معتزله: تفاوت میان نسخهها
(− رده:معتزلیان، + رده:معتزله (هاتکت)) |
(ابرابزار) |
||
| (۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
{{اسلام}} | {{اسلام}} | ||
مکتب '''معتزله''' یا '''اعتزال'''، بزرگترین و مهمترین طریقهٔ [[کلامی]] است که در قرون دوم تا چهارم هجری طرفداران زیادی از متکلمان آزاداندیش و خردگرا داشت. این جنبش حاصل ترجمه [[فلسفه یونان]] و سریان و ایران به زبان عربی و آشنایی مسلمانان و بویژه متکلمان با آن بود.{{پنک|فضائی|۱۳۵۳|ص=۷۵۰}} | مکتب '''معتزله''' یا '''اعتزال'''، بزرگترین و مهمترین طریقهٔ [[کلامی]] است که در قرون دوم تا چهارم هجری طرفداران زیادی از متکلمان آزاداندیش و خردگرا داشت. این جنبش حاصل ترجمه [[فلسفه یونان]] و سریان و ایران به زبان عربی و آشنایی مسلمانان و بویژه متکلمان با آن بود.{{پنک|فضائی|۱۳۵۳|ص=۷۵۰}} | ||
مکتب معتزله با تأکید بر عقلانیت، تأویل متون مقدس، و نظریهپردازی دربارهٔ [[عدل (کلام)|عدل]] و [[توحید]]، تأثیرات عمیقی بر الهیات اسلامی گذاشت. هرچند که در نهایت به حاشیه رانده شد، اما آرای آنان در مباحث [[علم کلام|کلامی]]، [[فلسفه|فلسفی]] و [[تفسیر قرآن|تفسیری]] همچنان باقی ماند و در اندیشههای متأخر اسلامی، حتی در میان مخالفانشان، تأثیرات ماندگاری به جا گذاشت. | |||
معتزله، با تأکید بر عقلگرایی، عدالت مطلق خداوند، و اختیار انسان، یکی از تأثیرگذارترین مکاتب کلامی اسلام بودند. بااینحال، اجبار حکومتی در پذیرش اندیشههای آنان و سیاستهای سختگیرانه، باعث واکنش شدید فقیهان و محدثان سنی شد. در نهایت، معتزله نهتنها بهعنوان یک مکتب کلامی کنار گذاشته شدند، بلکه دیدگاههای آنان در بسیاری از جوامع اسلامی با مخالفت شدید سنتگرایان مواجه شد. بااینحال، تأثیرات فکری آنان، بهویژه در مباحث عدالت الهی و آزادی انسان، همچنان در فلسفه اسلامی و الهیات باقی مانده است. | |||
معتزله، با تأکید بر عقلانیت، عدالت الهی، و آزادی انسان، تأثیر شگرفی بر کلام اسلامی گذاشتند. هرچند که این مکتب در سطح سیاسی و اجتماعی شکست خورد، اما آموزههای آن در حوزههای منطق، الهیات و فلسفه اسلامی برای قرنها تداوم یافت و در مکاتب مختلف فکری بازتاب پیدا کرد. | |||
== نامگذاری == | == نامگذاری == | ||
| خط ۷: | خط ۱۳: | ||
# رفتار معتزله در آغاز مانند [[زاهد|زاهدان]] و گوشهگیران بود. گلدزیهر مستشرق آلمانی در کتاب خود با عنوان «[[العقیدة و الشریعة فی الاسلام]]» این نظر را تأیید کرده است. | # رفتار معتزله در آغاز مانند [[زاهد|زاهدان]] و گوشهگیران بود. گلدزیهر مستشرق آلمانی در کتاب خود با عنوان «[[العقیدة و الشریعة فی الاسلام]]» این نظر را تأیید کرده است. | ||
# قول [[شیعه]] مبنی بر کنارهگیری معتزله از پیروی [[علی بن ابیطالب]]. [[ابوخلف اشعری قمی]] این نظر را مطرح کرده است. | # قول [[شیعه]] مبنی بر کنارهگیری معتزله از پیروی [[علی بن ابیطالب]]. [[ابوخلف اشعری قمی]] این نظر را مطرح کرده است. | ||
== عقائد == | |||
تأکید معتزله بر روی عقل آنچنان جدی بود که برخلاف بسیاری از فقها که حدیث را مطلق میدانستند، آنان اعتقاد داشتند که در تعارض حدیث با عقل، عقل مقدم است. به علاوه و باز برخلاف نظر بسیاری از علما، اعمال و احادیث صحابه را مطلق و لازمالاجرا نمیدانستند.<ref>{{پک|مرتضی مطهری|ک=آشنایی با علوم اسلامی|ص=۱۶۳}}</ref> اما اساسیترین و در عین حال بحثانگیزترین موضعگیری معتزله در بحث پیچیده مخلوق (حادث) یا غیر مخلوق (قدیم) بودن قرآن پیشآمد.<ref>{{پک|زیباکلام|۱۳۹۰|ک=ما چگونه ما شدیم؟|ص=۲۵۸}}</ref> | |||
=== ریشهها و اصول اعتقادی === | |||
معتزله بهعنوان ادامهای از جریان [[قدریه]] (قائلان به اختیار انسان) شکل گرفتند، اما با توسعهای عمیقتر و استدلالیتر، به اولین نظام فکری منسجم و عقلگرایانه در دفاع از [[ایمان]] اسلامی تبدیل شدند.<ref>{{پک|blankinship|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The early creed|زبان=en|ص=۴۷–۵۱}}</ref> | |||
