ابومخنف
ابومخنف | |
|---|---|
| نام اصلی | أبو مِخنف لوط بن یحیی بن سعید بن مخنف بن سُلیم الغامدی الأزدی |
| زاده | نامشخص کوفه |
| درگذشته | ۱۵۷ قمری[۱] (۷۷۴ میلادی) کوفه |
| پیشه | مورخ و راوی |
| زمینه کاری | تاریخ اسلام |
| در زمان حکومت | دوران طلایی اسلام |
| کتابها | مقتلالحسین |
| دلیل سرشناسی | نویسندهٔ مقتلالحسین دربارهٔ نبرد کربلا |
| تأثیرگذاشته بر | محمد بن جریر طبری و بلاذری |

لوط بن یحیی بن سعید بن مخنف بن سُلیم الغامدی الأزدی (درگذشته ۱۵۷ ه۔ق)، ملقب به أبومِخنف مورخ شیعهٔ اهل کوفه که بهدلیل نگارش کتابی بهنام «مقتلالحسین» مشهور است. وی در این کتاب عمدهٔ روایات موافق و مخالف دربارهٔ نبرد کربلا را گرد آوردهاست. ابن ندیم و نجاشی فهرست بلندی از کتابهای او را ارائه میکنند اما هیچکدام از آن کتابها به روزگار ما نرسیدهاست و تنها، محمد بن جریر طبری در کتاب تاریخ طبری، بخش عمدهای از کتاب مقتلالحسین او را نقل کردهاست. همچنین علاوه بر طبری، بلاذری نیز روایتهایی از او را نقل کردهاست.[۲] روایتهای ابومخنف از حوادث صدر اسلام آنچنان دقیق، مفصل و با ذکر جزئیات واقعه است که خواننده را به زوایای مختلف حادثه راهنمایی میکند. علاوه بر این، نقل این روایات بهدور از هرگونه تعصب دینی و قومی است؛ تا آنجا که مورخان اهل سنت و شیعه از کتابهای او استفاده کردهاند.[۳] هر چند که در منابع رجالی اهل سنت، محدثان که روی سند احادیث تکیه فراوانی داشتند، مورخانی نظیر ابو مخنف را اخباری خوانده و به عنوان راویان غیرقابل اعتماد میشناختند. چرا که این دسته از نویسندگان برآن بودهاند که همه اخبار موجود را اعم از درست و نادرست نقل کنند. به نظر محدثان با این شیوه این دسته از کتابها پرحجم شده و شامل جزییات فراوانی میشود. ابو مخنف نیز شامل دسته مورخانی میشده که محدثان اهل سنت با تردید در آثار او مینگریستهاند.[۴] ابومخنف توسط رجال شناسان اهل سنت تضعیف شده و ابن عدی(۳۶۵ ه.ق) او را شیعی افراطی خواندهاست.[۴] به هر صورت میتوان پذیرفت که وی نوعی عقیده به تشیع عراقی دارد؛ در همان حدی که در کوفه رایج بودهاست؛ یعنی راجع به خلفای اول و دوم اثباتا و نفیا حرفی نداشته یا سکوت میکردهاند، اما نسبت به خلیفه سوم انتقادهای تندی داشته، و معاویه را به هیچ عنوان نمیپذیرفتند.[۵][۶]
نام و تبار
نام کامل ابومخنف را لوط بن یحیی بن سعید بن مخنف بن سلیم گزارش کردهاند۔ او را از قبیله ازد و تیره مشهور غامد برشمردند که در کوفه زندگانی میکردند۔ جد او، مخنف بن سلیم در روزگاران دعوت محمد، به اسلام گروید و خود او تاریخ اسلام جدش را ۶ ه۔ق گزارش کردهاست۔ با توجه به نقل روایتی از پیامبر توسط مخنف بن سلیم، او را از صحابه پیامبر اسلام برشمردهاند۔ وی مدتی را از سوی علی بن ابیطالب به امارت اصفهان و همدان گمارده شد و در جنگهای صفین و جمل حضور داشت۔ او ساکن کوفه بود و به گزارش ابن حجر، در ۶۴ سالگی در پی قیام توابین، کشته شد۔ از پدر و پدربزرگ ابومخنف اطلاعاتی در منابع گزارش نشدهاست۔[۷]
سرگذشت
