توحید در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۲: خط ۱۲:


== واژه‌شناسی ==
== واژه‌شناسی ==
[[پرونده:Index finger = to attention (2).jpg|بندانگشتی|برخی بالا‌بردن انگشت اشاره را نماد توحید می‌دانند.]]
توحید در لغت، واژه‌ای از باب تفعیل از ریشه «وحد» است که یا به معنای تکثّر در فعل، به معنای قرار دادن غایت وحدت و نهایت بساطت است یا به معنای انتساب از باب مفعول به معنای نسبت به وحدانیت<ref name=":2">{{یادکرد ژورنال|جلدها=149|نام۱=رضا|نام خانوادگی۱=قزی|عنوان=نشریه معرفت|صفحه=5|نشانی=https://lib.eshia.ir/10244/149/5/تعریف_توحید}}</ref> و در اصطلاح، یا به عنوان شرط ایمان است و به معنای «یکی گفتن» و «تصدیق به یکی‌بودن خداوند» یا به معنای «یکی کردن» و به عنوان کمال معرفت بوده وبعد از ایمان حاصل می‌شود.<ref name=":2"/> از مشتقات آن می‌توان به واژه‌هایی مانند واحد، وحید، وحد، وحدانیت، وحدانی و احد اشاره کرد. خود واژه توحید به‌طور مستقیم در قرآن استعمال نشده، اما مشتقات آن چندین بار به کار رفته‌اند. از اصیل‌ترین پیام‌های قرآنی، تأکید بر یکتایی خدا و نفی قاطعانهٔ هرگونه [[شرک]] است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان= «توحید (واژه، در قرآن و تفسیر، در حدیث، در کلام)» دانشنامه جهان اسلام|نام خانوادگی=طارمی راد|صفحه=8}}</ref>
توحید در لغت، واژه‌ای از باب تفعیل از ریشه «وحد» است که یا به معنای تکثّر در فعل، به معنای قرار دادن غایت وحدت و نهایت بساطت است یا به معنای انتساب از باب مفعول به معنای نسبت به وحدانیت<ref name=":2">{{یادکرد ژورنال|جلدها=149|نام۱=رضا|نام خانوادگی۱=قزی|عنوان=نشریه معرفت|صفحه=5|نشانی=https://lib.eshia.ir/10244/149/5/تعریف_توحید}}</ref> و در اصطلاح، یا به عنوان شرط ایمان است و به معنای «یکی گفتن» و «تصدیق به یکی‌بودن خداوند» یا به معنای «یکی کردن» و به عنوان کمال معرفت بوده وبعد از ایمان حاصل می‌شود.<ref name=":2"/> از مشتقات آن می‌توان به واژه‌هایی مانند واحد، وحید، وحد، وحدانیت، وحدانی و احد اشاره کرد. خود واژه توحید به‌طور مستقیم در قرآن استعمال نشده، اما مشتقات آن چندین بار به کار رفته‌اند. از اصیل‌ترین پیام‌های قرآنی، تأکید بر یکتایی خدا و نفی قاطعانهٔ هرگونه [[شرک]] است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان= «توحید (واژه، در قرآن و تفسیر، در حدیث، در کلام)» دانشنامه جهان اسلام|نام خانوادگی=طارمی راد|صفحه=8}}</ref>


خط ۸۵: خط ۸۶:


== مراتب توحید ==
== مراتب توحید ==
[[پرونده:لا اله الا الله.png|بندانگشتی|تاپو‌گرافی عبارت لا اله الّا الله از شعار‌‌های توحیدی اسلام]]
توحید به معنای یگانه‌ و یکی‌دانستن‌، دارای مراتبی است‌؛ مرتبه اول آن توحید در وجوب وجود است بدین معنا که تنها الله است که وجودش ذاتاً ضروری است و وجود سایر موجودات نیز از اوست. مرتبه دوم از توحید‌، توحید در خالقیت است به معنا یاینکه آفریننده‌ای جز الله نیست‌. توحید در تدبیر و ربوبیت تکوینی‌، مرتبه سوم از توحید به شمار می‌آید که انسان موحد‌، بعد از پذیرفتن یکی‌بودن آفریننده جهان‌، معتقد باشد که جهان همان‌گونه که در آفرینش‌، نیازی به غیر الله ندارد‌، در تدبیر و اداره و ربوبیت تکوینی خود نیز منحصر به اوست. چهارمین مرتبه توحید‌، توحید در ربوبیت تشریعی است که یک مسلمان باید معتقد به این باشد که اکنون که آفریننده او خداست‌، اختیار وجودش هم به دست اوست‌، تدبیر زندگی او نیز منحصر به الله است کسی جز او نیزحق فرمان‌دادن و قانون‌گذاری برای او ندارد و اگر کسی غیر از الله بخواهد دستور دهد و امر کند‍‌‌، باید با اجازه او باشد. مرتبه پنجم‌، توحید در الوهیت و معبودیت است یعنی هیچ کس جز الله سزاوار پرستش نیست‌،<ref group="یادداشت">همان مفهوم و معنای «لا اله الّا الله» است.</ref> به عبارت دیگر هیچ معبودی جز الله نیست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آموزش فلسفه|سال=|نام=محمد‌تقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|جلد=2|صفحه=378-387}}</ref>  
توحید به معنای یگانه‌ و یکی‌دانستن‌، دارای مراتبی است‌؛ مرتبه اول آن توحید در وجوب وجود است بدین معنا که تنها الله است که وجودش ذاتاً ضروری است و وجود سایر موجودات نیز از اوست. مرتبه دوم از توحید‌، توحید در خالقیت است به معنا یاینکه آفریننده‌ای جز الله نیست‌. توحید در تدبیر و ربوبیت تکوینی‌، مرتبه سوم از توحید به شمار می‌آید که انسان موحد‌، بعد از پذیرفتن یکی‌بودن آفریننده جهان‌، معتقد باشد که جهان همان‌گونه که در آفرینش‌، نیازی به غیر الله ندارد‌، در تدبیر و اداره و ربوبیت تکوینی خود نیز منحصر به اوست. چهارمین مرتبه توحید‌، توحید در ربوبیت تشریعی است که یک مسلمان باید معتقد به این باشد که اکنون که آفریننده او خداست‌، اختیار وجودش هم به دست اوست‌، تدبیر زندگی او نیز منحصر به الله است کسی جز او نیزحق فرمان‌دادن و قانون‌گذاری برای او ندارد و اگر کسی غیر از الله بخواهد دستور دهد و امر کند‍‌‌، باید با اجازه او باشد. مرتبه پنجم‌، توحید در الوهیت و معبودیت است یعنی هیچ کس جز الله سزاوار پرستش نیست‌،<ref group="یادداشت">همان مفهوم و معنای «لا اله الّا الله» است.</ref> به عبارت دیگر هیچ معبودی جز الله نیست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آموزش فلسفه|سال=|نام=محمد‌تقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|جلد=2|صفحه=378-387}}</ref>  


خط ۹۲: خط ۹۴:
از نظر اسلام‌، یک انسان برای ورود به جرگه مسلمانان و موحدان‌، اعتقاد به هر پنج مرتبه اصلی توحید یعنی توحید در وجوب وجود‌، توحید در خالقیت‌، توحید در ربوبیت تکوینی و تشریعی و توحید در الوهیت‌، ضرورت دارد‌، با توجه به آیات قرآن اعتقاد به برخی از مراتب توحید‌، سبب مزیت و برتری نیست‌، بلکه اعتقاد به تمام مراتب توحید است که موجب سعادت اخروی انسان می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=خداشناسی در قرآن|نام=محمد‌تقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|صفحه=76}}</ref>
از نظر اسلام‌، یک انسان برای ورود به جرگه مسلمانان و موحدان‌، اعتقاد به هر پنج مرتبه اصلی توحید یعنی توحید در وجوب وجود‌، توحید در خالقیت‌، توحید در ربوبیت تکوینی و تشریعی و توحید در الوهیت‌، ضرورت دارد‌، با توجه به آیات قرآن اعتقاد به برخی از مراتب توحید‌، سبب مزیت و برتری نیست‌، بلکه اعتقاد به تمام مراتب توحید است که موجب سعادت اخروی انسان می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=خداشناسی در قرآن|نام=محمد‌تقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|صفحه=76}}</ref>


مصداق بارزی که در قرآن در رابطه با این مسأله وجود دارد‌، ابلیس است. ابلیس به خالقیت الله اعتقاد داشت‌؛ زیرا در آیه 12 سوره اعراف به نقل از او می‌گوید: « خلقتنی من نار و خلقته من طین»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المیزان|نام=محمد‌حسین|نام خانوادگی=طباطبایی|جلد=8|صفحه=22}}</ref> همچنین آیه 39 سوره حجر به این مسأله اشاره دارد که ابلیس اعتقاد به ربوبیت نیز داشت‌: «قال ربّ بما اغویتنی لأزینّن لهم...» ابلیس قبل از آفرینش آدم شش هزار سال عبادت خدا کرده است اما عدم پذیرش و اعتقاد به توحید در ربوبیت تشریعی‌، موجب سقوط او شد‌، چرا که خدا دستور به سجده‌کردن بر آدم داد و او از این دستور سرپیچی کرد که منشأ این سرپیچی به تکبر و حسد‌ورزیدن نسبت به آدم بر‌می‌گردد. و نتیجه این کارش پیشرو و پیشگام‌شدن او در دوزخ شد. چون توحید او به حد نصاب نرسیده بود. آن عبادت‌های شش هزار ساله و اعتقاد به خالقیت و ربوبیت تکوینی به درد ابلیس نخورد. مثل معجونی که یک عنصر اصلی را نداشته باشد. که ممکن است چنین معجونی نه تنها مفید نبوده بلکه حتی اثر سوء هم داشته باشد. پس مجموعه عقاید توحیدی تا توحید در الوهیت است که موجب دخول انسان موحد به بهشت برین می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=خداشناسی در قرآن|نام=محمد‌تقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|صفحه=79}}</ref>  
مصداق بارزی که در قرآن در رابطه با این مسأله وجود دارد‌، ابلیس است. ابلیس به خالقیت الله اعتقاد داشت‌؛ زیرا در آیه 12 سوره اعراف به نقل از او می‌گوید: « خلقتنی من نار و خلقته من طین»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المیزان|نام=محمد‌حسین|نام خانوادگی=طباطبایی|جلد=8|صفحه=22}}</ref> همچنین آیه 39 سوره حجر به این مسأله اشاره دارد که ابلیس اعتقاد به ربوبیت نیز داشت‌: «قال ربّ بما اغویتنی لأزینّن لهم...» ابلیس قبل از آفرینش آدم شش هزار سال عبادت خدا کرده است اما عدم پذیرش و اعتقاد به توحید در ربوبیت تشریعی‌، موجب سقوط او شد‌، چرا که خدا دستور به سجده‌کردن بر آدم داد و او از این دستور سرپیچی کرد که منشأ این سرپیچی به تکبر و حسد‌ورزیدن نسبت به آدم بر‌می‌گردد. و نتیجه این کارش پیشرو و پیشگام‌شدن او در دوزخ شد. چون توحید او به حد نصاب نرسیده بود. آن عبادت‌های شش هزار ساله و اعتقاد به خالقیت و ربوبیت تکوینی به درد ابلیس نخورد. مثل معجونی که یک عنصر اصلی را نداشته باشد. که ممکن است چنین معجونی نه تنها مفید نبوده بلکه حتی اثر سوء هم داشته باشد. پس مجموعه عقاید توحیدی تا توحید در الوهیت است که موجب دخول انسان موحد به بهشت برین می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=خداشناسی در قرآن|نام=محمد‌تقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|صفحه=79}}</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۵:۴۶