بنیانگذاران اصلی این مکتب [[واصل بن عطاء]] (متوفی ۷۴۸) و [[عمرو بن عبید]] (۶۹۹–۷۶۱) بودند که در [[بصره]] فعالیت داشتند. در ادامه، [[ابوالهذیل علاف|ابوالهذیل علّاف]] (حدود ۷۵۳–۸۴۱) که از بصره به [[بغداد]] رفت، آموزههای این مکتب را بیش از پیش گسترش داد. وی احتمالاً نخستین کسی بود که پنج اصل معتزله را بهعنوان پایههای فکری این مکتب تدوین کرد:<ref>{{پک|blankinship|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The early creed|زبان=en|ص=۴۷–۵۱}}</ref> | |||
# [[توحید]] (وحدت و یگانگی خداوند) – خداوند هیچگونه شبیه یا ترکیبی ندارد. | |||
# [[عدل (کلام)|عدل]] (عدالت الهی) – خداوند کاملاً عادل است و شرور و ظلم را خلق نمیکند. | |||
# [[وعد و وعید]] (بهشت ابدی برای نیکوکاران و جهنم ابدی برای گناهکاران) – اصل پاداش و مجازات بر اساس اعمال. | |||
# [[منزله بین المنزلتین]] (جایگاه میانی برای گناهکاران مسلمان بین ایمان و کفر) – گناهکار نه کاملاً مؤمن است و نه کافر. | |||
# [[امر به معروف و نهی از منکر]] – وظیفه انسانها در اصلاح جامعه. | |||
=== مسئله جبر و اختیار === | |||
در خصوص مسئله جبر و اختیار که بحثها و مجادلات زیادی را میان مسلمانان بوجود آورده بود، معتزله قائل به آزادی و اختیار عمل انسان بودند. البته بحث جبر و اختیار قبل از معتزله بوجود آمده بود و گروههایی همچون [[قدریه]] و جبریه که اولی قایل به اختیار و دومی گرایش به جبر داشت نیز بوجود آمده بودند. اما تمایل معتزله به اختیار باعث استحکام و متحول شدن این گرایش گردید چه، آنان در دفاع از اندیشهٔ اختیار از مبانی فلسفی و منطق کلامی بهره میبردند؛ بنابراین اگرچه آنان وارثین قدریه بودند اما در پرورش استدلال و مبانی تفکراتشان به مراتب فراتر از قدریه رفتند. آنان معتقد بودند که اگر انسان در انجام اعمالش دارای اختیار نباشد و مرتکب گناهی شود و سپس به واسطهٔ ارتکاب آن گناه خداوند به او کیفر دهد، چنین امری با اصل عدل و عادل بودن خداوند مغایرت پیدا میکند، زیرا خداوند بنده اش را بواسطهٔ عملی کیفر داده است که خود آن را میخواسته و اراده کرده است؛ بنابراین لازم است که درجهای از آزادی و انتخاب برای انسان قایل شویم به گونهای که اعمال او را در نهایت ناشی از اراده و اختیار خود او بدانیم.<ref>{{پک|زیباکلام|۱۳۹۰|ک=ما چگونه ما شدیم؟|ص=۲۵۸}}</ref> | |||
معتزله، ضمن تأکید بر عدالت مطلق الهی، بر آزادی و اختیار انسان نیز تأکید داشتند. آنان معتقد بودند که انسان خالق اعمال خویش است و خداوند تنها قدرت انجام عمل را در انسان ایجاد میکند، نه خودِ عمل را. بر این اساس، هر شخص مسئول کامل نهتنها اعمال خویش، بلکه پیامدهای آنها نیز هست، چنانکه در قرآن (۱۶:۲۵) آمده است. این اندیشه، در مقابل دیدگاه اشعری که به تقدیر الهی تأکید داشت، کاملاً مستقل و مخالف بود.<ref>{{پک|blankinship|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The early creed|زبان=en|ص=۴۷–۵۱}}</ref> | |||
علاوه بر این، معتزله آیات قرآنی که بر هدایت و اضلال خداوند دلالت دارند (مانند "خداوند هر که را بخواهد هدایت میکند و هر که را بخواهد گمراه میکند") را اینگونه تأویل میکردند که هدایت یا گمراهی خداوند، نتیجه مستقیم اعمال خود انسان است، نه اقدامی مستقل از جانب خداوند. در این تفسیر، هدایت و ضلالت، پاداش یا مجازاتی است که انسان بر اساس اعمال خود، مستحق آن میشود.<ref>{{پک|blankinship|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The early creed|زبان=en|ص=۴۷–۵۱}}</ref> | |||
اندیشه آزادی انسان در کنار مفهوم عدالت، زمینهساز پذیرش «منزله بین المنزلتین» شد. بر اساس این اصل، گناهکاران مسلمان، نه کافر محسوب میشوند و نه مؤمن، بلکه در موقعیتی بینابینی قرار دارند. این نظریه، پیامد منطقی اصل اختیار بود، چراکه اگر انسان مسئول سرنوشت خویش است، لازم است که جایگاهی خارج از دوگانه سنتی «مؤمن یا کافر» نیز برای او در نظر گرفته شود.<ref>{{پک|blankinship|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The early creed|زبان=en|ص=۴۷–۵۱}}</ref> | |||
