانی (وحدت شخصیه) | |||
فصل دوم: هستیشناسی عرفانی (چینش نظام هستی) | |||
فصل سوم: انسانشناسی عرفانی (انسان کامل) | |||
هیچ یک از مسائل عرفان نظری از این سه دسته خارج نیستند و تمامی مباحث در این چارچوب، تبیین و تحلیل میشوند..<ref>امینی، ۲۴۲</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
نسخهٔ ۱۹ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۵:۵۰
این مقاله دارای چندین مشکل است. خواهشمندیم به بهبود آن کمک کنید یا در مورد این مشکلات در صفحهٔ بحث گفتگو کنید. (دربارهٔ چگونگی و زمان مناسب برداشتن این برچسبها بیشتر بدانید)
|

عرفان به دو گونهی عملی و نظری است. موضوع عرفان، وجود خدا و مسائل آن اوصاف، اسماء و شئون خداوندی است که در سه فصل تنظیم میشود.
حقیقت عرفان
زمانی که سالک از طریق سلوک با مجاهدت و ریاضت شرعی، خود را از قیودات رها و حجابهای پیش روی خود را کنار زد و به شهود حقایق هستی رسید، در درجه اول برای خودش معرفتی فراهم میکند که از آن به «معرفت شهودی» تعبیر میشود.[۱]
انواع عرفان
چنانچه عارف مشاهدات خود را در زمینهی هستیشناسی عرفانی ترجمه کرده و آنها را بهصورت تقریر، توضیح و تبیین بیان کند، علمی تحت عنوان «عرفان نظری» بهوجود میآید. در همین راستا، هنگامیکه عارفان تجارب خود را در روند پیمودن منازل سلوک به رشتهی تحریر درآورند، علم «عرفان عملی» پدیدار میشود.[۱]
فایده عرفان
از منظر وجودشناختی، انسان ریشهای در خداوند متعال دارد. تمامی حقیقت وجودی انسان، بهویژه عمیقترین لایههای وجودی او، در ارتباط مستقیم با خداوند قرار دارد. این امر بهطور واضح در قرآن کریم تأکید شده است: «إنا لله» (ما از آنِ خداوند هستیم).[۲]
این حقیقت در مبانی عرفان نیز تأسیس یافته است؛ عرفا اساس کار خود را بر همین حقیقت قرار دادهاند و هدف آنها درک و تبیین این لایههای پنهانی و اساسی انسان است که بر پایه آن، انسانیت او شکل میگیرد. در واقع، عرفا هیچ آموزه جدیدی فراتر از قرآن ارائه نمیدهند. تمام تلاش آنها بر این است که معارف قرآنی را به درک عمیقتری از حقیقت وجودی انسان تبدیل کنند و مفاهیم اصیل و حقیقتجویانهای مانند توحید را برای دیگران شرح دهند. بنابراین، آموزههای عرفانی در اصل، در واقعیت وجودی انسان ریشه دارند.
موضوعاتی همچون وطن حقیقی، احساس غربت، سرّ عشق الهی و شوق وصال، مفاهیمی هستند که اساس عرفان را تشکیل میدهند و در دل هر انسان نهفته است. به همین دلیل، میتوان گفت که عرفان بهطور مستقیم از وجود و فطرت انسانی ناشی میشود. هنگامیکه انسان از این ریشه و هویت اصلی خود که همان توحید است، فاصله میگیرد، دچار احساس بیریشگی و بیهویتی میشود. به عبارت دیگر، میتوان استنباط کرد که حذف عرفان از زندگی انسان، در حقیقت به معنای حذف انسانیت از او است. بنابراین، بازگشت به هویت اصلی و واقعی خود امری ضروری است تا از سقوط در پوچی و بیهویتی جلوگیری شود.