توحید، اصل اساسی جهان‌بینی اسلامی، به معنای یکی‌دانستن است که بر اساس آن، خدا یکتا و یگانه بوده و دارای همه صفات کمالیه و منزه از هر عیب و نقصی است. بر اساس قرآن توحید یک باور فطری محسوب می‌شود که بالفطرة در همه انسان‌ها وجود دارد و منکرین توحید و ملحدین، از فطرت خود منحرف شده و تحت تأثیر عوامل روانی، محیطی و تاریخی و… قرار گرفته‌اند.

دیدگاه‌های موجود در مورد شناخت خدا

در مورد شناخت خدا دیدگاه‌های متفاوتی در ادیان مختلف مطرح شده است که می‌توان به سه دیدگاه کلی تقسیم کرد:

  • تشبیه: معتقدان به معرفت تشبیهی، خدا را در حد ممکنات پایین آورده، بدون اینکه تنزیه را لحاظ کنند. از سردمداران چنین اعتقادی یهود و نصارا هستند که شواهد آن در تورات و انجیل وجود دارد. آن‌ها می‌گویند: نه تنها ذات و صفات ذاتی خدا قابل شناخت حصولی و حضوری است، بلکه حتی در قیامت با چشم ظاهری نیز می‌توان خدا را رؤیت کرد. در اسلام نیز عده‌ای با تمسک به آیات متشابه قرآن[یادداشت ۱] طرفدار این عقیده شده، تا جایی که برای خدا اعضا و جوارح مادی قائل شدند.[۱]
  • تعطیل: پیروان این مذهب، راه هرگونه شناختی را نسبت به خدا مسدود می‌دانند و حتی گروهی از آنان با تمسک به آیه ۱۱ سوره شوری «لیس کمثله شیء» قائل به مبالغه در تنزیه شده و اطلاق «شیء» بر خدا را جایز می‌دانند و لازمه این دیدگاه، نفی اطلاق حقیقی صفات بر ذات خدا است که به تعطیل ذات خدا از اوصاف کمال و تعطیل عقل و دل از شناخت حصولی و حضوری او بر می‌گردد. جهمیه و معتزله از طرفداران این نظریه هستند.[۲]
  • جمع بین تشبیه و تنزیه: این دیدگاه به دو قسم تقسیم می‌شود؛ بدین صورت که گروهی دربارهٔ شناخت خدا قائل به جمع بین تشبیه و تنزیه به نحو تبعیض و ترکیب هستند و گروهی معتقد به تشبیه در عین تنزیه و تنزیه در عین تشبیه هستند.[۳]

از دیدگاه جوادی آملی،[یادداشت ۲] شناخت کنه ذات و صفات ذات خدا ممکن نیست، چون موجودی که کنه ذات او شناخته شود، مصنوع و مخلوق است و چیزی که مخلوق شد معلول و نیازمند علت است. در حالی که بر اساس آیه ۸۲ سوره یس خدا خود، فاعل و خالق امور عالم است و هرگز نیازمند علت دیگری نیست. و هر آنچه که اراده کند بیافریند، فوراً از علم به عین تنزل کرده و در خارج محقق می‌شود؛ ولی می‌توان خدا را از راه اسماء و اوصاف فعلیه او شناخت.[۴]

واژه‌شناسی

برخی بالا‌بردن انگشت اشاره را نماد توحید می‌دانند.