=== نظریه "منزله بین المنزلتین" === | |||
یکی از مفاهیم مهم در اندیشه معتزله، نظریه "منزله بین المنزلتین" بود که جایگاهی بین ایمان و کفر را برای گناهکاران در نظر میگرفت. واصل بن عطا، بنیانگذار مکتب معتزله، و برخی از نخستین اهل سنت، این دیدگاه را "فسق" (انحراف)" توصیف کردند، اما بعدها، متکلمانی مانند ضرار بن عمرو آن را "حالتی میان دو حالت" خواندند. این نظریه واکنشهایی از سوی گروههای دیگر برانگیخت:<ref>{{پک|blankinship|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The early creed|زبان=en|ص=۴۷–۵۱}}</ref> | |||
* اهل سنت بر این باور بودند که گناهکار بزرگ همچنان مؤمن است، حتی اگر مرتکب [[گناه کبیره]] شده باشد. | |||
* [[خوارج]] در مقابل، گناهکار را [[ارتداد|مرتد]] و خارج از اسلام میدانستند. | |||
* این بحثها در نهایت باعث شد که برخی از اهل سنت دیدگاه خود را تعدیل کرده و بگویند که گناهکار در هنگام انجام گناه مؤمن نیست، اما پس از آن، دوباره به ایمان بازمیگردد. | |||
به این ترتیب، اختلافات کلامی بین معتزله، اهل سنت و خوارج، منجر به ظریفتر شدن تعاریف ایمانی هر گروه شد.<ref>{{پک|blankinship|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The early creed|زبان=en|ص=۴۷–۵۱}}</ref> | |||
=== دیدگاههای کلامی و عقلی === | |||
معتزله تأکید زیادی بر [[تنزیه]] الهی داشتند و هرگونه تجسیم (جسمانیسازی [[صفات خداوند]]) را رد میکردند. آنان صفات الهی مانند «دست» یا «چشم» را مجاز و استعاره میدانستند و از نظریه زبانشناختی برای تأویل این واژگان استفاده میکردند. در ابتدا، ابوالهذیل علّاف بیان کرد که خداوند [[علم الهی|علم]] دارد، اما علم او عین ذات اوست. بعداً، این دیدگاه تغییر کرد و معتزلیان متأخرتر مانند [[ابوهاشم جبایی|ابوهاشم جُبّایی]] (متوفی ۹۳۳) نظریه احوال (states) را مطرح کردند، که به نوعی میان دیدگاه معتزله و اهل سنت نوعی سازش ایجاد میکرد.<ref>{{پک|blankinship|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The early creed|زبان=en|ص=۴۷–۵۱}}</ref> | |||
== مخالفت اهل سنت با معتزله == | |||
اهل سنت بهویژه [[اصحاب حدیث]]، دیدگاه معتزله را بهعنوان تعطیل صفات الهی رد کردند و آنان را متهم به خارج شدن از عقیده صحیح اسلامی نمودند. متکلمان [[اشاعره|اشعری]] و [[ماتریدیه|ماتریدی]] بعدها تلاش کردند تا میان دیدگاه عقلگرایانه معتزله و سنتگرایی اهل حدیث، راهی میانه پیدا کنند.<ref>{{پک|blankinship|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The early creed|زبان=en|ص=۴۷–۵۱}}</ref> | |||
=== مخلوق بودن قرآن === | |||
یکی از موضوعات کلیدی اختلاف میان معتزله و اهل سنت، ماهیت کلام الهی بود، که در مسئله مخلوق بودن قرآن جلوهگر شد. معتزله معتقد بودند که قرآن مخلوق است و به وجود خداوند ازلی تعلق ندارد، زیرا خداوند متکلم است اما سخن او نباید همیشگی باشد. در مقابل، اهل سنت [[قرآن]] را غیرمخلوق و ازلی میدانستند و برای تأیید این باور به احادیثی استناد میکردند که بیانگر آن بودند که هیچ زمانی نبوده که خداوند قرآن را «ندانسته» باشد.<ref>{{پک|blankinship|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The early creed|زبان=en|ص=۴۷–۵۱}}</ref> | |||
زمانی که خلیفه عباسی [[مأمون]] در سال ۸۲۷ میلادی معتزله را بهعنوان مذهب رسمی دولت پذیرفت، دانشمندان دینی مجبور شدند که از این دیدگاه پیروی کنند. این سیاست به یک محنت (مِحْنة) در سال ۸۳۳ منجر شد، که در آن [[احمد بن حنبل]]، بزرگترین محدث سنی، دستگیر و شکنجه شد، اما از پذیرش این عقیده خودداری کرد. با وجود آنکه معتزله تا سال ۸۵۱ بهعنوان مذهب رسمی باقی ماندند، اجبار در پذیرش این باور نتیجه معکوس داد و موجب تثبیت مقاومت اهل سنت علیه آنان شد. به این ترتیب، مسئله مخلوق بودن قرآن از یک بحث الهیاتی، به موضوعی سیاسی و جناحی تبدیل شد.<ref>{{پک|blankinship|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The early creed|زبان=en|ص=۴۷–۵۱}}</ref> | |||
