اعجاز نظم در قرآن

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو

در باورهای اسلامی، با نزول قرآن مسلمانان با نگرش و شیوه‌های مختلف اعتقادی، ادبی، عقلی و برهانی به مطالعهٔ کتاب الهی پرداختند ازجمله این شیوه‌ها، شیوهٔ ادبی است که با استدلال بر پایه‌ی متن به عنوان یک واحد به هم پیوسته و به هم وابسته با عنوان «نظم» در پی اثبات فرا بشری بودن قرآن پرداخته شده است اعجاز قرآن از جمله مسایل محوری در مباحث اندیشمندان مسلمان است.

در نظر اندیشمندان مسلمان

بدین ترتیب، می‌بینیم که ذوق نیز مبتنی بر معانی نحوی است و به ترتیب و نظم الفاظِ صِرف کاری ندارد سبک و شیوة جرجانی در پژوهشهای نحوی و بلاغی، اگرچه از سوی دانشمندان پس از او کمتر به کار گرفته شد، اما آراء وی تأثیر قابل توجهی بر آنان گذاشت.)[۱] زمخشری نیز دو اثر بلاغی جرجانی را در کتاب نهایة الایجاز و درایة الاعجاز خلاصه کرد و ضمن اینکه به بهرهگیری از آراء جرجانی اعتراف نمود، تأکید کرد که تنها با حذف زوائد و مطالب تکراری، تقسیمبندی تازهای ارائه نموده است) برای نمونه، هنگامی که [۲] در تعریف بلاغت، از مطابقت سخن با اقتضای حال، سخن به میان می‌آورد، تأکید می‌کند که این مطابقت همان چیزی است که جرجانی آن را نظم نامیده است)[۳]

نظم از نگاه عبدالقاهر

در مفهوم نظم نزد عبدالقاهر که از آن به «توخّّی و ارادهٔ معانی نحو» تعبیر کرده است باید به چند نکته توجه کرد: نظمی که عبدالقاهر از سخن می‌گوید، نظمی است که در ورای آن، قصد و ارادهٔ گوینده را ببینیم و در سامان دادنِ آن فکر و اندیشه به کار رفته باشد. نظمی که در آن جز توالی و ترتیب حروف در نطق و تلفظ، امر دیگری اعتبار نشده است، مقصود عبدالقاهر نیست. وی در شرح این دقیقه، به مسئله ای اشاره می‌کند که علاقه مندان به مطالعات زبان‌شناسی از زبان فردینان دو سوسور زبان‌شناس نامور این عصر بسیار شنیده‌اند. عبدالقاهر می‌گوید باید بین نظم در حروف کلمه و نظم کلمات در یک ترکیب اسنادی و جمله تفاوت قائل شد. نظم و ترتیب در حروف کلمه چیزی جز توالی در تلفظ نیست. نظمی است که به اقتضای معنا نیست و نظم دهنده در آن اندیشه ای را به کار نبسته است. واضع لغت در «ضرب» می‌توانست ترتیب حروف را به هم بزند و به جای آن «ربض» را در همان معنا به کار ببرد و هیچ مشکلی هم که موجب تباهی باشد رخ نمی‌داد) جرجانی ۱۹۸۴، ص۴۰(این دیدگاه همان است که سوسور از آن به اختیاری بودن لغت یاد می‌کند) سو سور ۱۳۸۷، ص ۹۸(اصولیین نیز در مبحث دلالت الفاظ، از آن به اعتباطی بودن لغت نام می‌برند. نکتهٔ دیگری که عبدالقاهر بر آن تأکید می‌کند این است که برتری و امتیاز سخن به زیبایی نظم و حسن همجواری کلمات در شبکه ای منسجم و درهم تنیده از روابط نحوی و آگاهی گوینده از جایگاه صحیح کلمات در ترکیب مربوط است. وجه امتیاز گویندگان را نباید در آگاهی آنها از معانی وضعی و قاموسی الفاظ بدانیم. نظم و هماهنگی ای که در الفاظ سخن فصیح مشاهده می‌کنیم، حاکی از نظم و تنسیق معانی در ضمیر متکلم است. به قول شاعر: «صورتی در زیر دارد آنچه در بالادستی» و تا افکار و اندیشه‌ها در ضمیر و نفس او شکل نگیرد، هماهنگی در الفاظ آشکار نمی‌شود. وجدان نیز به این مسئله گواهی می‌دهد. بسیار اتفاق می‌افتد که آدمی از بیان مطلبی در درون خود احساس ناتوانی می‌کند؛ دلیل این ناتوانی این است که معانی در ذهنش روشن نیست و نتوانسته است به آنها نظم و ترتیبی منطقی و پذیرفتنی بدهد. از اینجا می‌توان دریافت که از نگاه عبدالقاهر، نقش گوینده و صاحب اثر در شکل‌گیری اسلوب، پررنگ است و سخن مشهور بوفن، نویسندهٔ فرانسوی، را به ذهن تداعی می‌کند که گفته است: «سبک خود انسان است»)[۴]

پانویس

ارجاعات

  1. زمخشری، ۱:‎ ۵۳۸.
  2. خطیب قزوینی، ۱:‎ ص، ۷۳۹.
  3. خطیب قزوینی، ۱:‎ ۱۲.
  4. زرین کوب، ۱:‎ ۱۷۶.

منابع

  • ابودیب، کمال، صور خیال، ترجمه:فرهاد ساسانی،انتشارات علم، تهران، ۱۳۹۴ه‍.ش
  • جرجانی، عبدالقاهر، اسرارالبلاغه. مصر: دارالمنار، ۱۹۳۹م
  • دلائل الإعجاز. چاپ رشید رضا. بیروت: دارالمعرفه. ۱۹۸۴م
  • خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمن، ترجمه تلخیص المفتاح، مترجم احمد امینی، تهران، ۱۳۸۹ه‍.ش
  • زرین کوب، عبدالحسین، شعر بی دروغ شعر بی نقاب. تهران: چاپخانهٔ مهارت. ۱۳۷۱ ه‍.ش
  • زمخشری، جارالله، تفسیر الکشاف، بی تا، ۵۳۸ ه‍.ق
  • سوسور، فردینان، دورهٔ زبان‌شناسی عمومی، ترجمهٔ کورش صفوی. تهران: هرمس. ۱۳۸۷ه‍.ش
  • فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر کبیر، بی تا، بیروت ،۱۴۱۷ ه‍.ق
  • معرفت، محمد هادی، تلخیص التمهید، قم ،۱۴۱۳ه‍.ق
  • مجموعه مقالات نخستین همایش ملی نظریه و نقد ادبی در ایران، تهران: نشر خانه کتاب، چاپ اول