دربارهٔ ابومخنف، اطلاعات تاریخی اندکی برجای ماندهاست چنانکه حتی ترسیم طرحی ساده از احوال وی نیز دشوار است. همین موضوع موجبشده تا همگان توجه خود را به اخبار منقول از او معطوف دارند و در این اخبار نیز نکاتی که به روشنشدن زندگی او کمک کند، بسیار اندک است.[۸]
تولد و سالهای اولیه زندگی
تاریخ تولد ابومخنف، به طور مشخص، گزارش نشدهاست، با این وجود تخمینهای برای تاریخ ولادت او زده شدهاست۔ به گفته سزگین، ابومخنف باید در سال ۷۰ ه۔ق مصادف با ۶۷۹ میلادی به دنیا آمده باشد۔ تحلیل سزگین بر این مبناست که وی از عبدالله بن علقمه خثعمی گزارشهایی را داشتهاست۔ ولهاوزن اما بر این عقیده است که وی در سال ۸۲ ه۔ق باید در سن میانسالی بوده باشد۔ بهرامیان در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، این تخمینها را مستدل به دلایل کافی نمیداند و به روایتهای طبری که بدون واسطه از زندگانی ابومخنف نقل شدهاست و مربوط به سالهای ۹۷ ه۔ق تا ۱۳۲ ه۔ق است اشاره میکند که میتواند در فهم دوران حیات ابومخنف، موثر باشد۔[۹]
یاقوت حمویی، تنها کسی است که تاریخ درگذشت ابومختف را سال ۱۵۷ ه۔ق گزارش کردهاست۔ با توجه به اینکه یاقوت حمویی، مطالب در خصوص ابومخنف را از فهرست ابن ندیم اقتباس کردهاست، این تاریخ نیز باید از آن کتاب گزارش شده باشد۔ دیگر منابع تاریخ درگذشت او را سال ۱۷۰ و پیش از آن نیز گزارش کردهاند۔ هرچند این تاریخها قابل اعتماد نیستند، اما با توجه به نقل روایت توسط ابوالحسن مدائنی از ابومخنف و با توجه به تاریخ ولادت او در ۱۳۵ ه۔ق، احتمال درگذشت ابومخنف پیش از سال ۱۷۰ ه۔ق، تقویت میشود۔[۱۰]
تاریخ تولد ابومخنف بر ما مشخص نیست اما اغلب تاریخ درگذشت وی را سال ۱۵۷ هجری قمری نوشتهاند. شاید معلومنبودن تاریخ تولد وی موجب اشتباه بعضی از علمای رجال دربارهٔ او شدهاست چنانکه برخی او را از اصحاب علی، حسن و حسین برشمردهاند و برخی دیگر او را از یاران جعفر صادق میدانند. شیخ طوسی نقل میکند که ابومخنف از اصحاب علی بن ابیطالب و حسن و حسین بوده و خود ابومخنف، علی را ملاقات نکردهاست. اما نجاشی او را از راویان جعفر صادق میداند و میگوید: «گفتهشدهاست که او از ابوجعفر هم روایت نقل کردهاست… ولی این مطلب صحیح نیست». پس بنابه گفتهٔ نجاشی، او فقط از جعفر صادق روایت میکردهاست و از اصحاب او بهشمار میرود. حتی از محمد باقر هم روایت نکردهاست، تا چه رسد به نقل روایت از علی.[۱۱] به گفتهٔ سزگین، ابومخنف در حدود سال ۷۰ قمری (۶۸۹ میلادی) زاده شده، زیرا از عبدالله بن علقمه خَثْعمی چندین خبر تاریخی روایت کردهاست، اما بیگمان، میان این عبدالله بن علقمة خثعمی و عبدالله بن ابی اوفی اسلمی خلطی پیش آمدهاست. همچنین ولهاوزن گفتهاست که وی در سال ۸۲ قمری در میانسالی بوده و دوست محمد بن سائب کلبی بهشمار میرفتهاست.[۱۲] از استادان و چگونگی زندگانی علمی و تعلیم و تعلم ابومخنف اطلاع دقیقی در دست نیست.[۱۳] ابومخنف در کوفه از خاندانی بزرگ و مشهور از تیرهٔ غامد و از قبیلهٔ بزرگ أزد برخاسته بود. نیای او مخنف بن سلیم براساس گزارش خود ابومخنف در سال ۶ قمری، زمانی که محمد به دعوت ابوظبیان ازدی پرداخت، اسلام آورد. او را در شمار اصحاب آوردهاند زیرا از محمد احادیثی روایت کردهاست.
