بدون جعبه اطلاعات
بدون تصویر

ابلیس: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۵۵: خط ۵۵:


{{درجه‌بندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=بله|نیازمند تصویر=بله|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامه‌ها=تاحدودی|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}}
{{درجه‌بندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=بله|نیازمند تصویر=بله|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامه‌ها=تاحدودی|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}}
{{شخصیت‌ها و اعلام قرآنی}}
[[رده:اسطوره‌های اسلامی]]
[[رده:اسلام و مسیحیت]]
[[رده:جن]]
[[رده:شیطان]]
[[رده:شیطان‌ها در اسلام]]
[[رده:فرشتگان مغضوب]]
[[رده:فرشته‌ها در اسلام]]
[[رده:چهره‌های قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۵، ساعت ۰۴:۱۰

در قرآن، ابلیس موجودی شعورمند و مکلف است که به‌سبب نافرمانی از فرمان الهی رانده شد و دشمن آشکار انسان معرفی گردید. کیفیت تأثیرگذاری او بر انسان، از طریق وسوسه و تحریک به گناه، مورد تأکید قرآن و روایات اسلامی است، هرچند جزئیات این تأثیر از فهم انسان فراتر دانسته شده است.

بر پایهٔ آیات قرآن، ابلیس از جنس جن و آفریده‌شده از آتش است و برخلاف دیدگاه برخی، از فرشتگان نیست. او به‌سبب معاشرت طولانی با فرشتگان گاه در شمار آنان آمده است، اما دلایل قرآنی به‌صراحت بر جن‌بودن او دلالت دارند. ابلیس، همچون سایر موجودات روحانی، با وجود داشتن قالبی مادی، قادر است به‌صورت ناپیدا بر انسان تأثیر بگذارد و او را وسوسه کند. روایاتی که با این اصل ناسازگار باشند، فاقد اعتبار هستند.

فلاسفه اسلامی ابلیس را نماد جنبه ظلمانی نفس انسان می‌دانند که در صورت پیروی از امیال نفسانی، به گمراهی منجر می‌شود. ملاصدرا، ابلیس را جوهری شرور از عالم ملکوت توصیف می‌کند. در عرفان نیز تفاسیر رمزی متعددی از ابلیس وجود دارد که او را با نیروهای درونی همچون قوه واهمه برابر می‌دانند.

نام ابلیس

طریحی واژه «ابلیس» را مشتق از «أبلس» به معنای نومید از رحمت خدا دانسته و نقل کرده که نام اصلی او «عزازیل» بوده و در زبان عربی به او «حارث» گفته می‌شده است. طبرسی نیز به نقل از زجاج و برخی دیگر از نحویان، ابلیس را واژه‌ای عجمی و معرب‌شده می‌داند که به همین دلیل غیرمنصرف است.[۱]

در باورهای اسلامی

در قرآن

در قرآن، ابلیس موجودی زنده، دارای شعور و مکلف معرفی شده که از فرمان الهی سرپیچی کرده و به عنوان موجودی فریبکار و رانده‌شده از درگاه الهی شناخته می‌شود. نام ابلیس ۱۱ بار در قرآن ذکر شده و قرآن موقعیت او را در ماجرای آفرینش آدم به تفصیل شرح داده است. در این روایت، ابلیس به دلیل امتناع از سجده بر آدم نافرمان توصیف شده، مستوجب طرد و لعنت الهی و دشمن آشکار نسل بشر دانسته می‌شود.[۲]

از دیدگاه فلسفی، آفرینش ابلیس با هدف فعال کردن جنبه اختیاری انسان‌ها و تقویت جنبه مسئولیت‌پذیری آنها در تصمیم‌گیری نسبت داده شده است. به‌طور مثال، قرآن در آیه‌ای اشاره می‌کند که ابلیس به انسان‌ها وعده می‌دهد و آنها را در آرزو فرو می‌برد (یَعِدُهُم وَیُمَنِّیهِم). در نهایت، آنچه قطعی است، وجود ابلیس و تأثیر او در تحریک انسان به نافرمانی است، اما کیفیت و چگونگی این تأثیرگذاری فراتر از درک انسان توصیف شده و به تعبیر برخی، باید در این زمینه به آگاهی‌های خاص تکیه کرد. برخی نیز این موضوع را از نظر پیچیدگی و رمزآلودگی، با داستان آفرینش آدم مقایسه کرده‌اند؛ جایی که آدم با طی مرحله‌ای انتقالی به زمین فرستاده شد، و این استقرار به‌عنوان نتیجه آن مرحله تفسیر شده است.[۳]

حقیقت و ماهیت ابلیس

مطابق با آیات قرآن، ابلیس از جنس جن و از آتش آفریده شده است. در آیه‌ای آمده است: «فسجدوا إلا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه» (کهف، ۵۰) و در جای دیگر: «قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین» (اعراف، ۱۲). برخی به‌سبب ظاهر برخی آیات و روایات، او را از فرشتگان دانسته‌اند، اما این برداشت با محتوای قرآن همخوانی ندارد. در زبان عربی، کاربرد استثناء منقطع رایج است و می‌توان گفت که ابلیس به‌سبب معاشرت طولانی‌اش با فرشتگان، گاهی جزو آنان شمرده شده است.[۴]

