انسان: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:


واژه بشر گاهی برای تأکید بر جسم و ظاهر انسان به کار می‌رود و گاهی به منظور اشاره به انسان به عنوان موجودی با فضایل و کمالات، هرچند کاربرد هر دو معنا در قرآن دیده می‌شود؛ برای مثال، در مورد بشر: «ما کان لبشر أن یؤتیه الله الکتاب والحکم والنبوة…» ([[آیه ۷۹ سوره آل‌عمران|آل‌عمران، ۷۹]]) و «قالت إنی یکون لی غلام ولم یمسسنی بشر» ([[آیه ۲۰ سوره مریم|مریم، ۲۰]]) و در مورد انسان: «بدأ خلق الانسان من طین» ([[آیه ۷ سوره سجده|سجده، ۷]]) و «لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم» ([[آیه ۴۰ سوره تین|تین، ۴۰]]).<ref>{{پک|اختری|۱۳۹۰|ک=دایرةالمعارف جامع اسلامی|ف=بَشَر}}</ref>
واژه بشر گاهی برای تأکید بر جسم و ظاهر انسان به کار می‌رود و گاهی به منظور اشاره به انسان به عنوان موجودی با فضایل و کمالات، هرچند کاربرد هر دو معنا در قرآن دیده می‌شود؛ برای مثال، در مورد بشر: «ما کان لبشر أن یؤتیه الله الکتاب والحکم والنبوة…» ([[آیه ۷۹ سوره آل‌عمران|آل‌عمران، ۷۹]]) و «قالت إنی یکون لی غلام ولم یمسسنی بشر» ([[آیه ۲۰ سوره مریم|مریم، ۲۰]]) و در مورد انسان: «بدأ خلق الانسان من طین» ([[آیه ۷ سوره سجده|سجده، ۷]]) و «لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم» ([[آیه ۴۰ سوره تین|تین، ۴۰]]).<ref>{{پک|اختری|۱۳۹۰|ک=دایرةالمعارف جامع اسلامی|ف=بَشَر}}</ref>
== وجود انسان ==
انسان دارای دو ساحت وجودی است: بدن مادی و روح غیرمادی. شواهد فلسفی و وجدانی متعددی بر این دوگانگی دلالت دارند:
* آگاهی انسان به «من» در حالی که از بدن خود غافل است. این مثال یکی از قوی‌ترین دلایل بر تمایز روح از بدن است.<ref name=":0">{{پک|سینا|1375|ک=الاشارات والتنبیهات|ج=2|ص=292}}</ref><ref group="یادداشت">ابن‌سینا در مثال معروف «انسان معلق در فضا» نشان می‌دهد که حتی بدون حواس، انسان ذات خود را درک می‌کند.</ref>
* نسبت دادن اعضای بدن به «من» (مانند «دست من»)، که نشان از تفاوت میان بدن و ذات دارد.<ref name=":1">{{پک|سعیدی مهر|1401|ج=2|ص=217|ک=کلام اسلامی|زبان=فارسی}}</ref>
* تفاوت نوع ادراک نسبت به بدن (ادراک حسی) و نسبت به ذات (علم حضوری)
=== دیدگاه قرآن دربارهٔ ابعاد وجود انسان ===
انسان در قرآن موجودی دو ساحتی معرفی شده است. از یک سو، آیات متعددی به [[خلقت|خلقت انسان]] از عناصر طبیعی مانند گل و نطفه اشاره دارند، و از سوی دیگر، آیات دیگری از دمیدن روح الهی در انسان سخن می‌گویند.
==== بُعد جسمانی ====
در [[سوره مؤمنون]] آمده است: ﴿[[آیه ۱۲ سوره مؤمنون|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِن طِینٍ]]﴾ که به منشأ مادی انسان اشاره دارد.<ref group="قرآن">آیه ۱۲ سوره [[سوره مؤمنون|مؤمنون]]</ref> همچنین در [[سوره نحل]] آمده: ﴿خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن نُطْفَةٍ﴾ که آغاز زیستی انسان را بیان می‌کند.<ref group="قرآن">آیه ۴ سوره [[سوره نحل|نحل]]</ref>
==== بُعد روحانی ====
در مقابل، آیات نفخ روح مانند ﴿فَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾ و ﴿ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُوحِهِ﴾ نشان‌دهنده بُعد الهی و غیرمادی انسان هستند.<ref group="قرآن">آیه ۷۲ سوره [[سوره ص|ص]]</ref><ref group="قرآن">آیه ۹ سوره [[سوره سجده|سجده]]</ref><ref group="یادداشت">این آیه به عنوان مبنای قرآنی تجرد روح در انسان شناخته می‌شود</ref> برخی آیات نیز به بقای روح پس از مرگ اشاره دارند. از جمله: ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا﴾ که از حیات برزخی انسان سخن می‌گوید.<ref group="قرآن">آیه ۱۶۹ سوره [[سوره آل‌عمران|آل عمران]]</ref> این آیات نشان می‌دهند که انسان ترکیبی از ماده و روح است؛ نخست ساحت جسمانی او که از خاک آفریده شده و بعد ساحت روحانی او که منسوب به خداوند است و به گونه ای متفاوت با آفرینش بعد مادی انسان آفریده می‌شود.<ref>{{پک|سعیدی مهر|1401|ک=کلام اسلامی|زبان=فارسی|ص=222}}</ref>