مذهب ابومخنف
ابومخنف را از اخباریون کوفه گزارش کردهاند۔ در خصوص مذهب او نیز گفتگوهایی در میان رجالیون صورت گرفتهاست۔ پیشینه زندگانی او و تمایلات خانوادگی و شخصیاش و همینطور جمعآوری اخبار مربوط به علی بن ابیطالب و حسین بن علی، ظن تشیع او را تقویت کردهاست۔ همین مساله سبب شدهاست تا جمعی او را شیعه بدانند و کسانی چون ابن ابیالحدید، وی را شیعه ندانند۔ شیخ مفید نیز در نقل کتاب الجمل ابومخنف، به این موضوع که کتاب از منابع اهل سنت است، تصریح میکند۔ محمدباقر مجلسی نیز نام ابومخنف را در میان اهل سنت گزارش میکند۔ شیخ طوسی نیز در رجال خود، ضمن رد ادعای صحابی بودن ابومخنف برای علی بن ابیطالب، پدرش یحیی را از اصحاب علی بن ابیطالب گزارش میکند۔[۱۴]
یولیوس ولهاوزن عقیده دارد که همدلی ابومخنف معطوف به عراق و علی است در برابر شام و امویان؛ ولی دراینباره نمیتوان به گرایش چندانی در او پی برد.[۱۵] اما بهعقیدهٔ غلامحسین زرگرینژاد، دربارهٔ تعلق اعتقادی و سیاسی ابومخنف به علی بن ابیطالب و فرزندان او تردیدی نمیتوان داشت.[۱۶] رسول جعفریان او را شیعهٔ عراقی میداند به این معنی که ابومخنف خلافت ابوبکر و عمر را قبول داشت، علی را بر عثمان ترجیح میداد ولی او نه امامی و نه زیدی بود.[۱۷]
ولی از روزگاری دور اهل سنت و شیعه، ابومخنف را یک شیعی دو آتشه میشناختهاند. ابن ندیم دربارهٔ جد دوم ابومخنف که مخنف نام داشته مینویسد: إنّ مخنفاً هذا کان من أصحاب علی بن أبی طالب، وقد ورث أبو مخنف من جده؛ یعنی مخنف از یاران علی بن ابی طالب بود و ابوخنف نیز شیعی گری را از جدش به ارث بردهاست. همچنین بزرگان اهل سنت بر مذهب شیعی ابومخنف تأکید کردهاند. صاحب «القاموس» مینویسد: إن أبا مخنف إخباریّ شیعی تالف متروک؛ یعنی ابومخنف یک محدث شیعی است که تألیفاتش-بر اثر طعن بر صحابه- متروک است. ابوحاتم رازی نیز به همین دلیل مینویسد که ابومخنف متروک الکلام است. إنه متروک الحدیث. دارقطنی نیز مینویسد وی اینگونه است: إخباری متروک الحدیث، و ابن عدی هم مینویسد ابومخنف یک شیعه دوآتشه و داغ است و اخبار شیعیان را نقل میکند: شیعی محترق، صاحب أخبارهم.[نیازمند منبع]
جایگاه علمی
از ابومخنف در کنار دانشمندانی چون ابن اسحاق، ابومعشر سندی و سیف بن عمر تمیمی، به عنوان اولین تاریخنویسان مسلمان در آغاز دوره عباسیان یاد کردهاند۔ بهرامیان بر این باور است که تا پیش از آغاز دوره عباسیان، کمتر کسی توان نگارش و تالیف وقایع زمانه را داشتهاست۔ ابومخنف از رئیسان اخباریون کوفه به شمار میرود و اهتمام ویژه او به نقل اخبار عراق، وی را از پرداختن به اخبار دیگر سرزمینهای اسلامی باز داشتهاست۔[۱۸]
در علم رجال