توحید در لغت، واژه‌ای از باب تفعیل از ریشه «وحد» است که یا به معنای تکثّر در فعل، به معنای قرار دادن غایت وحدت و نهایت بساطت است یا به معنای انتساب از باب مفعول به معنای نسبت به وحدانیت[۵] و در اصطلاح، یا به عنوان شرط ایمان است و به معنای «یکی گفتن» و «تصدیق به یکی‌بودن خداوند» یا به معنای «یکی کردن» و به عنوان کمال معرفت بوده وبعد از ایمان حاصل می‌شود.[۵] از مشتقات آن می‌توان به واژه‌هایی مانند واحد، وحید، وحد، وحدانیت، وحدانی و احد اشاره کرد. خود واژه توحید به‌طور مستقیم در قرآن استعمال نشده، اما مشتقات آن چندین بار به کار رفته‌اند. از اصیل‌ترین پیام‌های قرآنی، تأکید بر یکتایی خدا و نفی قاطعانهٔ هرگونه شرک است.[۶]

راه‌های شناخت خدا در قرآن

جوادی آملی با استناد به آیه ۵۳ سوره فصلت: «سنُریهِم آیاتِنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتّی یتبیَّن لهم أَنّه الحقّ أوَ‌لم یکف بربّک أنّه علی کل شیءٍ شهید» معتقد است خدا در قرآن سه راه برای شناخت خود معرفی کرده است.[۷]

راه آفاقی

منظور از راه آفاقی، دعوت به مطالعه در اسرار طبیعت و نظم جهان، تفکر در آفرینش آسمان‌ها، زمین، کوه‌ها و… و معرفی خدا با ادله قرآنی و براهین است.[۸]

برهان در اصطلاح قرآن

برهان مصطلح قرآن، از جهت مصداق، وسیع‌تر از برهان در اصطلاح منطق است. برهان در منطق به دلیل عقلی می‌گویند که از مقدمات یقینی تشکیل شده و به صورت منتج درآمده است، ولی علم شهودی، معجزه و جدال احسن در این علم به عنوان برهان مطرح نمی‌شود، در حالی که این امور در قرآن به علت روشن بودن خود و روشن کردن مطلب دیگر، به عنوان برهان مطرح می‌شود.[۹]

با وجود فراوانی برهان در اثبات خداشناسی در قرآن، به چهار نوع برهان بیشتر از بقیه عنایت شده است: نوع شهود انبیاء و سنخ کشف آن، برهان عقلی، دلیل نقلی و معجزه.[۱۰]

امتیازات براهین قرآن

از نظر جوادی آملی، براهین قرآن، دارای ویژگی‌هایی است که در کتب دیگر یافت نمی‌شود از جمله:

  • جامع شهود عقلی و نقلی‌بودن: مشهودبودن همه معارف قرآنی و عصاره آن یعنی توحید برای صاحب رسالت و معقول‌شدن این موضوعات مشهود در قالب براهین عقلی و در نهایت، نقل این مشهود معقول، برای دیگران.[۱۱]
  • جامع حکمت نظری و عملی: از این نکته نباید غافل شد که تعلیم همراه با تزکیه، موجب موحدپروری می‌شود، برای همین قرآن هنگام استدلال در موضوعات گوناگون، به جای ذکر نتیجه منطقی که یه مطلب نظری است، به بیان نتیجه نهایی که مطلبی تربیتی و حکمتی عملی است، می‌پردازد. به عنوان نمونه می‌توان به آیه ۲۴ سوره بقره: «فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار آلتی…» و آیه ۱۷۷ همین سوره اشاره کرد. «لیس البِرَّ أن تُوَلَّوا وُجوهَکُم…»[۱۲]
  • عمیق و رسا: قرآن گاهی دربارهٔ توحید، برهان عقلی به صورت قیاس استثنائی مطرح می‌کند که تحلیل مقدمات آن نیازمند فراگیری بعضی از علوم عقلی است و زمانی همان مطلب عمیق را به صورت ساده و در قالب یک داستان بیان می‌کند تا افراد عادی نیز از آن برخوردار باشند. به عنوان مثال در آیه ۲۲ سوره انبیاء: «لو کان فیهما آلهةٌ الّا الله لَفَسَدَتا»، توحید الوهیت را با یک برهان عقلی عمیق اثبات می‌کند و به دلیل میسورنبودن تقریر و فهم آن برای همگان، عصاره آن را به صورت داستان در جای دیگر بیان می‌کندمانند آیه ۲۹ سوره زمر: «ضَرَبَ اللهُ مثلاً رجلاً فیه شُرَکاءُ مُتَشاکِسون…».[۱۳]

براهین توحیدی قرآن

از دیدگاه برخی از علماء، برهان تمانع، برهان محبت، برهان حرکت، برهان نظم، برهان حیات و مرگ، برهان شهادت خدا و برهان ولایت از براهین توحیدی قرآن است.[۱۴]