== حقیقت انسان ==
در [[فلسفه اسلامی]]، انسان به عنوان موجودی دارای [[نفس ناطقه]] تعریف می‌شود. این نفس منشأ ادراک، تعقل، اراده و [[جبر و اختیار|اختیار]] است و از ماده و خواص آن متمایز می‌باشد.
=== نفس ناطقه ===
[[ابن‌سینا]] در کتاب ''[[الإشارات والتنبیهات]]'' نفس را جوهری مجرد می‌داند که در مقام فعل نیازمند بدن است، اما در ذات خود مستقل است.<ref name=":02">{{پک|سینا|1375|ک=الاشارات والتنبیهات|ج=2|ص=292}}</ref>
او برای اثبات تجرد نفس از مثال معروف «انسان معلق در فضا» استفاده می‌کند که بدون هیچ‌گونه ادراک حسی، همچنان از وجود خود آگاه است؛ این علم حضوری، گواهی بر تجرد نفس است.
=== حرکت جوهری نفس ===
[[ملاصدرا]] با نظریهٔ «[[جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء]]» نفس را در آغاز جسمانی و در مسیر کمال، به مرتبه تجرد می‌رسد.<ref name=":2">{{پک|شیرازی|1399|ک=الاسفار اربعه|ج=8|ص=220-303}}</ref>
این نظریه بر اساس [[حرکت جوهری]] بنا شده و سیر تکاملی نفس را از ماده به تجرد تبیین می‌کند. نفس انسانی در [[حکمت متعالیه]]، از ماده آغاز می‌شود و با حرکت جوهری، به سوی تجرد و بقای روحانی پیش می‌رود.
از منظر فلسفی، تجرد نفس با دلایل عقلی مانند انقسام‌ناپذیری، علم حضوری به «من»، و ثبات شخصیت در طول تغییرات جسمانی اثبات می‌شود.
برای مثال، انسان در طول عمر خود با وجود تغییرات بدنی، وحدت شخصیت خود را حفظ می‌کند. این ثبات، نشانه‌ای از وجود جوهری غیرمادی در انسان است که در فلسفه اسلامی به عنوان نفس ناطقه شناخته می‌شود.
در فلسفه اسلامی، موجود مجرد به شیئی اطلاق می‌شود که فاقد خواص ماده مانند جرم، حجم، مکان‌مندی و قابلیت ادراک حسی باشد. حکمای اسلامی موجود مجرد را به دو نوع تقسیم می‌کنند:
{| class="wikitable" style="margin: 1em auto 1em auto"
|+
|+تقسیم حکمای اسلامی
! style="background-color: #add8e6; border: 1px solid #000;" |انوع موجود مجرد
! style="background-color: #add8e6; border: 1px solid #000;" |ویژگی‌ها
|- style="text-align: center;"
|مجرد تام
|فاقد شکل، حجم، مکان‌مندی و سایر خواص ماده
|- style="text-align: center;"
|مجرد مثالی
|دارای شکل و اندازه، اما فاقد سایر خواص مادی
|}
== روح انسان ==
در علم کلام، به‌ویژه در [[کلام امامیه]]، دیدگاه‌های متنوعی دربارهٔ حقیقت انسان مطرح شده است وتجرد نفس با استناد به آیات و روایات و تحلیل عقلانی مورد تأیید قرار گرفته است.
* برخی متکلمان مانند [[فاضل مقداد]]، [[ابن میثم بحرانی]] و [[علامه حلی]] نیز به تجرد نفس قائل بوده‌اند.
* در مقابل، گروهی از متکلمان مانند [[سید مرتضی]] و [[قاضی عبدالجبار]] دیدگاه جسم‌انگارانه را پذیرفته‌اند.
* و [[هشام بن حکم]]، [[شیخ مفید]] و [[سید مرتضی]] نیز نظریه‌های متفاوتی ارائه کرده‌اند.
[[متکلمان]] سه دیدگاه عمده دربارهٔ ماهیت روح دارند:
# روح همان اجزای اصلی بدن است که تغییر نمی‌کنند.<ref>{{پک|مجلسی|1457|ک=بحار الانوار|ج=58}}</ref>
# روح جوهری جسمانی، لطیف و نورانی است که در بدن جریان دارد<ref>{{پک|تفتازانی|1382|ک=شرح المقاصد}}</ref>
# روح جوهری مجرد و غیرمادی است که از خواص ماده منزه است.<ref>{{پک|مقداد|1385|ک=ارشاد الطالبین|ص=388}}</ref>
دیدگاه سوم، که مورد پذیرش [[فیلسوفان]] اسلامی و متکلمان شیعه چون ؛[[شیخ مفید]]، [[خواجه نصیرالدین طوسی]] و [[علامه حلی]]، [[بنی نوبخت]] و [[متکلمان معتزله]] چون؛ [[معمربن عباد سلمی]] و برخی [[متکلمان اشعری]] چون؛ [[غزالی]]، [[فخر رازی]] است.
=== [[دوآلیسم واقعی]] ===
[[هشام بن حکم]]، [[متکلم امامیه]] [[قرن دوم هجری]]، نظریه‌ای ترکیبی ارائه می‌دهد و انسان را دارای سه ساحت می‌دانست: ساحت دنیایی (ترکیب حقیقی روح و بدن)، ساحت عقل و اراده (ما به الامتیاز)، و ساحت روح (جزء اصلی و ثابت).<ref>{{پک|سبحانی|نعیم آبادی|1395|ف=نظریه‌پردازی هشام بن حکم دربارهٔ حقیقت انسان}}</ref>