در کتابهای رجالشناسی، ابومخنف با طعنهای بسیاری مواجه شدهاست۔ در این میان، یحیی بن معین او را ثقه نمیداند و ابن ابیحاتم او را متروک الحدیث خواندهاست۔ ابنجوزی، دارقطنی، ابنعدی و ذهبی از دیگر رجالیونی هستند که تعابیری اینچنینی در خصوص ابومخنف گزارش کردهاند۔ بهرامیان در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، بر این باور است که زمینههای اعتقادی ابومخنف با توجه به گزارشهای عمده او از دوران خلافت علی بن ابیطالب، در این سوءگیریها علیه او توسط اهل حدیث، بیتاثیر نبودهاست۔ در رجال شیعی، احادیث او که از محمد باقر نقل شده است، صحیح دانسته نمیشوند هرچند وی با یک واسطه از علی بن ابیطالب و بدون واسطه از جعفر صادق نقل روایت کردهاست۔ شیعیان امامیه از وی در کتابهای خود نقل روایتهایی کردهاند۔[۱۹]
از میان مشایخ ابومخنف میتوان به لقیط محاربی، ابوالمخارق راسبی، نضر بن صالح، جعفر بن حذیفه، نمیر بن وعله و معاذ بن سعد اشاره کرد۔ ابومخنف از مورخان هم طبقه خود از جمله محمد بن اسحاق، سیف بن عمر تمیمی و شرقی بن قطامی کلبی روایات کرده است۔[۲۰]
از آنجایی که شیعه و سنی از ابومخنف روایت نقل کردهاند، رجال حدیث هر دو گروه در مورد وثاقت احادیث او اظهار نظر کردهاند. محدثان که بر روی سند احادیث تأکید فراوانی داشتند، مورخان را که به دنبال جمعآوری تمام اخبار بودند را اخباری نامیده و آنان را تضعیف میکردند. ابومخنف نیز همانند ابن اسحاق، مدائنی، و واقدی مشمول این قاعده گشتهاست. ابومخنف توسط رجال سنی تضعیف شده و ابن عدی او را شیعهٔ افراطی خواندهاست:[۲۱] «شیعی محترق، صاحب أخبارهم.» ذهبی مینویسد: إخباری تالف لا یوثق به.[۲۲] و یحیی بن معین نیز میگوید: «لیس بثقة». در مقابل رجال شیعه او را از اصحاب جعفر صادق دانسته و توثیقاش کردهاند: نجاشی مینویسد: «أبو مخنف، شیخ أصحاب الاخبار بالکوفة ووجههم، وکان یسکن إلی ما یرویه».[۲۳] از معاصران، خوئی میافزاید: «ثقة مسکون إلی روایته.»[۲۴]
آثار
آثار ابومخنف در تاریخ، گواه تلاشهای فراوان او در زمینه تالیف اخبار تاریخی دارد۔ همین تعداد بالای آثار تاریخی اوست که آثارش را به عنوان یکی از پیشگامان و مراجع در زمینه تاریخی مبدل کردهاست۔ به گفته بهرامیان، تکنگاریهای ابومخنف بعدها اساس و پایه تاریخنگاری را شکل دادند به گونهای که حتی برخی از اصطلاحات در باببندی کتابهای تاریخ، از کتب ابومخنف و همعصرانش اقتباس شده و یا عینا تکرار شدهاند۔ این آثار به طور گسترده مورد توجه مورخان بعدی قرار گرفت؛ اما در کمال تعجب و شگفتی، هیچ یک از آثار ابومخنف، به صورت مستقیم به دست محققان نرسیدهاست و اکثر آثار کشف شده و منسوب به او، با شائبه جعل مواجه شدند۔ با این وجود، بلاذری و طبری، در رساندن میراث تاریخی ابومخنف به نسلهای بعدی، نقش موثر و عمدهای داشتند۔ با توجه به سبک تاریخنگاری بلاذری، امکان استخراج روایات ابومخنف از آثار او، دشوار است۔ در مقابل طبری در نقل روایات ابومخنف، سلسله اسناد ابومخنف را به طور کامل گزارش کردهاست و به همین جهت کار بازیابی آثار ابومخنف را تسهیل کردهاست۔[۲۵]
از میان آثار او که در فهرست ابن ندیم به آنها اشاره شدهاست، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:[۲۶]
- اخبار آل محنف سليم
- الاخبار
- اهل النهروان و الخوارج
- بلال الخارجي
- اخبار الحجاج
- اخبار عبيدالله بن حر
- اخبار زياد
- حديث الازارقة