=== عدالت الهی و پیامدهای آن === | |||
هرچند که مسئله مخلوق بودن قرآن در منازعات رسمی نقش پررنگتری داشت، اما اصل عدالت خداوند در نظام فکری معتزله، بنیادیتر و مهمتر بود. بر اساس آیات قرآن (۶:۱۱۵؛ ۱۶:۹۰؛ ۲۱:۴۷؛ ۵۷:۲۵)، معتزله معتقد بودند که خداوند عادل است و هیچگاه عملی غیرعادلانه انجام نمیدهد؛ بنابراین، خداوند فقط آنچه را که نیکو و عادلانه است، اراده و انجام میدهد. این عقیده باعث شد که آنان مفهوم [[شفاعت]] پیامبر را که در احادیث آمده بود، رد کنند، زیرا معتقد بودند که خداوند تنها بر اساس اعمال بندگان، بدون هیچ استثنایی، آنان را قضاوت خواهد کرد.<ref>{{پک|blankinship|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The early creed|زبان=en|ص=۴۷–۵۱}}</ref> | |||
در این نگاه، خداوند همچون یک دستگاه عدالت مکانیکی تصویر میشد که صرفاً به استحقاق فردی توجه دارد و در اجرای عدالت، انعطافی نشان نمیدهد. ازاینرو، مفهوم رحمت الهی بهعنوان اراده آزاد خداوند تا حدی به حاشیه رانده شد. چنین دیدگاهی این نگرانی را ایجاد میکرد که انسانها در زندگی روزمره همواره در اضطراب توبه و تطهیر از گناهان به سر ببرند، چرا که کوچکترین عمل بدون توبه، موجب مجازات قطعی در آخرت میشد.<ref>{{پک|blankinship|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The early creed|زبان=en|ص=۴۷–۵۱}}</ref> | |||
== عقلگرایی معتزله و تأثیر فلسفه == | |||
بسیاری از آموزههای معتزله مبتنی بر ورود عقل به مباحث دینی بود. هرچند که شواهدی وجود ندارد که معتزله اولیه تأثیر مستقیمی از فلسفه یونانی گرفته باشند، اما به نظر میرسد که نظاممندی بحثهای آنان، متأثر از تحول قواعد نحو و فقه در [[عراق]] بوده است. در دوران بعدی، معتزله بهطور فزایندهای از روششناسی [[فلسفه یونانی]] (بهویژه منطق و فیزیک) استفاده کردند، زیرا این روشها در دوره عباسی محبوبیت بیشتری یافتند. بااینحال، معتزله را نمیتوان فیلسوف به معنای دقیق کلمه دانست، بلکه آنان از ابزارهای منطقی و فلسفی برای تحلیل دینی بهره میبردند. آنان مباحثی مانند ادراک، زبان، ترکیب اجسام از اتمها، جوهر و عرض، و ماهیت اراده را بررسی کردند. برخی از فیلسوفان مسلمان مانند کندی (درگذشته ۸۶۶) و متکلمان عقلگرا مانند نظام، از بسیاری از اصول معتزله حمایت کردند.<ref>{{پک|blankinship|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The early creed|زبان=en|ص=۴۷–۵۱}}</ref> | |||
=== تحولات بعدی در اندیشه معتزله === | |||
در دورههای بعد، برخی از متکلمان معتزلی مانند [[ابوعلی جبایی]] (درگذشته ۹۱۵) دیدگاههای خود را تعدیل کرده و پذیرفتند که خداوند میتواند فضل و رحمت غیرمستحق (تفضل) را نیز به بندگانش عطا کند. این تعدیل، پاسخی به نقدهای اهل سنت بود که خداوند را صرفاً یک ماشین عدالت مکانیکی نمیدانستند، بلکه برای او عنصری از اختیار و رحمت نیز قائل بودند. با اینکه مکتب معتزله پس از پایان محنت عباسیان به حاشیه رانده شد، اما اندیشههای آن تأثیر ماندگاری در برخی شاخههای تشیع بر جای گذاشت:<ref>{{پک|blankinship|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The early creed|زبان=en|ص=۴۷–۵۱}}</ref> | |||
* شیعه [[شیعه دوازدهامامی|امامیه]] (اثناعشریه) و [[زیدیه]] در دورههای بعدی بسیاری از آموزههای معتزله را پذیرفتند و آن را جایگزین دیدگاههای الهیاتی پیشین خود کردند. | |||
* [[اسماعیلیه]] برخلاف دو گروه فوق، بیشتر به آموزههای نوافلاطونی گرایش پیدا کردند و چندان تحت تأثیر معتزله قرار نگرفتند. | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