تفاوت راه آفاقی با راهای دیگر

  • این راه به دلیل عدم نیاز به بحث‌های پیچیده فنی و برهان‌های سنگین فلسفی، نسبت به راه‌های دیگر آسان‌تر و قابل فهم‌تر است که یک امتیاز برای این راه محسوب می‌شود.[۱۵]
  • در این راه، رونده و مقصد هر کدام غیر از دیگری است. سالک، انسان جستجوگر و راه، تفکر در جهان آفرینش، روابط، حرکت، نظم و خصوصیات آن است و مقصد، همان محرّک بی حرکت، ناظم باشعور، قدیم ازلی و سرمدی است.[۱۶]
  • یکسان‌نبودن بررسی مفهومی و تحلیل حصولی پیرامون آفاق، منجر به نتایج متفاوت و متنوع می‌شود.[۱۶]
  • وجود تعابیر متفاوت در آیات آفاقی به طوری که گاهی از وحدت به کثرت و زمانی از کثرت به وحدت، سخن به میان آمده، گاهی از تفکر و گاهی از تعقل یاد می‌کند.[۱۶]

راه انفسی

منظور از راه انفسی، سیر در آیات درونی و شناخت خدا از راه خودشناسی است؛ بدین صورت که انسان با تأمل در ذات، صفات و افعال خود، پی می‌برد که هرگز نمی‌تواند به خود یا دیگران که مانند او هستند، تکیه کند و همواره در همه شئون هستی خود محتاج است، چون مستقل نیست و از هر جهت مقهور علل و عوامل بیرون است که آن‌ها هم هر یک وابسته به علت دیگری هستند و همه تحت نظم و نفوذ عامل دیگری اداره می‌شوند که آن علت، خداوند است.[۱۷]

در این راه، بینش توحیدی انسان از راه فطرت، از مجموع آیات تذکرة، آیات نسیان و آیات بیانگر گرایش مقطعی و خالص انسان به خدا در هنگام احساس خطر، استفاده می‌شود.[۱۸]

دست‌آوردهای راه انفسی

سالک در این راه به دست آوردهای عظیمی دست پیدا می‌کند که برخی از آن‌ها عبارت است از:

  • بصیرت باطن: سالک در پرتو شناخت نفس که مقدمه‌ای برای شناخت خداست، چشم و دلش باز و صاحب بصیرت می‌شود. و با چشم دل حقایقی می‌بیند که با چشم سر نمی‌توان دید.[۱۹]
  • گشایش: یک مسلمان معتقد است که روزی، منحصر در رزق مادی نیست، بلکه رزق معنوی نیز از مصادیق کامل رزق به‌شمار می‌آید که این رزق و روزی معنوی در پرتو آموزش، تلاش، کسب و کار و… حاصل نمی‌شود و تنها در سایه معرفت نفس و تقوا به دست می‌آید. حال اگر انسان با تهذیب نفس به سوی خدا حرکت کند، از روزی‌های مادی و معنوی زیادی برخوردار خواهد شد، که در آیه ۲ و ۳ سوره طلاق به این مطلب اشاره شده است: «و مَن یَتق الله یَجعل له مَخرجا و یَرزُقه مِن حَیثُ لایَحتسب».[۲۰]
  • فرقان بودن تقوا: بر اساس آیه ۲۹ سوره انفال معرفت نفس، به انسان بصیرتی می‌دهد که در پرتو آن می‌توان حق را از باطل تشخیص داد: «إن تتقوالله یَجعل لُکم فُرقاناً»[۲۰]
  • حیات طیّبه: حیات طیبه، زندگانی پاک و خوشی است که برتر از حیات حیوانی مشترک بین انسان و حیوان است و از آثار زیادی چون نورانیت دل، تأیید الهی، استراق در نعم معنوی و… برخوردار است، که انسان سالک با سیر انفسی و انجام عمل صالح در حال ایمان به آن دست می‌یابد؛ آیه ۹۷ سوره نحل بر این مطلب دلالت دارد: «مَن عَمِلَ صالحاً مِن ذَکَرٍ أو أُنثی و هو مؤمن فلنُحییَنَّه حَیاةً طَیّبةً».[۲۱]
  • مشاهده ملکوت: یکی از دست‌آوردهای عظیم پیمودن راه انفسی، مشاهده ملکوت است که قرآن محمد، ابراهیم، یوسف و… را به عنوان راه یافتگان این مقام ذکر می‌کند.[۲۲]
  • رؤیت خدا با چشم دل: هر انسانی می‌تواند در پرتو تهذیب نفس و داشتن قلب پاک، خدا را با علم حضوری هر چند ضعیف در یابد.[۲۳]

موانع راه انفسی

در این راه، محور اصلی نفس است و در درون جان آدمی سیر صورت می‌گیرد و ثمره آن، شهود و رؤیت با بصیرت قلب است و قلب که چون آیینه‌ای است برای نشان‌دادن خدا، هر مقدار شفاف‌تر باشد، بهره شهودی بیشتری به انسان خواهد داد. و هر چه سبب کدرشدن آیینه قلب باشد، مانع این شهود شمرده می‌شود که از میان این موانع می‌توان به چند مورد مانند گناه، شک و تردید و اعراض از یاد خدا اشاره کرد.[۲۴]

امتیازات راه انفسی

راه انفسی نسبت به راه آفاقی از امتیازاتی چون حضوری‌بودن علم، زوال‌ناپذیری علم، ناگسستنی علم از عمل و کسب سودمندترین معرفت برخوردار است.[۲۵]