این دیدگاه که به «دوآلیسم واقعی» معروف است، در برابر [[نظریه‌های فیزیکالیستی]] و روح‌انگارانه قرار دارد.
=== روح، جوهر بسیط و مجرد ===
شیخ مفید در آثار خود مانند ''[[تصحیح الاعتقاد]]'' و ''[[المسائل السرویه]]'' نفس انسان را جوهری بسیط، غیرمادی، قائم به ذات، و مخاطب تکلیف الهی و مجرد می‌داند.<ref>{{پک|نُعمان|1372|ص=58-60|ک=تصحیح الاعتقاد}}</ref> شیخ مفید حقیقت انسان را روح می‌داند؛ و معتقد است که انسان در عالم برزخ نیز با قالبی غیرمادی به حیات ادامه می‌دهد.<ref group="یادداشت">شیخ مفید در المسائل السرویه معتقد است که روح انسان نه عرض است و نه جسم، بلکه حقیقتی مجرد است که پس از مرگ نیز باقی می‌ماند و پاداش یا عذاب را دریافت می‌کند.</ref>
=== هیکل مشهود ===
[[سید مرتضی]] در کتاب‌هایی چون ''[[الذخیره]]'' و ''[[تنزیه الانبیاء]]'' رویکردی جسم‌انگارانه دارد.<ref>{{پک|علی بن حسین|1411|ک=الذخیرة فی علم الکلام|ص=112-113}}</ref><ref>{{پک|علی بن حسین|1398|ک=تنزیه الانبیا}}</ref>
بر خلاف استاد خود، رویکردی جسم‌انگارانه داشت و معتقد است که حقیقت انسان همان هیکل مشهود و محسوس است که روح به صورت هوایی لطیف در منافذ آن جاری است. او روح را امری جسمانی و وابسته به بدن می‌داند و بر وحدت نفس و بدن و وحدت شخصی انسان تأکید دارد.<ref group="یادداشت">سید مرتضی شاگرد شیخ مفید است</ref><ref group="یادداشت">سید مرتضی در «الذخیره» نفس را هوایی لطیف در بدن می‌داند.</ref>
=== تجرد روح ===
واژه روح در قرآن در موارد گوناگونی به کار رفته است و در برخی موارد به انسان اشاره دارد. در برخی موارد به انسان اشاره دارد. قرآن بیانگر این اندیشه است که در انسان حقیقتی متفاوت با بعد جسمانی او وجود دارد و آن «روح» است. ﴿وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا﴾.<ref group="قرآن">آیه 85 سوره [[سوره اسراء|اسراء]]</ref> در زمینه تجرد روح، چند استدلال عقلی نیز وجود دارد:
* تجرد علم حاکی از تجرد عالم است: صور علمی و ادراکی فاقد خواص اشیای مادی هستند، مانند مفاهیم کلی قابل اشاره حسی نیستند و در مکان خاصی قرار نمی‌گیرند. پذیرنده این صور باید مجرد باشد.<ref>{{پک|طباطبایی|1380|ک=نهایه الحکمه|ص=211-213}}</ref><ref group="یادداشت">مشاییان تنها صُوَر کلی و معقول را مجرد می‌دانستند، اما در نظر ملاصدرا و پیروان او، تمام صور ادراکی از نوعی تجرد برخودارند. ↵↵{{یادکرد کتاب|عنوان=نهایه الحکمه|نام خانوادگی=علامه طباطبایی|صفحه‌ها=211-213|فصل=1}}</ref>
* انقسام‌ناپذیری روح: نفس یا روح ما که به «من» تعبییر می‌شود، امری بسیط و غیرقابل تجزیه است.<ref name=":12">{{پک|سعیدی مهر|1401|ج=2|ص=217|ک=کلام اسلامی|زبان=فارسی}}</ref>
* ثبات روح در تحولات جسمانی: با وجود تغییرات سلولی بدن، انسان هویت شخصی خود را ثابت می‌یابد.<ref name=":12"/>
پدیده‌هایی مانند [[تله‌پاتی]]، [[پیش‌گویی]]، [[احضار ارواح]] و [[رؤیای صادقه|رؤیاهای صادق]]، شواهدی تجربی هستند که فرضیه تجرد روح را تأیید می‌کنند. هرچند برخی مادی‌گرایان تلاش کرده‌اند این پدیده‌ها را با نظریه‌های فیزیکی توضیح دهند، اما موفقیت قطعی در این زمینه حاصل نشده است.
=== حدوث و قِدَم نفس ===
دیدگاه غالب در میان متکلمان مسلمان، حدوث نفس است. دو نظریه اصلی در این زمینه عبارت‌اند از:
* روح از آغاز، مجرد و غیرمادی آفریده می‌شودتا ابد باقی می‌ماند. (روحانیة الحدوث و البقاء).<ref>{{پک|حلی|1379|ک=کشف المراد|ص=200}}</ref>
* روح ابتدا جسمانی است و سپس به مرتبه تجرد می‌رسد؛ نظریه «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» از ملاصدرا.<ref name=":2"/><ref group="یادداشت">ملاصدرا در اسفار نظریه ای نوین دربارهٔ حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس ارائه می‌دهد</ref>
نظریه ملاصدرا یکی از نوآوری‌های فلسفه اسلامی است که نشان می‌دهد روح در مسیر تکامل به تجرد می‌رسد، نه اینکه از ابتدا مجرد باشد.