- حديث باجُمَيرا و مقتل ابن اشعث
- الجمل
- حديث روستقباذ
- الحكمين
- خِرّيت بن راشد و بني ناجية
- الخوارج و المهلب
- دير الجاجم و خلع عبدالرحمن بن اشعث
- الردة
- زيد بن علي
- السقيفة
- سليمان بن صُرَد و عين الوردة
- شبيب الحروري و صالح بن مسرّح
- الشوري و مقتل عثمان
- الصفين
- الضحاك الخارجي
- الغارات
- فتوح الاسلام
- فتوح خراسان
- فتوح الشام
- فتوح العراق
- قتل الحسن
- المختار بن ابيعبيد
- المستورد بن علفه
- مصعب و ولايته العراق
- مطرف بن مغيرة
- المعمّرين
- مقتل حجر بن عدي
- مقتل الحسين
- مقتل عبدالله بن زبير
- مقتل عمرو بن سعيد بن عاص
- مقتل علي
- نجدة بن ابيفديك
- يحيي بن زيد
- يزيد بن المهلب و مقتله بالعقر
- مرج راهط و بيعة مروان و مقتل الضحاك بن قيس الفهري
- مقتل محمد بن ابيبكر و الاشتر و محمد بن ابيحذيفة
- وفات معاوية و ولاية ابنه يزيد و وقعة الحرّة و حصار ابنالزبير
- خال بن عبدالله القسري و يوسف بن عمر و موت هشام و ولاية الوليد بن يزيد
غیر از این موارد، طوسی کتابی با عنوان خطبه الزهرا را نیز به ابومخنف نسبت دادهاست۔ همینطور نسخهای خطی مقتل بنی امیه نیز به او نسبت داده شدهاست۔ در انتساب و جعلی بودن این دو اثر، احتمالهایی مطرح شدهاست۔[۲۷]
گفته میشود که ابومخنف برای نگارش تاریخ اسلام، حدود چهل کتاب نوشتهبود که امروزه فقط نام آنها برجایمانده و متن آنها از بین رفتهاند. البته برخی از آثار وی توسط تاریخنگاران بعدی مورد استفاده قرار گرفتهاند.[۲۸] بهگفتهٔ یولیوس ولهاوزن، ابومخنف با علاقهٔ خاص و به تفصیل، موضوعات مربوط به خوارج و قیامهای شیعه و شورش عراقیها را مورد بررسی قرار میدهد و بیشتر، روایات کوفی را نقل میکند.[۲۹]
کتابهای او بهاحتمال زیاد از زمرهٔ آثاری بوده که انتشار گسترده داشته و بهویژه شیعیان، آنها را مشتاقانه میخواندهاند. برخی از تألیفات بهدستآمده که منسوب به اوست، ظاهراً پاکسازیهای بسیار آزاد متأخری است که بهمرور زمان تفاوتهای بیشتری با متن اصلی پیدا کردهاست. با این حال این آثار دارای هستهای اصلی و در برخی جاها شامل متن تغییرنیافتهاست، چنانچه فردیناند ووستنفلد در مورد هر ۲ کتاب مقتلالحسین و المختار الثقفی این نکته را دریافتهاست.[۳۰]
مهمترین اثر ابومخنف، گزارشی از نبرد کربلا است که به نام «کتاب مقتل الحسین» معروف است. این کتاب از مهمترین منابع برای بررسی تاریخی این واقعه بهشمار میآید. نسخهٔ خطی از این کتاب در برلین نگهداری میشود و لئورا وچا ولیری آن را تماماً معتبر نمیداند.[۳۱] متن اصلی این اثر از میان رفتهاست[۳۲] و در حال حاضر متنی به نام «مقتل ابومخنف» در دست داریم که حاوی روایاتی سست و ناهمگون است که هرگز مورد اعتماد مورخان و پژوهشگران قرار نگرفته و اعتبار آن مورد تردید است.