استدلال قرآن بر اثبات وجود خدا

در مورد اینکه آیا قرآن وجود خدا، را یک امر بدیهی دانسته یا وجود خدا را به‌طور مستدل مطرح کرده، بین علماء اختلاف نظر وجود دارد:[۲۶]

عدم استدلال

برخی معتقدند در قرآن استدلالی بر این مسئله وجود ندارد به علت بدیهی‌بودن این امر، با تفکر در آفرینش آسمان‌ها و زمین یا مسلّم‌بودن این امر نزد همه مخاطبین قرآن در عصر نزول یا دلالت آیات فراوان بر اعتراف بت‌پرستان به وجود مبدأ، که این دلایل توسط برخی دیگر، مورد خدشه واقع شده است.[۲۶]

استدلال ضمنی یا تلویحی

از نظر پاره‌ای دیگر از علماء مانند مصباح یزدی قرآن، اصل مبدأ را یک امر مسلّم در نظر گرفته و استدلال و برهان صریح و مستقیمی برای اثبات آن ذکر نکرده است. ولی بعضی از آیات مثل آیه ۳۵ سوره طور به صورت غیر مستقیم، دلالت بر اثبات وجود مبدأ دارد. که این دیدگاه نیز از نظر برخی مناقشه‌پذیر است.[۲۷]

استدلال صریح و مستقیم

دیدگاه دیگری که در این رابطه وجود دارد، حاکی از وجود استدلال مستقل و صریحی بر اثبات اصل مبدأ در قرآن است، هر چند در بسیاری از آیات نیز، این امر مسلّم در نظر گرفته شده است. خمینی، بهشتی، جوادی آملی و سبحانی از علمای شیعه[۲۸] و فخر رازی، نیشابوری[یادداشت ۳] و غزالی [نیازمند منبع]از علمای اهل سنت،[۲۹] از کسانی هستند که این دیدگاه را پذیرفته‌اند. رکن اساسی این دیدگاه، تشکیل شده از دو امر: ۱- وجود ملحدان و منکران خدا که قرآن آن‌ها را مخاطب قرار داده است و آیه ۲۴ سوره جاثیه نیز به این امر اشاره دارد: «وقال ما هی الّا حَیاةُ الدّنیا نَموت و نَحیا و ما یُهلِکُنا الا الدَّهر…» ۲- وجود آیات قرآنی در پاسخ به این ملحدان.[۲۸]

برخی از آیات مورد استدلال

قبل از ورود به آیات، به این نکته باید توجه داشت که ممکن است در قرآن به روش رایج در منطق، برهان مستقیم بر وجود خدا ارائه نشود.[یادداشت ۴] اکنون سه نمونه از آیات مورد استدلال ذکر و بررسی می‌شود:

  • اولین آیه‌ای که این گروه برای اثبات وجود خدا به صورت استدلال مستقیم به آن تمسّک کردند، آیه ۳۵ سوره طور است: «أم خلقوا من غیر شیء أم هم الخالقون» که با بیان سه گزینه و ابطال دو گزینه از آن، وجود مبدأ را با گزینه سوم اثبات می‌کنند بدین صورت:[۳۰]

گزینه اول: خلقت انسان بدون هیچ علتی با استناد به بیان صریح عبارت «أم خلقوا من غیر شیء»، که این گزینه با عدم پذیرش وجدان و فطرت آدمی بر پیدایش مخلوق بدون خالق، رد می‌شود.

گزینه دوم: اتحاد علت و معلول به معنی اینکه خود انسان خالق خودش باشد، با تمسک به صراحت به این مطلب در جمله «أم هم الخالقون» که این گزینه نیز با اعتراف شعور عامه مردم به بی‌پایگی آن، مردود تلقی می‌شود.

گزینه سوم: آفرینش انسان توسط خدا که از ضمن آیه و صریح آیات دیگر[یادداشت ۵] به دست می‌آید. این استدلال را به همین شیوه برای آیه ۳۶ سوره طور نیز ذکر کرده‌اند، با این تفاوت که در آیه ۳۶ این سوره، صحبت از خلقت آسمان‌ها و زمین است و گزینه دیگری را نیز دربردارد و آن خلقت آسمان‌ها و زمین، توسط انسان‌ها است که این گزینه نیز با اعتراف مردم به قادرنبودن انسان بر خلق آسمان‌ها و زمین، رد شده و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که خالق آسمان‌ها و زمین نیز خداوند است.[۳۱]

  • مفاد آیه ۱۵ سوره فاطر «یا أیها الناس انت الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید» و آیه ۳۸ سوره محمد «والله الغنی و انتم الفقراء» با برهان امکان و وجوب، بیانگر برهان مستقیم بر اثبات وجود خدا است که حاصل این برهان این است که اگر انسان و موجودات عالم که ممکن الوجود هستند، به واجب الوجود منتهی نشوند، دور محال و تسلسل باطل و بی‌پایان به وجود می‌آید.[۳۲]
  • آیه ۱۰ سوره ابراهیم «أفی الله شک فاطر السموات و الارض» نیز از آیات دیگری است که به نظر این افراد، به‌طور مستقیم با برهان حدوث، بر اصل مبدأ دلالت می‌کند. در مورد این آیه برخی معتقدند آیه مزبور، بیانگر برهان صدیقین است و بعضی بر این باور هستند که این آیه به برهان فطرت اشاره دارد. و حتی عده‌ای مانند طباطبایی صاحب تفسیر المیزان، بر این باور است که آیه فوق، و تنها ناظر به توحید در الوهیت و ربوبیت است و هیچ ارتباطی با اثبات وجود خدا ندارد.[۳۳]