روایاتی که ابلیس را ملک معرفی کرده‌اند، در صورتی اعتبار دارند که هم از نظر سند و هم از نظر محتوای مطابق قرآن باشند؛ زیرا بر پایهٔ حدیثی منسوب به پیامبر اسلام، هر روایتی که مخالف قرآن باشد، قابل استناد نیست. در خطبه قاصعه از نهج‌البلاغه، آمده که خداوند انسانی را با امر خود به بهشت وارد نمی‌کند اگر ملکی را به سبب نافرمانی از آن بیرون کرده باشد. مفسران، از جمله سید ابوالقاسم خوئی، در تبیین این عبارت گفته‌اند که لفظ «ملک» در اینجا به‌سبب جایگاه پیشین ابلیس در میان فرشتگان آمده و کاربرد آن معنای حقیقی ندارد.[۵]

نویسنده‌ای در تلاش برای اثبات ملک‌بودن ابلیس، آیاتی را که به آتشین‌بودن او اشاره دارند، نمادین دانسته است؛ زیرا معتقد است موجودی مادی نمی‌تواند پنهانی انسان را وسوسه کند. در پاسخ به این دیدگاه باید گفت که انسان و جن، هر دو موجوداتی ناپیدا و روحانی‌اند که برای مدتی در قالب‌های مادی زندگی می‌کنند. این قالب‌ها موقتی و قابل تبدیل‌اند؛ چنان‌که در آیه‌ای از قرآن اشاره شده: «ما بر آن تواناییم که صورت‌های شما را دگرگون سازیم و شما را در صورتی دیگر پدیدآوریم» (واقعه، ۶۱). قالب انسان از خاک و قالب جن از آتش است، اما ماهیت اصلی هر دو روحانی است.[۶]

در آیه‌ای دیگر، خواب به‌منزلهٔ جدایی نفس از بدن توصیف شده است: «خداوند جان‌ها را در هنگام مرگ و نیز آنانی را که نمی‌میرند در خواب می‌گیرد…» (زمر، ۴۲). بنابراین، همان‌گونه که انسان هنگام خواب از جسم خود جدا می‌شود و تجربیاتی فراتر از عالم ماده دارد، ابلیس نیز می‌تواند به‌رغم داشتن اصل مادی، تأثیری غیبی بر انسان داشته باشد.[۷]

سلطه ابلیس بر دل‌های انسان‌ها

در قرآن، دربارهٔ میزان نفوذ و سلطه ابلیس بر انسان‌ها، دو دسته آیات دیده می‌شود: گروهی از آیات سلطه او را نفی می‌کنند، و گروهی دیگر نوعی از سلطه را تأیید. آیات نافی، سلطه تکوینی و قهری را از ابلیس سلب می‌کنند؛ به‌عنوان نمونه، در سوره اسراء آیه ۶۵ آمده است: «بر بندگان من تسلطی نداری، و پروردگار تو برای نگهبانی کافی است». همچنین در سوره ابراهیم آیه ۲۲، ابلیس چنین نقل می‌شود: «من بر شما هیچ تسلطی نداشتم جز اینکه شما را دعوت کردم و شما اجابت کردید».[۸]

در مقابل، آیاتی نیز وجود دارد که سلطه ابلیس را به‌طور محدود و مشروط تأیید می‌کنند. این آیات ناظر به نوعی سلطه اختیاری هستند که تنها در صورت پیروی انسان از ابلیس تحقق می‌یابد. برای نمونه، در سوره حجر آیه ۴۲ آمده است: «تو بر بندگان من سلطه‌ای نداری، مگر بر گمراهانی که از تو پیروی می‌کنند». همچنین در سوره نحل آیه ۱۰۰، چنین تصریح شده است: «تسلط او تنها بر کسانی است که او را به دوستی می‌گیرند و به او شرک می‌ورزند».[۹]

بنابر این، براساس آیات قرآن، ابلیس فاقد قدرت تحمیلی بر انسان‌ها است و تنها از طریق وسوسه‌گری عمل می‌کند. این امکان به‌منظور آزمون انسان‌ها و تمییز راست‌گویان در ایمان به خدا از افراد متزلزل فراهم شده است. در سوره سبأ آیه ۲۱ نیز به همین مضمون اشاره شده است که ابلیس تنها برای جدا ساختن مؤمنان واقعی از کسانی که در باور خود تردید دارند، مجاز به وسوسه‌گری شده است.[۱۰]

