امیرخسرو دهلوی

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو توسط مردان جوان احاطه شده است. مینیاتوری از یک نسخه خطی مجلس العشاق سروده حسین بایقرا
امیرخسرو توسط مردان جوان احاطه شده است. مینیاتوری از یک نسخه خطی مجلس العشاق سروده حسین بایقرا
نام اصلی
حکیم ابوالحسن یمین‌الدین بن سیف‌الدین محمود
زاده۶۳۲ خورشیدی
۶۵۱
پتیالی، هندوستان
محل زندگیدهلی
درگذشته۷۰۳ خورشیدی
۷۲۵
دهلی، هندوستان
آرامگاهدهلی
لقبسعدی هند
تخلص«سلطانی»، «طوطی»
زمینه کاریشعر
سبک نوشتاریعراقی
دیوان اشعاردیوان امیر خسرو
استادنظام‌الدین اولیا
دلیل سرشناسیسرودن اشعار
تأثیرپذیرفته ازسعدی
فرزند(ان)عفیفه، ملک محمد

حکیم ابوالحسن یمین‌الدین بن سیف‌الدین محمود معروف به امیرخسرو دهلوی (زادهٔ ۶۵۱ در پتیالی، هند – درگذشتهٔ ۷۲۵ هجری قمری در دهلی) شاعر پارسی‌گوی هندوستان بود.

او یکی از دو شاعر مهم اوایل قرن هشتم است که سایر سخنوران پارسی‌گوی هند را تحت‌الشعاع قرار دادند و در ادوار بعد هم نفوذی دامنه‌دار در میان شعرای ایران و هند داشتند. آن دو امیرخسرو، و حسن دهلوی بودند. امیرخسرو به زبان‌های فارسی، عربی، ترکی و هندی چیرگی داشت و به «سعدی هند» معروف بود و او در اوایل حال به «سلطانی» و سپس به «طوطی» تخلص می‌کرد.

نام و تبار

نام او را حکیم ابوالحسن یمین‌الدین بن سیف‌الدین محمود معروف به امیرخسرو دهلوی گزارش کرده‌اند.[۱] او را به نام‌های مختلفی گزارش کرده‌اند که می‌توان از این بین به ابوالحسن، ابوالحسن بن امیر، امیر ناصرالدین ابوالحسن خسرو بن امیر سیف‌الدین، ابوالحسن یمین‌الدین، امیر یمین‌الدین خسرو بن محمود و ابوالحسن یمین‌الدین اشاره کرد.[۲]

پدرش را از مردمان ترک از شهر کِش در ترکستان دانسته‌اند. نام پدرش سیف‌الدین بود و از رئیسان قبیله خود و حکومت کالپی شناخته شده است. همو در دوران حمله مغول، به نواحی بلخ و از آنجا به غوربند رفت. او سرانجام به هند گریخت در دوران شمس‌الدین التُتمِش در پتیالی به سر برد. او در همان‌جا با دختر یکی از امیران به نام عمادالملک ازدواج کرد. عمادالملک را از صاحب‌منصبان زمان خود می‌دانستند که خانه او همواره مرکز تجمع شاعران و موسیقی‌دانان بود. برای امیرخسرو، دو برادر به نام‌های عزالدین شاه و نصیرالدین محمود گزارش شده است.[۳] منابع، امیرخسرو را هزاره تبار و هندی‌زاد می‌دانند که کلمات ترکی و هندی در شعرش بسیار استفاده می‌کرد.[۴]

سرگذشت

به گزارش سدارنگانی، ابوالحسن امیرخسرو دهلوی شاعر و عارف نامدار پارسی گوی هندوستان در سال ۶۳۲ ه‍.ش مصادف با ۶۵۱ ه‍.ق در پتیالی هند زاده شد.[۵] سال تولد او را منابع دیگر ۶۵۲ و ۶۵۳ ه‍.ق و در دایرةالمعارف آریانا سال ولادتش را ۶۵۰ ه‍.ق نیز گزارش کرده‌اند. منابع محل تولد او را نیز با اختلاف در دهلی، قندوز و غوربند دانسته‌اند.[۶]