مراتب توحید

تاپو‌گرافی عبارت لا اله الّا الله از شعار‌‌های توحیدی اسلام

توحید به معنای یگانه‌ و یکی‌دانستن‌، دارای مراتبی است‌؛ مرتبه اول آن توحید در وجوب وجود است بدین معنا که تنها الله است که وجودش ذاتاً ضروری است و وجود سایر موجودات نیز از اوست. مرتبه دوم از توحید‌، توحید در خالقیت است به معنا یاینکه آفریننده‌ای جز الله نیست‌. توحید در تدبیر و ربوبیت تکوینی‌، مرتبه سوم از توحید به شمار می‌آید که انسان موحد‌، بعد از پذیرفتن یکی‌بودن آفریننده جهان‌، معتقد باشد که جهان همان‌گونه که در آفرینش‌، نیازی به غیر الله ندارد‌، در تدبیر و اداره و ربوبیت تکوینی خود نیز منحصر به اوست. چهارمین مرتبه توحید‌، توحید در ربوبیت تشریعی است که یک مسلمان باید معتقد به این باشد که اکنون که آفریننده او خداست‌، اختیار وجودش هم به دست اوست‌، تدبیر زندگی او نیز منحصر به الله است کسی جز او نیزحق فرمان‌دادن و قانون‌گذاری برای او ندارد و اگر کسی غیر از الله بخواهد دستور دهد و امر کند‍‌‌، باید با اجازه او باشد. مرتبه پنجم‌، توحید در الوهیت و معبودیت است یعنی هیچ کس جز الله سزاوار پرستش نیست‌،[یادداشت ۶] به عبارت دیگر هیچ معبودی جز الله نیست.[۳۴]

علاوه بر این مراتبی که ذکر شد‌، توحید در استعانت‌، توحید در خوف و رجا و توحیددر محبت از شئون و مظاهر توحید به حساب می‌آید که توحید در استعانت به معنای تنها از خدا یاری‌طلبیدن و تنها او را مؤثر حقیقی‌دانستن است و توحید در خوف و رجا به معنای این است که انسان تنها از خدا بترسد و تنها به او امیدوار باشد و توحید در محبت نیز اشاره به این دارد که انسان موحد‌،منشأ همه کمال‌ها و جمال‌ها را خدا بداند.[۳۵]

حد نصاب توحید

از نظر اسلام‌، یک انسان برای ورود به جرگه مسلمانان و موحدان‌، اعتقاد به هر پنج مرتبه اصلی توحید یعنی توحید در وجوب وجود‌، توحید در خالقیت‌، توحید در ربوبیت تکوینی و تشریعی و توحید در الوهیت‌، ضرورت دارد‌، با توجه به آیات قرآن اعتقاد به برخی از مراتب توحید‌، سبب مزیت و برتری نیست‌، بلکه اعتقاد به تمام مراتب توحید است که موجب سعادت اخروی انسان می‌شود.[۳۶]

مصداق بارزی که در قرآن در رابطه با این مسأله وجود دارد‌، ابلیس است. ابلیس به خالقیت الله اعتقاد داشت‌؛ زیرا در آیه 12 سوره اعراف به نقل از او می‌گوید: « خلقتنی من نار و خلقته من طین»[۳۷] همچنین آیه 39 سوره حجر به این مسأله اشاره دارد که ابلیس اعتقاد به ربوبیت نیز داشت‌: «قال ربّ بما اغویتنی لأزینّن لهم...» ابلیس قبل از آفرینش آدم شش هزار سال عبادت خدا کرده است اما عدم پذیرش و اعتقاد به توحید در ربوبیت تشریعی‌، موجب سقوط او شد‌، چرا که خدا دستور به سجده‌کردن بر آدم داد و او از این دستور سرپیچی کرد که منشأ این سرپیچی به تکبر و حسد‌ورزیدن نسبت به آدم بر‌می‌گردد. و نتیجه این کارش پیشرو و پیشگام‌شدن او در دوزخ شد. چون توحید او به حد نصاب نرسیده بود. آن عبادت‌های شش هزار ساله و اعتقاد به خالقیت و ربوبیت تکوینی به درد ابلیس نخورد. مثل معجونی که یک عنصر اصلی را نداشته باشد. که ممکن است چنین معجونی نه تنها مفید نبوده بلکه حتی اثر سوء هم داشته باشد. پس مجموعه عقاید توحیدی تا توحید در الوهیت است که موجب دخول انسان موحد به بهشت برین می‌شود.[۳۸]