| خط ۱۵: | خط ۷۵: | ||
{{آغاز منابع}} | {{آغاز منابع}} | ||
* {{یادکرد ژورنال | ژورنال = گوهر | عنوان = تحقیق در فلسفهٔ کلامی معتزله | نام = یوسف | نام خانوادگی = فضائی | تاریخ = 1353 | شماره = 20}} | * {{یادکرد ژورنال | ژورنال = گوهر | عنوان = تحقیق در فلسفهٔ کلامی معتزله | نام = یوسف | نام خانوادگی = فضائی | تاریخ = 1353 | شماره = 20}} | ||
* {{یادکرد کتاب|کتاب=[[ما چگونه ما شدیم؟]]|سال=۱۳۹۰|نام=صادق|نام خانوادگی=زیباکلام|پیوند نویسنده=صادق زیباکلام|ناشر=انتشارات روزنه|شابک=964-334-5-0|شهر=تهران}} | |||
* {{یادکرد کتاب|کتاب=آشنایی با علوم اسلامی|نام=مرتضی|نام خانوادگی=مطهری|پیوند نویسنده=مرتضی مطهری}} | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=blankinship|نام=khalid|پیوند نویسنده=خالد یحیی بلانکنشپ|مقاله=The early creed|دانشنامه=[[راهنمای کمبریج در الهیات اسلامی کلاسیک|The Cambridge Companion to Classical Islamic Theology]]|سال=2008|ناشر=Cambridge University Press|مکان=Cambridge|شابک=9780521785495|زبان=en}} | |||
{{مذاهب اسلامی}} | {{مذاهب اسلامی}} | ||
{{الهیات}} | {{الهیات}} | ||
{{درجهبندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=بله|نیازمند تصویر=بله|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامهها=تاحدودی|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}} | {{درجهبندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=بله|نیازمند تصویر=بله|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامهها=تاحدودی|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}} | ||
[[رده:معتزله| ]] | |||
[[رده:الهیات اسلامی]] | [[رده:الهیات اسلامی]] | ||
[[رده:تاریخ اسلام]] | [[رده:تاریخ اسلام]] | ||
| خط ۲۹: | خط ۹۲: | ||
[[رده:قاعدین]] | [[رده:قاعدین]] | ||
[[رده:مذاهب اسلامی]] | [[رده:مذاهب اسلامی]] | ||
[[رده:مکتبهای فلسفی اسلامی]] | [[رده:مکتبهای فلسفی اسلامی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۰۱:۳۰
| از سلسله مقالات دربارهٔ: |
| اسلام |
|---|
مکتب معتزله یا اعتزال، بزرگترین و مهمترین طریقهٔ کلامی است که در قرون دوم تا چهارم هجری طرفداران زیادی از متکلمان آزاداندیش و خردگرا داشت. این جنبش حاصل ترجمه فلسفه یونان و سریان و ایران به زبان عربی و آشنایی مسلمانان و بویژه متکلمان با آن بود.[۱]
مکتب معتزله با تأکید بر عقلانیت، تأویل متون مقدس، و نظریهپردازی دربارهٔ عدل و توحید، تأثیرات عمیقی بر الهیات اسلامی گذاشت. هرچند که در نهایت به حاشیه رانده شد، اما آرای آنان در مباحث کلامی، فلسفی و تفسیری همچنان باقی ماند و در اندیشههای متأخر اسلامی، حتی در میان مخالفانشان، تأثیرات ماندگاری به جا گذاشت.
معتزله، با تأکید بر عقلگرایی، عدالت مطلق خداوند، و اختیار انسان، یکی از تأثیرگذارترین مکاتب کلامی اسلام بودند. بااینحال، اجبار حکومتی در پذیرش اندیشههای آنان و سیاستهای سختگیرانه، باعث واکنش شدید فقیهان و محدثان سنی شد. در نهایت، معتزله نهتنها بهعنوان یک مکتب کلامی کنار گذاشته شدند، بلکه دیدگاههای آنان در بسیاری از جوامع اسلامی با مخالفت شدید سنتگرایان مواجه شد. بااینحال، تأثیرات فکری آنان، بهویژه در مباحث عدالت الهی و آزادی انسان، همچنان در فلسفه اسلامی و الهیات باقی مانده است.
معتزله، با تأکید بر عقلانیت، عدالت الهی، و آزادی انسان، تأثیر شگرفی بر کلام اسلامی گذاشتند. هرچند که این مکتب در سطح سیاسی و اجتماعی شکست خورد، اما آموزههای آن در حوزههای منطق، الهیات و فلسفه اسلامی برای قرنها تداوم یافت و در مکاتب مختلف فکری بازتاب پیدا کرد.
نامگذاری
نظریات مختلفی در علت نامگذاری این مکتب به اعتزال وجود دارد که نظر اول محتملترین است:[۲]
- چون واصل بن عطا، بنیانگذار مکتب اعتزال به علت داشتن عقیده تازه در توجیه مفهوم «ایمان و کفر» از استادش حسن بصری عزلت گزید.