امیرخسرو از کودکی به تعلیم علوم نزد پدرش پرداخت و خط را نزد سعدالدین خطاط آموخت. او پدر خود را در سن ۷، ۸ یا ۹ سالگی از دست داد. منابع پدرش را کشته شده در یک جنگ گزارش می‌کنند. با مرگ پدر، عمادالملک، جد مادری او، کفالتش را برعهده می‌گیرد. امیرخسرو در خانه عمادالملک با علوم مختلف آشنا شد و به سرودن شعر پرداخت. در ابتدا تخلص او «سلطانی» بود و بعدها به «طوطی» تغییر کرد. با به سلطنت رسیدن غیاث‌الدین بَلبَن، برخی از امرای او به حمایت از شاعران و موسیقی‌دانان پرداختند. سرانجام امیرخسرو توانست در دربار ناصرالدین بغرا خان پسر غیاث‌الدین بلبن ورود کند و از ملازمان او باشد. او در سفر بغرا خان به همراه غیاث‌الدین، به بنگاله رفت و پس از آنکه بغرا خان به حکومت بنگاله دست یافت، امیرخسرو از آنجا به دهلی بازگشت و پیشنهاد ماندن در بنگاله را رد کرد.[۷]

پس از بازگشت به دهلی، محمد قاآن پسر غیاث‌الدین نیز به دهلی آمد و با شنیدن آوازه امیرخسرو، او را به عنوان شاعر خاص خود استخدام کرد. بعدها محمد قاآن به حکومت ملتان منصوب شد و امیرخسرو را با خود همراه کرد. کمی بعد در سال ۶۸۳ ه‍.ق تیمورخان به ملتان حمله کرد و هرچند شکست خورد، اما محمد قاآن کشته و امیرخسرو به اسارت مغولان درآمد. دوران اسارت امیرخسرو دو سال به طول انجامید که در بلخ گذرانده می‌شد. او پس از خلاصی از زندان، به دهلی بازگشت. در آن دوران سلسلهٔ جدید خلجیان بر سر قدرت آمده بود و از آنجا که فیروز شاه خلجی (۶۸۹–۶۹۴ ق / ۱۲۹۰–۱۲۹۵ م) پادشاهی مقتدر و شعردوست بود، امیرخسرو به دربار او پیوست. این سلسله در اواخر حیات امیرخسرو منقرض شد و سلسله جدید تغلقیه به روی کار آمد که پادشاه آنان غیاث‌الدین تغلق بود.[۸]

برای امیرخسرو پسری به نام ملک محمد که در نقد شعر شهرت داشت و دختری به نام عفیفه گزارش کرده‌اند.[۹]

درگذشت

وی به سال ۷۲۴ ه‍.ق مصادف با ۱۳۲۴ م به همراه تغلق شاه به لکهنو و اوده عزیمت کرد. او در همین سفر خبر درگذشت نظام‌الدین اولیا را شنید. او با شنیدن این خبر، اعلام کرد که مرگ او نیز نزدیک است و به همین بهانه، ترک خدمت سلطان کرده و به دهلی بازگشت. وی در طول چند ماهی که در دهلی ماند، هرچه داشت به نیازمندان بخشید و سرانجام در ۲۹ ذیقعدهٔ ۷۲۵ ه‍.ق مصادف با ۶ نوامبر ۱۳۲۵ م در سن ۷۱ تا ۷۴ سالگی، درگذشت. در روز و ماه درگذشت او اختلاف‌هایی وجود دارد اما در سال درگذشتش، کمتر اختلافی گزارش شده است. او را در کنار قبر نظام‌الدین اولیا دفن کردند. برخی منابع محل دفن او را پایین مقبره شکرگنج دانسته‌اند. در ۸۹۷ ه‍.ق مصادف با ۱۴۹۲ م مقبره‌ای برای او ساخته شد و در ۱۰۱۴ ه‍. ق، محمد عماد حسن بن سلطان‌علی سبزواری سنگ مرمری بر مزار او گذاشت.[۱۰] آرامگاه او در یکی از محله‌های شلوغ و پرتراکم دهلی که بنام نظام‌الدین اولیاء معروف است و نزدیک به ایستگاه قطار شهری بمبئی به نام ایستگاه قطار نظام‌الدین و در نزدیکی آرامگاه همایون واقع شده میزبان جمع کثیری از مردم و زیارتگاه مسلمانان و اهل تصوف است.[نیازمند منبع]

