حجاب در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۷: | خط ۷: | ||
'''تاریخچه''' | '''تاریخچه''' | ||
در سال پنجم ه.ق،'''[[حکم حجاب]]''' از جانب '''[[محمد]]''' برای زنان ابلاغ نشده بود،هر چند که پیش از آن زنان را از تبرج جاهلیت منع کرده بودند. وضع '''[[قانون حجاب]]''' بعد از نزول '''[[آیه ۵۹ سوره احزاب]]،ز'''نان مسلمان را برای باز شناخته شدن از کنیزان که مورد آزار و تعرض قرار می گرفتند با بهره گیری از '''[[جلباب]]،''' حکم الهی صادر شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= | در سال پنجم ه.ق،'''[[حکم حجاب]]''' از جانب '''[[محمد]]''' برای زنان ابلاغ نشده بود،هر چند که پیش از آن زنان را از تبرج جاهلیت منع کرده بودند. وضع '''[[قانون حجاب]]''' بعد از نزول '''[[آیه ۵۹ سوره احزاب]]،ز'''نان مسلمان را برای باز شناخته شدن از کنیزان که مورد آزار و تعرض قرار می گرفتند با بهره گیری از '''[[جلباب]]،''' حکم الهی صادر شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=|عنوان=حکم حجاب|سال=1383|شهر=تهران|وبگاه=دانشنامه جهان اسلام|نویسنده=سعیدی. فریده|نام خانوادگی=سعیدی|نام=فریده}}</ref> | ||
=== فلسفه حجاب === | === فلسفه حجاب === | ||
نسخهٔ ۱ اوت ۲۰۲۵، ساعت ۱۹:۴۵
حجاب در قزآن
حجاب در قرآن کریم هفت مرتبه بیان شده است. این آیات حجاب به معنای اجباری بودن حجاب برای عموم کشورهای اسلامی می باشد.
تاریخچه
در سال پنجم ه.ق،حکم حجاب از جانب محمد برای زنان ابلاغ نشده بود،هر چند که پیش از آن زنان را از تبرج جاهلیت منع کرده بودند. وضع قانون حجاب بعد از نزول آیه ۵۹ سوره احزاب،زنان مسلمان را برای باز شناخته شدن از کنیزان که مورد آزار و تعرض قرار می گرفتند با بهره گیری از جلباب، حکم الهی صادر شد.[۱]
فلسفه حجاب
فلسفه پوشش اسلامی از نظر شیعیان چند چیز است. بعضی از آنها جنبه روانی دارد و بعضی جنیه خانه و خانوادگی، و بعضی دیگر جنبه اجتماعی، وبعضی مربوط به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او است.[۲]
واژه حجاب
معنای لغوی حجاب در عصر ما این کلمه برای پوشش زن معروف شده است و کلمه حجاب هم به معنای پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب. بیشتر استعمال این کلمه به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده وسیله پوشش است، شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست، پوشش حجاب نامیده می شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد. [۳] اما در قرآن مجید درباره حجاب و پوشش از واژه «جلباب»[7] و یا «خمار»[8] استفاده شده و در روایات در بحث نماز (کتاب الصلوة) و ازدواج (کتاب النکاح) واژه «ستر» و «ساتر» به معنای پوشش و وسیله پوشش زن در مقابل نامحرمان استفاده شده و فقها نیز چه در کتاب الصلوة و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شده اند کلمه «ستر» را به کار برده اند کلمه «حجاب» را به کار نبرده اند.[۴]
ه آنچه گفته شد معلوم می شود به کارگیری کلمه «حجاب» در قرآن کریم، به معنای حجاب اسلامی مصطلح نیست بلکه استعمال کلمه «حجاب» در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است. دچنان که درباره زنان پیامبر (ص) در قرآن مجید می خوانیم:
وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ...[4]؛ «اگر از زنان چیزی خواستید از پشت پرده درخواست کنید».
با توجه بر قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقها کلمه «سَتر» که به معنی پوشش است به کار رفته است.
بهتر این بود که این کلمه عوض نمی شد و ما همیشه همان کلمه «پوشش» را به کار می بردیم، زیرا چنان که گفتیم معنی شایع لغت «حجاب» پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده می شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود.[5] یا مثل ویل دورانت بگویند: «این امر خود مبنای پرده پوشی در میان مسلمانان به شمار می رود[۵]
حجاب و اصل آزادی
در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد.حجاب در اسلام یک وظیفه ای است بر عهده زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد باید کیفیت خاصی را در لباس پوشیدن مراعات کند. این وظیفه نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزی است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعی او که خداوند برایش خلق کرده است محسوب شود.[۶]
منابع:
- ↑ سعیدی، فریده (۱۳۸۳). «حکم حجاب». دانشنامه جهان اسلام. تهران. بیش از یک پارامتر
|نویسنده=و|نام خانوادگی=دادهشده است (کمک); پارامتر|پیوند=ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ مطهری، مرتضی (۱۳۶۹). بخش سوم: فلسفه پوشش در اسلام. تهران: انتشارات صدرا. ص. ۸۳.
- ↑ مطهری، مرتضی (۱۳۶۹). بخش سوم: فلسفه پوشش در اسلام. تهران: انتشارات صدرا. ص. ۷۸.
- ↑ موسوی. سید حسن (۱۳۹۷). «دانشنامه».
- ↑ موسوی. سید حسن (۱۳۹۷). «دانشنامه».
- ↑ مطهری، مرتضی (۱۳۶۹). بخش چهارم حجاب و اصل آزادی. تهران: انتشارات صدرا. ص. ۱۰۱.