[۳۳] اکنون چندین نسخه به نامهای مقتلالحسین یا اخبار مقتلالحسین یا مَصرَعالحسین و ماجری له در کتابخانهها هست، اما به سبب تصرفاتی که در آنها شده، هیچیک را نمیتوان مسلماً تألیف کامل ابومخنف پنداشت. کتابی هم که به نام مقتل الحسین یا مقتل ابی مخنف بارها در عراق و ایران چاپشده و در صدر اسناد آن، ابومخنف از شاگردش هشام کلبی روایت کرده و نیز به دلیلهای متعدد دیگر بیشک مجعول است. حتی میان یکی از نسخ این اثر منسوب، با کتابی که در همین موضوع به عالم شیعی، سید بن طاووس نسبت داده شده —یعنی لهوف—، اشتراک بسیار دیده میشود، بدان حد که تألیف یکی از روی دیگری، احتمال داده شدهاست.[۳۴] با این حال، کتاب ابومخنف به سبب اهمیت و ارزشی که داشتهاست مورد توجه مورخان و محققان قرار گرفت و بسیاری از مورخان قرون بعدی، متن آن را به طرق مختلف در آثار خویش آوردهاند.[۳۵] احتمالاً متن کتاب ابومخنف تا حدود قرن چهارم هجری باقی بودهاست؛ زیرا محمد بن جریر طبری در تاریخ طبری آن را بیواسطه بازگو کردهاست.[۳۶][۳۷] اما دقیقاً نمیتوان گفت طبری تا چه اندازه در نقل کامل این اثر امانت به خرج داده، اما به هر حال، مهمترین مآخذ مستند نویسندگان بعدی دربارهٔ واقعهٔ کربلا همین اثری است که به مقتل ابی مخنف شهرت یافتهاست.[۳۸] طبری بهروشنی توضیح ندادهاست که وی این روایات ابومخنف را چگونه و از چه طریقی به دست آوردهاست. آیا متن کامل مقتلالحسین را در دست داشته و گزیدهای از روایات موجود در آن متن را گزارش کردهاست یا آنکه وی نیز آن روایات را از طریق نوشتهای دیگر بهدست آوردهاست؟ مجموع روایات طبری دربارهٔ نبرد کربلا از طریق ابومخنف، ۱۲۶ روایت است که از این تعداد، ۱۰۰ روایت بهطور مستقیم از مقتل ابومخنف گرفتهشده و ۱۰ روایت نیر روایاتیست که طبری آنها را با واسطهٔ هشام بن محمد کلبی از ابومخنف ذکر کردهاست.[۳۹]
این اثر بعدها مورد توجهٔ دیگر علمای امامی قرار گرفت و آنها در گزارش واقعهٔ کربلا به این کتاب استناد بسیاری کردند. تردید دربارهٔ کتابهای مقتل منسوب به ابومخنف موجبشده تا روایت طبری از او اهمیت بیشتری یابد و به همین سبب، برخی بر آن شدند تا آن منقولات را از تاریخ طبری بیرون کشند و جداگانه منتشر سازند. این منقولات نخستین بار به نام مقتل الحسین به کوشش حسن غفاری در ۱۳۹۸ قمری در قم به چاپ رسید. سپس همان اثر به همان طریق به نام وقعةالطفّ در ۱۳۶۷ خورشیدی در قم به کوشش محمد هادی یوسفی غروی، همراه با مقدمهای در معرفی ابومخنف و کتاب مقتل الحسین و همچنین فهرستهای گوناگونی از شیوخ و راویان مؤلف با توضیحات و تعلیقات منتشر شد.[۴۰]
اگرچه از میانرفتن تمام آثار ابومخنف، بررسی مستقیم آثار وی و نقد و ارزیابی محتوای آنها را نامیسر ساخته و حتی داوری جدی و استوار در باب شخصیت علمی خود او را نیز دشوار میسازد. اما میتوان از طریق وارسی مقتلالحسین او، یعنی کتابی که بخش عمدهای از آن توسط طبری برجای مانده و به دست ما رسیدهاست؛ همچنین به یاری پراکندههایی از روایات وی در منابع روایی و تاریخی قرون اولیه، تا حد زیادی هم به خصایص روششناختی ابومخنف در گردآوری و تنظیم و تدوین اخبار و حوادث تاریخی پی برد و هم بر عرصههایی از شخصیت وی وقوف یافت.[۴۱] ابومخنف در مقتلالحسین، اصل را بر جمعآوری همهٔ مسموعات گذارد و همهٔ آنچه را که شنیده بود، روایت کرد. بهخلاف ابن اسحاق، واقدی، ابن سعد و معاصران ایشان که عمدتاً به نقل روایات موافقان توجه داشتند، ابومخنف نه تنها در گزارش تاریخ کربلا به روایت گزارشهای مخالفان و قاتلان حسین و یارانش توجه کرده، بلکه کوشیدهاست تا در پرتو این دست از روایات که خود نیز به اعتبار و ارزش آنها اعتقادی نداشته، بخشی از باورهای نادرستی را که در میان برخی از مردم رواج داشتهاست، منعکس کند.[۴۲]