دین و مذهب

امیرخسرو در خانواده‌ای مسلمان به دنیا آمده بود. گزارش شده است که وی از کودکی به نظام‌الدین اولیاء ارادت داشته است و پس از سن بلوغ به شاگردی این عارف رفته است. این واقعه را به سال ۶۷۱ ه‍.ق گزارش کرده‌اند. همچنین گفته شده است که امیرخسرو از دست نظام‌الدین اولیا، خرقه گرفته است. نظام‌الدین نیز امیرخسرو را «مفتاح السماع» دانسته است و به وی لقب «تُرک الله» داده بود. همچنین به وی «کاسه‌لیس» به معنای کاسه‌لیس قیامت داده شده بود.[۱۱] امیر خسرو نیز مانند استادش نظام‌الدین اولیاء خود پیرو سلسلهٔ عرفان چشتیه بود.[نیازمند منبع]

مقبرهٔ امیر خسرو دهلوی در مجموعهٔ درگاه نظام‌الدین اولیا، دهلی، هندوستان

سبک شعری و موسیقایی

امیرخسرو به سبب آشنایی با زبان‌های فارسی، ترکی، عربی و هندی اطلاعات نسبتاً خوبی داشت و اشعار فراوانی در زمینه‌های مختلف سروده است. موسیقی هندی و ایرانی را به‌خوبی می‌شناخت. شعرش لحن و لطافتی خاص دارد و چون ترک‌نژاد و هندی‌زاد بود کلمات ترکی و هندی نیز در شعر او دیده می‌شود[۱۲][۱۳] و به عقیده معین، می‌توان سبک وی را «طلیعهٔ سبک هندی» به‌شمار آورد.[۱۴] او نخستین شاعر فارسی گوی هند بود که در اشعار فارسی، لغات هندی را به کار می‌بست. اشعار او به زبان هندی، دو برابر اشعارش به زبان فارسی است.[۱۵]

گزارش شده است که وی در دوران جوانی، با سعدی ملاقاتی داشته است و همواره به او افتخار می‌کرده است؛ همچنین گزارش شده است که سعدی نیز برای ملاقات با امیرخسرو سفری به هند داشته است. در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، این دیدارها به افسانه تشبیه شده است که از برخی از اشعار این دو شاعر اقتباس شده است.[۱۶] به هر روی، وی در غزل‌سرایی پیرو سعدی بود و غالباً مضامین عشقی و مسایل عرفانی را به زبان ساده و پرسوز در بحرهای کوتاه و لطیف بیان کرده و از الفاظ و معانی شاعران متصوف ایرانی سود می‌جست. خمسه‌اش از خمسه‌های تمام مقلدین نظامی نسبتاً بهتر و برتر است.[۱۷] او در اشعارش نظامی را به‌عنوان استادی مسلط به فن ستوده است:[نیازمند منبع]

نظامی که استاد این فن وی استدر این بزمگه شمع روشن وی است
ز ویرانهٔ گنجه شد گنج سنجرسانید گنج سخن را به پنج
چو خسرو به آن پنج هم‌پنجه شدوز آن بازوی فکرتش رنجه شد

امیرخسرو با سنایی و خاقانی نیز الفتی داشته است و در قصاید که از غزل‌هایش متین‌تر است[۱۸] از سخنگویان بزرگ مانند کمال‌الدین اسماعیل و خاقانی و انوری پیروی کرده است.[۱۹] به‌عنوان نمونه به اقتفای «مرآه النظر» خاقانی قصیدهٔ «مرآه الصفا» را ساخته است که از همان روزها در میان اهل ادب شهرتی یافته و بعضی از دیگر شاعران هم از آن پیروی کرده‌اند. قصیدهٔ خاقانی چنین آغاز می‌شود:[۲۰]