رفا هم مبنای کار خودشان را بر همین واقعیت گذاشتهاند. میخواهند آن لایهی زیرین انسان را که انسانیت انسان به آن لایه هست، برایمان معنا کنند. اصلا عرفا حرف تازهای غیر از قرآن ندارند. تمام همتشان این بوده که معارف قرآنی را بفهمند و برای دیگران از آن معارف حقه و عالم معنی یعنی توحید، صحبت کنند. پس تعالیمی که عرفا میگویند تمامش در واقعیت انسان ریشه دارد. موضوعاتی چون وطن حقیقی، احساس غربت، سِر عشق الهی و شوق وصال، اینها اساس و مبنای عرفان هست که در دل هر انسانی نهفته هست. پس عرفان ریشه در وجود و فطرت انسان دارد. حال اگر انسان از ریشه و آن هویت اصلیاش که توحید هست دور شود، احساس بیریشگی و بیهویتی میکند. در واقع میتوان گفت که حذف عرفان از زندگی انسان، در حقیقت حذف انسانیت هست. لذا، باید به آن هویت اصلیمان بازگردانده شویم تا دچار پوچی و بیریشگی و بیهویتی نشویم.
ارتباط شریعت با عرفان
درک و فهم عمیق بسیاری از مفاهیم قرآنی و روایی، به ویژه معارف باطنی آنها، نیازمند شناخت اصول و مبانی عرفان است. بسیاری از معانی و مفاهیم پنهان در آیات و روایات، بدون ضرورت ترک ظاهر و یا اعمال تفسیرهای تحمیلی، از طریق بررسی عرفانی قابل درک و کشف است. به عنوان مثال، در آیه «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ»[۳] میتوان با استفاده از بحثهای عرفانی مرتبط با وحدت شخصی وجود، به معنای باطنی این آیه پی برد. در این رویکرد، منظور از قرض دادن، قرض دادن به خود خداوند است، نه صرفاً قرض دادن در مسیر خدا.
بنابراین، عرفان نه تنها به عنوان یک حوزه مستقل و جدا از شریعت تلقی نمیشود، بلکه ارتباط و آمیختگی نزدیکی با آن دارد. عرفا هیچگاه از شریعت فاصله نگرفتهاند، بلکه در مسیر سیر و سلوک و کسب معرفت، اصول و مبانی قرآن و روایات را به عنوان اساس و مبنای راهبرد خود قرار دادهاند. به این ترتیب، در هر دو عرصهی عرفان نظری و عرفان عملی، متون شریعت همواره به عنوان حجت و مبنای اصلی درک و فهم معارف عرفانی محسوب میشوند.
موضوع عرفان
هر علم نظام یافته و ساختارمندی دارای «موضوع» و «مسائل» هست. موضوع عرفان نظری، «وجود خداوند» هست. صدرالدین قونوی در مفتاح الغیب میگوید: موضوعه الخصيص به وجود الحق سبحانه؛ «موضوع اختصاصی علم عرفان نظری، وجود حق سبحانه و تعالی است».[۴]
مسائل عرفان
پس از آنکه موضوع عرفان نظری بیان شد مسائل علم عرفان نظری نیز روشن خواهد شد؛ زیرا مسائل هر علمی عبارت است از مجموعه مباحثی که پیرامون موضوع آن علم سخن می گوید. بنابراین وقتی موضوع عرفان نظری «وجود حق» باشد، مسائل این علم نیز اسماء، صفات و شئون حق خواهد بود. قیصری در مقدمه خود بر شرح تائیه ابن فارض می گوید: مسائله كيفية صدور الكثرة عنها ورجوعها اليها وبيان مظاهر الاسماء الالهية والنعوت الربانية؛ «مسائل علم عرفان نظری، چگونگی صدور و انتشای کثرت از وحدت ذاتی حق تعالی و رجوع آن کثرت به آن وحدت ذاتی و بیان مظاهر اسمای الهی و صفات ربانی است».[۵]
دستهبندی مسائل عرفان
برای تسهیل درک و فهم مفاهیم عرفانی، مسائل مربوط به عرفان نظری معمولاً در سه فصل اصلی دستهبندی میشوند. این سه فصل عبارتند از:
فصل اول: خداشناسی عرفانی (وحدت شخصیه)
فصل دوم: هستیشناسی عرفانی (چینش نظام هستی)
فصل سوم: انسانشناسی عرفانی (انسان کامل)
هیچ یک از مسائل عرفان نظری از این سه دسته خارج نیستند و تمامی مباحث در این چارچوب، تبیین و تحلیل میشوند..[۶]