پانویس

یادداشت‌ها

  1. آیات متشابه آن دسته از آیات هست که دارای الفاظ و عباراتی هستند که معانی متعدد دارند، به گونه ای که از ترجمه و ظاهر آن‌ها مراد و مقصود به دست نیاید و نیاز به تأویل دارد.
  2. البته نظر بیشتر علمای شیعه و اهل سنت چنین است.
  3. فخر رازی حتی الحمدلله رب العالمین را استدلالی مستقیم بر اثبات وجود خدا به‌شمار می‌آورد و نیشابوری که برخی از مورخان اهل سنت، او را به دلیل نقل احادیث در فضائل اهل بیت شیعه دانسته‌اند، حتی بسم الله الرحمن الرحیم را از این نوع می‌داند، که مصباح یزدی دربارهٔ آن‌ها گفته است که این افراد دچار نوعی افراط شده‌اند.
  4. روش رایج در منطق، ذکر کردن صغری و کبری به صورت مجزا و تصریح به نتیجه آن‌ها است.
  5. مانند آیه 62 سوره زمر که خدا را خالق هر چیز معرفی می‌کند.
  6. همان مفهوم و معنای «لا اله الّا الله» است.

ارجاعات

  1. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۴۱.
  2. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۴۲.
  3. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۴۳.
  4. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۴۵.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ قزی، رضا. «نشریه معرفت». ۱۴۹ جلد: ۵.
  6. طارمی راد. «توحید (واژه، در قرآن و تفسیر، در حدیث، در کلام)» دانشنامه جهان اسلام. ص. ۸.
  7. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۴۹.
  8. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۵۰.
  9. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۵۸ و ۵۹.
  10. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۶۰ - ۶۲.
  11. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۶۳ و ۶۴.
  12. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۶۵ - ۶۷.
  13. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۶۸.
  14. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۷۴.
  15. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۵۰.
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۵۱.
  17. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۵۱ و ۵۲.
  18. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. مرکز نشر اسراء. ص. ۱۳۲.
  19. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۱۶۱.
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۱۶۲.
  21. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۱۶۲ و ۱۶۳.
  22. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۱۶۳.
  23. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قران توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۱۶۶.
  24. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۱۶۸.
  25. جوادی آملی. تفسیر موضوعی قرآن توحید در قرآن. ج. ۲. ص. ۱۷۲.
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ دلبری، علی؛ عارفی، محمداسحاق (۱۳۹۶). «استدلال‌های صریح عقلی بر وجود خدا در قرآن» (PDF). آموزه‌های قرآنی (۲۵): ۱۴۵.
  27. «استدلال‌های صریح عقلی بر وجود خدا در قرآن» (PDF). آموزه‌های قرآنی: ۱۴۵.
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ «استدلال‌های صریح عقلی بر وجود خدا در قرآن» (PDF). آموزه‌های قرآنی: ۱۴۶.
  29. عزیزی‌کیا، غلامعلی. «بازخوانی دیدگاه آیت الله مصباح در تبیین شناخت عقلی خدا در قرآن». معرفت (۲۰۷).
  30. «استدلال‌ها ی صریح عقلی بر وجود خدا در قرآن» (PDF). آموزه‌های قرآنی: ۱۴۸. ۱۳۹۶.
  31. «استدلال‌های صریح عقلی بر وجود خدا در قرآن» (PDF). آموزه‌های قرآنی: ۱۴۹. ۱۳۹۶.
  32. «استدلال‌های صریح عقلی بر وجود خدا در قرآن» (PDF). آموزه‌های قرآنی: ۱۵۱. ۱۳۹۶.
  33. «استدلال‌های صریح عقلی بر وجود خدا در قرآن» (PDF). آموزه‌های قرآنی: ۱۵۲ و ۱۵۳.
  34. مصباح یزدی، محمد‌تقی. آموزش فلسفه. ج. ۲. ص. ۳۷۸-۳۸۷.
  35. مصباح یزدی، محمد‌تقی. خداشناسی در قرآن. ص. ۶۹.
  36. مصباح یزدی، محمد‌تقی. خداشناسی در قرآن. ص. ۷۶.
  37. طباطبایی، محمد‌حسین. المیزان. ج. ۸. ص. ۲۲.
  38. مصباح یزدی، محمد‌تقی. خداشناسی در قرآن. ص. ۷۹.

منابع

  • جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن /توحید در قرآن، ج ۲، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۶
  • دلبری، علی، عارفی، محمداسحاق، استدلال‌های صریح عقلی بر وجود خدا در قرآن، ۱۳۹۶
  • طارمی‌راد، حسن، «توحید (واژه، در قرآن و تفسیر، در حدیث، در کلام)»، دانشنامه جهان اسلام، ۱۳۸۳
  • طباطبایی‌، محمد‌حسین‌، المیزان‌، ج 8، دارالکتب الاسلامیه‌، 1367
  • عزیزی‌کیا، غلامعلی، بازخوانی دیدگاه آیت الله مصباح در تبیین شناخت عقلی خدا در قرآن، ۱۳۹۳
  • مصباح یزدی‌، محمد‌تقی‌، خداشناسی در قرآن‌، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی‌، 1399
  • مصباح یزدی‌، محمد‌تقی‌، آموزش فلسفه‌، ج2‌، سازمان تبلیغات اسلامی‌، 1379