دل من پیر تعلیم است و من طفل زباندانشدم تسلیم سرعشر و سر زانو دبستانش

و مطلع «مرآه الصّفا» ی امیرخسرو:[نیازمند منبع]

دلم طفل است و پیر عشق استاد زباندانشسواد الوجه سَبق و مسکنت کنج دبستانش

شاعران فراوانی از سبک و شیوه و به‌خصوص ابداعات و نوآوری‌های امیرخسرو پیروی کرده‌اند. در میان شعرای ایران نیز نفوذ داشته و بسیاری از آن‌ها مخصوصاً در حکایات و مثنویات عشق‌انگیز سبک او را تقلید کرده‌اند.[۲۱] با توجه به بعضی از غزل‌های حافظ، مشخص می‌شود که وی با اشعار و غزلیات خسرو آشنایی داشته و تا حدی تحت تأثیر او بوده است. آورده‌اند که نورالدین عبدالرحمان جامی (درگذشته ۸۹۸ هـ. ق) بیش از دیگر شاعران ایرانی، با امیرخسرو دهلوی و آثار او انس و الفت داشته و «همیشه آرزوی جامی آن بوده است که به پای او برسد».[۲۲] جامی معتقد است که امیرخسرو در سرودن قصیده و غزل و مثنوی به کمال رسیده است و در اینباره، غزلیاتش بر غزلیات خاقانی برتری دارد. به عقیده جامی، بهترین پاسخ به خمسه نظامی، توسط امیرخسرو صورت گرفته است. نظام‌الدین اولیا، در مقایسه‌ای بین اشعار امیرخسرو و ناصر خسرو، امیرخسرو را برتر از اشعار ناصر خسرو می‌داند.[۲۳] یان ریپکا دربارهٔ خمسه امیرخسرو معتقد است، «اهمیت آثار امیرخسرو در ادبیات فارسی از این جهت چشمگیر است که در خمسهٔ او داستان‌های رمانتیک برجسته و اشعار حماسی ممتازی دیده می‌شود که موضوع‌های آن‌ها را از نظامی اقتباس کرده است. شاعر کم و بیش، رویدادها را به شکل‌های گوناگون تصویر کرده و چنان با سخنوری و بلاغت موضوع‌ها را پرورانده که گویی در مهارت و استادی دست کمی از نظامی نداشته است؛ اما او به ژرفای فلسفه زندگی و مسایل حاد اجتماعی توجهی نکرده در عین حال تردیدی نیست که این تنزل سطح با سلیقهٔ مردم زمان خسرو هماهنگ بوده است.»[نیازمند منبع]

او یکی از دو شاعر مهم اوایل قرن هشتم است که سایر سخنوران پارسی‌گوی هند را تحت‌الشعاع قرار دادند و در ادوار بعد هم نفوذی دامنه‌دار در میان شعرای ایران و هند داشتند. آن دو امیرخسرو، و حسن دهلوی بودند.[۲۴]

آثار

صحنهٔ دیدار اسکندر مقدونی از افلاطون، از کتاب خمسهٔ نظامی امیر خسرو دهلوی

امیرخسرو با عمر طولانی خود، توانست موفقیت آثارش را ببیند و در گردآوری آنها، فرصت و موفقیت داشت. گروهی از دوستان او نیز در این امر وی را یاری کردند. در منابع آمده است که امیرخسرو، ۹۹ کتاب تصنیف کرده است.[۲۵] در تذکره‌ها دربارهٔ تعداد آثار امیر خسرو روایت‌های اغراق‌آمیزی نقل کرده‌اند و از قول او نوشته‌اند که شمار اشعارش نزدیک به نیم میلیون بیت است.[۲۶] آثار منظوم فارسی او عبارت است از:

  • تحفة الصّغر: سروده‌های ۱۶ تا ۱۹ سالگی؛ شامل ۳۵ قصیده‌ها، ۵ ترجیع‌بند و ترکیب‌بند و تعدادی قطعه کوتاه است.[۲۷]
  • وسط الحیوة: سروده‌های شاعر از ۲۰ تا حدود ۳۴ سالگی، شامل ۵۸ قصیده‌ها، ۸ ترجیع‌بند و چند قطعه‌ها و رباعی که مجموعاً ۸۴۴۱ بیت را در بر می‌گیرد.[۲۸]
  • غرّة الکمال: سروده‌های ۳۴ تا ۴۳ سالگی شاعر، با مقدمه‌ای مبسوط که در آن شرح زندگانی او به تفصیل آمده است.[۲۹]
  • بقیة نقیّه: سروده‌های دوران پیری شاعر، که در سال ۷۱۶ ه‍.ق سروده شده‌اند.[۳۰]
  • نهایة الکمال: سروده‌های واپسین سال‌های حیات شاعر، که پس از مرگ غیاث‌الدین تغلق سروده شده است.[۳۱]
  • قران السعدین: اولین مثنوی بلند امیرخسرو که شامل محتوای تاریخی است. این اثر مشتمل بر شرح دیدار معزالدین کیقباد و برادرش ناصرالدین بغرا خان است.[۳۲]
  • مفتاح‌الفتوح: دومین مثنوی امیرخسرو است که با موضوع تاریخ نوشته شده است. تاریخ سروده شدن آن را ۲ جمادی‌الآخر ۶۹۰ ه‍.ق دانسته‌اند. موضوع این کتاب، شرح فتوحات جلال‌الدین فیروز شاه است.[۳۳]

از دیگر آثار امیرخسرو می‌توان به دیوان عشیقه مشتمل بر داستان عشق خضرخان و شاهزاده دول‌دی اشاره کرد. نه سپهر، تغلق‌نامه، مطلع الانوار، مجنون و لیلی، شیرین و خسرو، آیینۀ سکندری، هشت بهشت از آثار امیرخسرو در زمینه مثنوی است. کتاب جواهر خسروی مجموعه‌ای از اشعار منسوب به امیرخسرو است که در انتساب اشعار و کتاب به شاعر، تردیدهایی مطرح شده است. از میان آثار منثور امیرخسرو، می‌توان به رسائل الاعجاز یا اعجاز خسروی، تاریخ علایی یا خزاین الفتوح و افضل الفواید اشاره کرد. غیر از زمینه شعری، برای او سه دفتر در موسیقی نیز گزارش کرده‌اند.[۳۴]

دیوان غزلیات، که چند بار جمع‌آوری شده و در هند و پاکستان به چاپ رسیده است. نخستین چاپ آن در ۱۸۷۱ م؛ و بار دوم در ۱۳۹۲ هجری در لاهور منتشر شد. دیوان امیر خسرو بارها در هند و ایران تصحیح و چاپ شده است.[نیازمند منبع]

پانویس

ارجاعات

  1. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  2. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  3. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  4. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  5. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  6. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  7. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  8. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  9. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  10. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  11. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  12. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  13. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  14. محمد معین، «امیرخسرو دهلوی»، ص۱۲.
  15. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  16. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  17. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  18. محمد معین، «امیرخسرو دهلوی»، ص۱۳.
  19. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  20. خاقانی، دیوان خاقانی، ۲۰۹.
  21. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  22. سعید نفیسی، مجلهٔ ارمغان شمارهٔ ۸–۹، سال ۱۳۰۸، ص۵۷۴.
  23. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  24. سدارنگانی، پارسی‌گویان هند و سند.
  25. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  26. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  27. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  28. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  29. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  30. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  31. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  32. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  33. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  34. بینش و هاشم‌پور سبحانی، «دهلوی، امیر خسرو»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.

منابع

  • بینش، تقی؛ هاشم‌پور سبحانی، توفیق (۱۳۶۷). «دهلوی، امیرخسرو». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  • فرهنگ فارسی معین، جلد پنجم، اعلام
  • سدارنگانی، هرومل (۱۳۴۵). پارسی‌گویان هند و سند. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.