- رفتار معتزله در آغاز مانند زاهدان و گوشهگیران بود. گلدزیهر مستشرق آلمانی در کتاب خود با عنوان «العقیدة و الشریعة فی الاسلام» این نظر را تأیید کرده است.
- قول شیعه مبنی بر کنارهگیری معتزله از پیروی علی بن ابیطالب. ابوخلف اشعری قمی این نظر را مطرح کرده است.
عقائد
تأکید معتزله بر روی عقل آنچنان جدی بود که برخلاف بسیاری از فقها که حدیث را مطلق میدانستند، آنان اعتقاد داشتند که در تعارض حدیث با عقل، عقل مقدم است. به علاوه و باز برخلاف نظر بسیاری از علما، اعمال و احادیث صحابه را مطلق و لازمالاجرا نمیدانستند.[۳] اما اساسیترین و در عین حال بحثانگیزترین موضعگیری معتزله در بحث پیچیده مخلوق (حادث) یا غیر مخلوق (قدیم) بودن قرآن پیشآمد.[۴]
ریشهها و اصول اعتقادی
معتزله بهعنوان ادامهای از جریان قدریه (قائلان به اختیار انسان) شکل گرفتند، اما با توسعهای عمیقتر و استدلالیتر، به اولین نظام فکری منسجم و عقلگرایانه در دفاع از ایمان اسلامی تبدیل شدند.[۵]
بنیانگذاران اصلی این مکتب واصل بن عطاء (متوفی ۷۴۸) و عمرو بن عبید (۶۹۹–۷۶۱) بودند که در بصره فعالیت داشتند. در ادامه، ابوالهذیل علّاف (حدود ۷۵۳–۸۴۱) که از بصره به بغداد رفت، آموزههای این مکتب را بیش از پیش گسترش داد. وی احتمالاً نخستین کسی بود که پنج اصل معتزله را بهعنوان پایههای فکری این مکتب تدوین کرد:[۶]
- توحید (وحدت و یگانگی خداوند) – خداوند هیچگونه شبیه یا ترکیبی ندارد.
- عدل (عدالت الهی) – خداوند کاملاً عادل است و شرور و ظلم را خلق نمیکند.
- وعد و وعید (بهشت ابدی برای نیکوکاران و جهنم ابدی برای گناهکاران) – اصل پاداش و مجازات بر اساس اعمال.
- منزله بین المنزلتین (جایگاه میانی برای گناهکاران مسلمان بین ایمان و کفر) – گناهکار نه کاملاً مؤمن است و نه کافر.
- امر به معروف و نهی از منکر – وظیفه انسانها در اصلاح جامعه.
مسئله جبر و اختیار
در خصوص مسئله جبر و اختیار که بحثها و مجادلات زیادی را میان مسلمانان بوجود آورده بود، معتزله قائل به آزادی و اختیار عمل انسان بودند. البته بحث جبر و اختیار قبل از معتزله بوجود آمده بود و گروههایی همچون قدریه و جبریه که اولی قایل به اختیار و دومی گرایش به جبر داشت نیز بوجود آمده بودند. اما تمایل معتزله به اختیار باعث استحکام و متحول شدن این گرایش گردید چه، آنان در دفاع از اندیشهٔ اختیار از مبانی فلسفی و منطق کلامی بهره میبردند؛ بنابراین اگرچه آنان وارثین قدریه بودند اما در پرورش استدلال و مبانی تفکراتشان به مراتب فراتر از قدریه رفتند. آنان معتقد بودند که اگر انسان در انجام اعمالش دارای اختیار نباشد و مرتکب گناهی شود و سپس به واسطهٔ ارتکاب آن گناه خداوند به او کیفر دهد، چنین امری با اصل عدل و عادل بودن خداوند مغایرت پیدا میکند، زیرا خداوند بنده اش را بواسطهٔ عملی کیفر داده است که خود آن را میخواسته و اراده کرده است؛ بنابراین لازم است که درجهای از آزادی و انتخاب برای انسان قایل شویم به گونهای که اعمال او را در نهایت ناشی از اراده و اختیار خود او بدانیم.[۷]
معتزله، ضمن تأکید بر عدالت مطلق الهی، بر آزادی و اختیار انسان نیز تأکید داشتند. آنان معتقد بودند که انسان خالق اعمال خویش است و خداوند تنها قدرت انجام عمل را در انسان ایجاد میکند، نه خودِ عمل را. بر این اساس، هر شخص مسئول کامل نهتنها اعمال خویش، بلکه پیامدهای آنها نیز هست، چنانکه در قرآن (۱۶:۲۵) آمده است. این اندیشه، در مقابل دیدگاه اشعری که به تقدیر الهی تأکید داشت، کاملاً مستقل و مخالف بود.[۸]
علاوه بر این، معتزله آیات قرآنی که بر هدایت و اضلال خداوند دلالت دارند (مانند "خداوند هر که را بخواهد هدایت میکند و هر که را بخواهد گمراه میکند") را اینگونه تأویل میکردند که هدایت یا گمراهی خداوند، نتیجه مستقیم اعمال خود انسان است، نه اقدامی مستقل از جانب خداوند. در این تفسیر، هدایت و ضلالت، پاداش یا مجازاتی است که انسان بر اساس اعمال خود، مستحق آن میشود.[۹]
اندیشه آزادی انسان در کنار مفهوم عدالت، زمینهساز پذیرش «منزله بین المنزلتین» شد. بر اساس این اصل، گناهکاران مسلمان، نه کافر محسوب میشوند و نه مؤمن، بلکه در موقعیتی بینابینی قرار دارند. این نظریه، پیامد منطقی اصل اختیار بود، چراکه اگر انسان مسئول سرنوشت خویش است، لازم است که جایگاهی خارج از دوگانه سنتی «مؤمن یا کافر» نیز برای او در نظر گرفته شود.[۱۰]
نظریه "منزله بین المنزلتین"
یکی از مفاهیم مهم در اندیشه معتزله، نظریه "منزله بین المنزلتین" بود که جایگاهی بین ایمان و کفر را برای گناهکاران در نظر میگرفت. واصل بن عطا، بنیانگذار مکتب معتزله، و برخی از نخستین اهل سنت، این دیدگاه را "فسق" (انحراف)" توصیف کردند، اما بعدها، متکلمانی مانند ضرار بن عمرو آن را "حالتی میان دو حالت" خواندند. این نظریه واکنشهایی از سوی گروههای دیگر برانگیخت:[۱۱]
- اهل سنت بر این باور بودند که گناهکار بزرگ همچنان مؤمن است، حتی اگر مرتکب گناه کبیره شده باشد.