== پانویس ==
== پانویس ==
=== یادداشت‌ها ===
<references group="یادداشت"/>
==== قرآن ====
<references group="قرآن"/>
=== ارجاعات ===
=== ارجاعات ===
{{پانویس|۴|اندازه=ریز}}
{{پانویس|۴|اندازه=ریز}}
خط ۱۳: خط ۱۰۶:
=== منابع ===
=== منابع ===
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=اختری|نام=عباسعلی|پیوند نویسنده=|ویراستار=|مقاله=بَشَر|دانشنامه=[[دایرةالمعارف جامع اسلامی]]|عنوان جلد=دایرةالمعارف جامع اسلامی|سال=۱۳۹۰|ناشر=آرایه|مکان=تهران}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=اختری|نام=عباسعلی|پیوند نویسنده=|ویراستار=|مقاله=بَشَر|دانشنامه=[[دایرةالمعارف جامع اسلامی]]|عنوان جلد=دایرةالمعارف جامع اسلامی|سال=۱۳۹۰|ناشر=آرایه|مکان=تهران}}
{{آغاز پانویس|35em}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=الاشارات والتنبیهات|سال=1375|نام=ابوعلی|نام خانوادگی=سینا|ناشر=نشر بلاغت|جلد=2|صفحه=292|مکان=قم}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد|سال=1379|نام=ابومنصور|نام خانوادگی=حلی|ناشر=انتشارات دانشگاه تهران|صفحه=200|مکان=تهران}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=الاسفار اربعه|سال=1399|نام=صدرالدین|نام خانوادگی=شیرازی|ناشر=دار احیاء التراث|جلد=8|صفحه‌ها=220-303|مکان=بیروت}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=ارشاد الطالبین|سال=1385|نام=فاضل|نام خانوادگی=مقداد|ناشر=دار المرتضی|صفحه=388|مکان=قم}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=نهایه الحکمه|سال=1380|نام=محمد حسین|نام خانوادگی=طباطبایی|ناشر=مؤسسه نشر اسلامی|فصل=1}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=شرح المقاصد|سال=1382|نام=سعدالدین|نام خانوادگی=تفتازانی|ناشر=دار الکتب العلمیه|جلد=2|مکان=بیروت}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=تصحیح الاعتقاد|سال=1372|نام=محمد|نام خانوادگی=نُعمان|پیوند نویسنده=محمد بن محمد بن نُعمان مشهور به شیخ مُفید|صفحه‌ها=20-58}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=الذخیرة فی علم الکلام|سال=1411|پیوند=https://noorlib.ir/book/info/1108/الذخیرة-فی-علم-الکلام|نام=سید مرتضی|نام خانوادگی=علی بن حسین|پیوند نویسنده=سید مرتضی علی بن حسین|ناشر=مؤسسة النشر الإسلامی|زبان=عربی|مکان=قم|کوشش=احمد حسینی اشکوری}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=تنزیه الأنبیاء و الأئمة علیهم السلام|سال=1398|نام=سید مرتضی، علی بن حسین|نام خانوادگی=علی بن حسین|پیوند نویسنده=سید مرتضی علی بن حسین|ناشر=آستان قدس رضوی. بنیاد پژوهشهای اسلامی|زبان=عربی|مکان=مشهد|دیگران=محمد حسین درایتی|کوشش=مهدی مهریزی}}
* {{یادکرد ژورنال|عنوان=حقیقت ترکیبی انسان از روح و جسم؛ نظریه‌پردازی هشام بن حکم دربارهٔ حقیقت انسان|زبان=فارسی|نام۱=محمد تقی|نام خانوادگی۱=سبحانی|پیوند نویسنده۱=محمد تقی سبحانی|نام۲=حسین|نام خانوادگی۲=نعیم آبادی|پیوند نویسنده۲=حسین نعیم آبادی|سال=1395|نشانی=https://www.noormags.ir/}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=بحارالانوار|سال=1457|پیوند=https://noorlib.ir/book/view/1407/بحارالأنوار:-الجامعة-لدرر-أخبار-الأئمة-الأطهار|نام=شیخ محمد باقر|نام خانوادگی=مجلسی|پیوند نویسنده=شیخ محمد باقر مجلسی|ناشر=موسسه الوفا|جلد=58|مکان=بیروت|فصل=43}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=کلام اسلامی|سال=1401|نام=محمد|نام خانوادگی=سعیدی مهر|پیوند نویسنده=محمد سعیدی مهر|ناشر=کتاب طه|جلد=2|صفحه=213|زبان=فارسی|شابک=978-964-7019-06-4|مکان=قم|سری=33}}
* {{پایان چپ چین}}
* {{پایان پانویس}}