روایات دربارهٔ ابلیس

در منابع روایی نیز مطالب متعددی دربارهٔ او آمده است. در خطبه‌ای که در نهج‌البلاغه با عنوان «قاصعه» معروف است، به پیدایش ابلیس به‌طور اجمالی اشاره شده و این واقعه به‌عنوان آزمونی برای بندگان خداوند معرفی شده است؛ آزمایشی که هدف آن سنجش بندگی در شرایطی است که حکمت آن برای انسان‌ها روشن نیست. در همین خطبه بیان شده است که خداوند می‌توانست آدم را از نوری خلق کند که جایی برای تکبر ابلیس باقی نگذارد، اما چنین نکرد تا زمینه آزمون فراهم شود. بر اساس برخی روایات، ابلیس توانایی وسوسه و نفوذ در اراده انسان دارد و این توانایی به‌گونه‌ای توصیف شده که همچون جریان خون در رگ‌های انسان عمل می‌کند. در خطبه‌ای دیگر از نهج‌البلاغه نیز آمده است که این وضعیت برای تکمیل فرایند آزمایش بشر در نظر گرفته شده است.[۱۱]

در منابع روایی، ابلیس به‌عنوان موجودی از جنس جن معرفی شده که در میان فرشتگان می‌زیسته است. به‌نقل از روایتی از جمیل بن دراج، هنگام پرسش از یکی از امامان شیعه دربارهٔ ماهیت ابلیس، گفته شده که او نه از فرشتگان بوده و نه مسئولیتی در آسمان بر عهده داشته است. با این حال، فرشتگان او را از خود می‌پنداشته‌اند، در حالی که به‌گفته روایت، خداوند از ماهیت متفاوت او آگاه بوده است. پس از صدور فرمان سجده به آدم، تفاوت ماهوی ابلیس آشکار می‌شود.[۱۲]

بر اساس روایتی دیگر، پس از امتناع ابلیس از سجده بر آدم، درخواست‌هایی از جانب او مطرح شد که برخی از آن‌ها پذیرفته شد. او از خدا خواست که تا روز قیامت زنده بماند، بتواند بر فرزندان آدم تسلط یابد، در بدن آن‌ها مانند جریان خون نفوذ کند، تعداد نسلش دو برابر نسل انسان‌ها باشد، به شکل‌های مختلف درآید، و انسان‌ها او را نبینند. روایت می‌گوید این درخواست‌ها پذیرفته شد و حتی سینه انسان‌ها به‌عنوان جایگاه نفوذ او معرفی گردید. پس از آن، ابلیس به اغوای گسترده انسان‌ها سوگند یاد می‌کند، جز بندگان خاص.[۱۳]

در مقابل، روایت نقل می‌کند که انسان نیز از خداوند درخواست‌هایی کرد، از جمله پاداش نیکی‌ها، فرصت توبه، و گسترش بخشش الهی. در پاسخ، مقرر شد که هر کار نیک ده برابر و هر گناه به‌اندازه خود محاسبه شود، فرصت توبه تا لحظه مرگ داده شود، و آمرزش الهی شامل انسان‌ها باشد.[۱۴]

در ادامه این مجموعه روایات، از قول زراره نقل شده که در پاسخ به پرسش دربارهٔ عبادت ابلیس و علت استجابت خواسته‌های او، ذکر شده که او دو رکعت نماز در آسمان گزارده بود که چهار هزار سال به طول انجامید.[۱۵]

ابلیس از دیدگاه فلاسفه

در فلسفه اسلامی، ابلیس گاه به عنوان نمادی از جنبه ظلمانی نفس انسان در نظر گرفته می‌شود. ملاصدرا بر این باور است که نفس هر انسان، در صورت پیروی از امیال نفسانی، وسوسه، انکار و تکبر، همان نیرویی است که نقش شیطان را ایفا می‌کند. از دیدگاه او، ابلیس نخستین موجودی است که راه گمراهی و سرکشی را برگزید و به همین دلیل طرد شد. وی ابلیس را جوهری ناطق و شرور می‌داند که از عالم ملکوت نفسانی پدید آمده و به‌سبب جنبه ظلمانی خود، مأموریت او اغوا و گمراه‌سازی است. به‌طور کلی، نفوس انسانی در آغاز خلقت، ترکیبی از نور و ظلمت دانسته شده‌اند و توان گرایش به هدایت یا گمراهی را دارا هستند.[۱۶]

عرفا نیز برداشت‌های تأویلی متنوعی دربارهٔ ابلیس ارائه داده‌اند. نسفی در یک تعبیر رمزی، بیان می‌کند که از بهشت دوم سه موجود بیرون آمدند: آدم، حوا و شیطان، و از بهشت سوم شش موجود خارج شدند: آدم، حوا، شیطان، ابلیس، طاووس و مار. در این تفسیر، ابلیس به نیروی واهمه یا قوه تخیل تفسیر شده است.[۱۷]

پانویس

ارجاعات

منابع

  • اختری، عباسعلی (۱۳۹۰). «ابلیس». دایرةالمعارف جامع اسلامی. تهران: آرایه.