- خوارج در مقابل، گناهکار را مرتد و خارج از اسلام میدانستند.
- این بحثها در نهایت باعث شد که برخی از اهل سنت دیدگاه خود را تعدیل کرده و بگویند که گناهکار در هنگام انجام گناه مؤمن نیست، اما پس از آن، دوباره به ایمان بازمیگردد.
به این ترتیب، اختلافات کلامی بین معتزله، اهل سنت و خوارج، منجر به ظریفتر شدن تعاریف ایمانی هر گروه شد.[۱۲]
دیدگاههای کلامی و عقلی
معتزله تأکید زیادی بر تنزیه الهی داشتند و هرگونه تجسیم (جسمانیسازی صفات خداوند) را رد میکردند. آنان صفات الهی مانند «دست» یا «چشم» را مجاز و استعاره میدانستند و از نظریه زبانشناختی برای تأویل این واژگان استفاده میکردند. در ابتدا، ابوالهذیل علّاف بیان کرد که خداوند علم دارد، اما علم او عین ذات اوست. بعداً، این دیدگاه تغییر کرد و معتزلیان متأخرتر مانند ابوهاشم جُبّایی (متوفی ۹۳۳) نظریه احوال (states) را مطرح کردند، که به نوعی میان دیدگاه معتزله و اهل سنت نوعی سازش ایجاد میکرد.[۱۳]
مخالفت اهل سنت با معتزله
اهل سنت بهویژه اصحاب حدیث، دیدگاه معتزله را بهعنوان تعطیل صفات الهی رد کردند و آنان را متهم به خارج شدن از عقیده صحیح اسلامی نمودند. متکلمان اشعری و ماتریدی بعدها تلاش کردند تا میان دیدگاه عقلگرایانه معتزله و سنتگرایی اهل حدیث، راهی میانه پیدا کنند.[۱۴]
مخلوق بودن قرآن
یکی از موضوعات کلیدی اختلاف میان معتزله و اهل سنت، ماهیت کلام الهی بود، که در مسئله مخلوق بودن قرآن جلوهگر شد. معتزله معتقد بودند که قرآن مخلوق است و به وجود خداوند ازلی تعلق ندارد، زیرا خداوند متکلم است اما سخن او نباید همیشگی باشد. در مقابل، اهل سنت قرآن را غیرمخلوق و ازلی میدانستند و برای تأیید این باور به احادیثی استناد میکردند که بیانگر آن بودند که هیچ زمانی نبوده که خداوند قرآن را «ندانسته» باشد.[۱۵]
زمانی که خلیفه عباسی مأمون در سال ۸۲۷ میلادی معتزله را بهعنوان مذهب رسمی دولت پذیرفت، دانشمندان دینی مجبور شدند که از این دیدگاه پیروی کنند. این سیاست به یک محنت (مِحْنة) در سال ۸۳۳ منجر شد، که در آن احمد بن حنبل، بزرگترین محدث سنی، دستگیر و شکنجه شد، اما از پذیرش این عقیده خودداری کرد. با وجود آنکه معتزله تا سال ۸۵۱ بهعنوان مذهب رسمی باقی ماندند، اجبار در پذیرش این باور نتیجه معکوس داد و موجب تثبیت مقاومت اهل سنت علیه آنان شد. به این ترتیب، مسئله مخلوق بودن قرآن از یک بحث الهیاتی، به موضوعی سیاسی و جناحی تبدیل شد.[۱۶]
عدالت الهی و پیامدهای آن
هرچند که مسئله مخلوق بودن قرآن در منازعات رسمی نقش پررنگتری داشت، اما اصل عدالت خداوند در نظام فکری معتزله، بنیادیتر و مهمتر بود. بر اساس آیات قرآن (۶:۱۱۵؛ ۱۶:۹۰؛ ۲۱:۴۷؛ ۵۷:۲۵)، معتزله معتقد بودند که خداوند عادل است و هیچگاه عملی غیرعادلانه انجام نمیدهد؛ بنابراین، خداوند فقط آنچه را که نیکو و عادلانه است، اراده و انجام میدهد. این عقیده باعث شد که آنان مفهوم شفاعت پیامبر را که در احادیث آمده بود، رد کنند، زیرا معتقد بودند که خداوند تنها بر اساس اعمال بندگان، بدون هیچ استثنایی، آنان را قضاوت خواهد کرد.[۱۷]
در این نگاه، خداوند همچون یک دستگاه عدالت مکانیکی تصویر میشد که صرفاً به استحقاق فردی توجه دارد و در اجرای عدالت، انعطافی نشان نمیدهد. ازاینرو، مفهوم رحمت الهی بهعنوان اراده آزاد خداوند تا حدی به حاشیه رانده شد. چنین دیدگاهی این نگرانی را ایجاد میکرد که انسانها در زندگی روزمره همواره در اضطراب توبه و تطهیر از گناهان به سر ببرند، چرا که کوچکترین عمل بدون توبه، موجب مجازات قطعی در آخرت میشد.[۱۸]