منابع ابومخنف برای نوشتن مقتلالحسین
ابومخنف از روایت دو گروه عمده برای نوشتن این کتاب استفاده کردهاست:[۴۳]
- راویان حاضر در صحنه
- شامل اعضایی از خاندان حسین که در کربلا حاضر بودند. مانند سجاد، فاطمه دختر علی و محمد باقر.
- یاران حسین که هرکدام به دلایلی زنده ماندند. گروه اول کسانی بودند که به او وفادار ماندند مانند عقبة بن سمعان، همسر زهیر بن قین، مرقع بن ثماثه اسدی که اسیر شد، مولی عبدالرحمن عبد ریه، طوماح بن عدی، عبدالله بن حازم و عباس جدلی. از میان گروه دوم، میتوان از ضحاک بن عبدالله مشرقی نام برد که تا ظهر عاشورا در کنار حسین ماند اما با مشاهدهٔ غلبهٔ دشمن، از صحنهٔ پیکار خارج شد.
- شاهدان بیطرف و ناظر بر وقایع. اینان نه به سپاه حسین پیوستند نه علیهٔ آن جنگیدند.
- شاهدانی از سپاه ابن سعد:
- افرادی از سپاه ابن سعد، یعنی کثیر بن عبدالله شعبی و هانی بن ثبیتالحضرمی که در کشتن حسین نقش داشتند.
- افرادی که با دلایل مختلف، بر کشتن حسین حریص نبودند و حتی از آن امتناع داشتند.
ابو مخنف روایات غالب اینان را با واسطه و روایات برخی را بیواسطه گزارش کردهاست. واقعیت اخیر بدان معناست که یا ابومخنف عمری دراز داشته و عصر نوجوانی وی با دورهٔ پیری این دسته از راویان معاصر بودهاست، یا آنکه اینان در زمان واقعهٔ کربلا در سن نوجوانی بودهاند.
- راویان دور از صحنه: ابومخنف روایات اینان را گاه از طریق یک تا سه واسطه بهدست آورده و نقل کردهاست.
- راویان دوستدار حسین، شیعیان و ائمه.
- راویان وابسته یا متمایل به امویان و خویشاوندان آنان.
- راویان طرفدار زبیریان.
- محدثان بیطرف.
- مشایخ حدیث و خویشاوندان ابومخنف.
پانویس
- ↑ «Kitab Maqtal al-Husayn, translator's forward» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۱۹ فوریه ۲۰۱۸. دریافتشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۳.
- ↑ Modarressi, “Tradition and Survival”, 316.
- ↑ تاری، ابومخنف که بود؟، ۷۱.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ جعفریان، رسول (۱۳۹۹). «دربارهٔ منابع تاریخ عاشورا». در رسول جعفریان. تأملی در نهضت عاشورا. تهران: نشر علم. شابک ۹۷۸۶۲۲۲۴۶۱۹۲۸.
- ↑ «کتاب تأملی در نهضت عاشورا نشر علم | خرید با تخفیف». بانک کتاب مارکا. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۸-۰۳.
- ↑ جعفریان، رسول (۱۳۹۹). «دربارهٔ منابع تاریخ عاشورا». تأملی در نهضت عاشورا. تهران: نشر علم. ص. ۲۸. شابک ۹۷۸۶۲۲۲۴۶۱۹۲۸.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ تاری، ابومخنف که بود؟، ۷۲.
- ↑ بهرامیان، ابومخنف.
- ↑ میرشریفی، سرگذشت مقتل ابومخنف، ۱۳۵.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ۴۳۷.
- ↑ زرگرینژاد، نهضت امام حسین، ۱۳.
- ↑ جعفریان, حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام, 13.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ جعفریان، رسول (۱۳۸۶). تاملی در نهضت عاشورا. انصاریان. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۹۰۵۱۸-۶-۴.
- ↑ میزان الاعتدال 3/419
- ↑ رجال النجاشی - النجاشی - الصفحة ٣٢٠ الرقم 875
- ↑ معجم رجال الحدیث - السید الخوئی - ج ١٥ - الصفحة ١٤٢
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ میرشریفی، سرگذشت مقتل ابومخنف، ۱۳۸.
- ↑ سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ۴۳۷.
- ↑ سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ۴۳۷.
- ↑ Vaglieri، HUSAYN B. 'ALl B. ABl TALIB، ۶۰۷–۶۱۷.
- ↑ میرشریفی، سرگذشت مقتل ابومخنف، ۱۳۵.
- ↑ زرگرینژاد، نهضت امام حسین، ۲۲.
- ↑ بهرامیان، ابومخنف.
- ↑ میرشریفی، سرگذشت مقتل ابومخنف، ۱۳۵.
- ↑ میرشریفی، سرگذشت مقتل ابومخنف، ۱۳۸.
- ↑ زرگرینژاد، نهضت امام حسین، ۲۲.
- ↑ بهرامیان، ابومخنف.
- ↑ زرگرینژاد، نهضت امام حسین، ۲۳.
- ↑ بهرامیان، ابومخنف.
- ↑ زرگرینژاد، نهضت امام حسین، ۱۸.
- ↑ زرگرینژاد، نهضت امام حسین، ۲۱.
- ↑ زرگرینژاد، نهضت امام حسین، ۲۵.
منابع
- بهرامیان، علی (۱۳۶۷). «ابومخنف». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. به کوشش موسوی بجنوری، محمدکاظم. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹-۶۶-۷۰۲۵-۹۶۴-۹۸۷.
- تاری، جلیل (اردیبهشت ۱۳۸۲). «ابومخنف که بود؟». معرفت. تهران (۶۵).
- جعفریان، رسول. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام. انصاریان.
- زرگرینژاد، غلامحسین (۱۳۹۱). نهضت امام حسین (ع) و قیام کربلا. تهران: سمت. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۸۶۳-۰.
- فؤاد، سزگین (۱۳۸۰). تاریخ نگارشهای عربی. ج. ۱. ترجمهٔ موسسهٔ نشر فهرستگان. به کوشش خانهٔ کتاب. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. شابک ۹۶۴-۴۲۲۲۲۵-۳.
- میرشریفی، سید علی (مرداد و شهریور ۱۳۶۹). «ابومخنف و سرگذشت مقتل وی». آینه پژوهش. تهران (۲).
- Modarressi, Hossein (2003). Tradition and Survival (به انگلیسی). Vol. ۱. Oxford: Oneworld. p. ۱.
- Vaglieri, Laura Veccia (1986). "(al-)Ḥusayn b. ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۳ (۲nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۶۰۷–۶۱۷.
پیوند به بیرون
- فرزانه، حافظ. «مقتل الحسین ـ علیه السّلام ـ». اندیشه قم. بایگانیشده از اصلی در ۹ آوریل ۲۰۱۴.
- حضرتی، حسن؛ رضوی، نجفیان (۲۰۱۵-۰۸-۲۳). «واقعهٔ کربلا و بازنمایی عملکرد گفتمان حاکم در تاریخنگاری ابومخنف». تاریخ اسلام و ایران. ۲۵ (۲۶): ۲۹–۴۸. دریافتشده در ۲۰۱۶-۰۲-۰۷.
- Athamina, Khalil (2012). "Abū Mikhnaf". In Gudrun Krämer, Denis Matringe, John Nawas, Everett Rowson (ed.). Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (THREE ed.). Brill Online.
{{cite encyclopedia}}: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست ویراستاران (link)