عقلگرایی معتزله و تأثیر فلسفه
بسیاری از آموزههای معتزله مبتنی بر ورود عقل به مباحث دینی بود. هرچند که شواهدی وجود ندارد که معتزله اولیه تأثیر مستقیمی از فلسفه یونانی گرفته باشند، اما به نظر میرسد که نظاممندی بحثهای آنان، متأثر از تحول قواعد نحو و فقه در عراق بوده است. در دوران بعدی، معتزله بهطور فزایندهای از روششناسی فلسفه یونانی (بهویژه منطق و فیزیک) استفاده کردند، زیرا این روشها در دوره عباسی محبوبیت بیشتری یافتند. بااینحال، معتزله را نمیتوان فیلسوف به معنای دقیق کلمه دانست، بلکه آنان از ابزارهای منطقی و فلسفی برای تحلیل دینی بهره میبردند. آنان مباحثی مانند ادراک، زبان، ترکیب اجسام از اتمها، جوهر و عرض، و ماهیت اراده را بررسی کردند. برخی از فیلسوفان مسلمان مانند کندی (درگذشته ۸۶۶) و متکلمان عقلگرا مانند نظام، از بسیاری از اصول معتزله حمایت کردند.[۱۹]
تحولات بعدی در اندیشه معتزله
در دورههای بعد، برخی از متکلمان معتزلی مانند ابوعلی جبایی (درگذشته ۹۱۵) دیدگاههای خود را تعدیل کرده و پذیرفتند که خداوند میتواند فضل و رحمت غیرمستحق (تفضل) را نیز به بندگانش عطا کند. این تعدیل، پاسخی به نقدهای اهل سنت بود که خداوند را صرفاً یک ماشین عدالت مکانیکی نمیدانستند، بلکه برای او عنصری از اختیار و رحمت نیز قائل بودند. با اینکه مکتب معتزله پس از پایان محنت عباسیان به حاشیه رانده شد، اما اندیشههای آن تأثیر ماندگاری در برخی شاخههای تشیع بر جای گذاشت:[۲۰]
- شیعه امامیه (اثناعشریه) و زیدیه در دورههای بعدی بسیاری از آموزههای معتزله را پذیرفتند و آن را جایگزین دیدگاههای الهیاتی پیشین خود کردند.
- اسماعیلیه برخلاف دو گروه فوق، بیشتر به آموزههای نوافلاطونی گرایش پیدا کردند و چندان تحت تأثیر معتزله قرار نگرفتند.
پانویس
ارجاعات
- ↑ فضائی ۱۳۵۳، ص. ۷۵۰.
- ↑ فضائی ۱۳۵۳، ص. ۷۵۱.
- ↑ مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ۱۶۳.
- ↑ زیباکلام، ما چگونه ما شدیم؟، ۲۵۸.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 47–51.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 47–51.
- ↑ زیباکلام، ما چگونه ما شدیم؟، ۲۵۸.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 47–51.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 47–51.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 47–51.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 47–51.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 47–51.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 47–51.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 47–51.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 47–51.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 47–51.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 47–51.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 47–51.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 47–51.
- ↑ blankinship, “The early creed”, Classical Islamic Theology, 47–51.
منابع
- فضائی، یوسف (۱۳۵۳). «تحقیق در فلسفهٔ کلامی معتزله». گوهر (۲۰).
- زیباکلام، صادق (۱۳۹۰). ما چگونه ما شدیم؟. تهران: انتشارات روزنه. شابک ۹۶۴-۳۳۴-۵-۰ مقدار
|شابک=را بررسی کنید: length (کمک). - مطهری، مرتضی. آشنایی با علوم اسلامی.
- blankinship, khalid (2008). "The early creed". The Cambridge Companion to Classical Islamic Theology (به انگلیسی). Cambridge: Cambridge University Press.