{{درجه‌بندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامه‌ها=تاحدودی|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}}
{{فلسفه اسلامی}}
{{موضوعات اسلام}}
{{فلسفه}}
{{جهان‌بینی}}
{{فلسفه دین}}


[[رده:انسان| ]]
[[رده:جامعه‌شناسی]]
[[رده:جامعه‌شناسی]]
[[رده:انسان‌شناسی]]
[[رده:فلسفه اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۳:۱۵

بَشَر به معنی انسان و آدمی است. واژه بشر بیشتر به جنبه ظاهر و جسمانی انسان اشاره دارد و در قرآن نیز بارها ذکر شده است.

معنای اصطلاحی و لغوی

بشر

بَشَر به معنای انسان و آدمی است و مذکر و مؤنث، واحد و جمع در آن یکسان می‌باشد. این واژه از بشره، یعنی پوست بدن، گرفته شده است که مظهر و نشانه بدن انسان است.[۱] برخی منابع، مانند مجمع البحرین و مفردات راغب، ذکر کرده‌اند که انسان به دلیل ظاهر بودن پوستش و نمایان بودن بدنش بشر نامیده می‌شود، برخلاف حیوانات که پوستشان با پشم، مو یا کرک پوشانده شده است. این واژه در قرآن ۳۵ بار ذکر شده و تثنیه آن «بشرین» یک بار آمده است.[۲]

واژه بشر گاهی برای تأکید بر جسم و ظاهر انسان به کار می‌رود و گاهی به منظور اشاره به انسان به عنوان موجودی با فضایل و کمالات، هرچند کاربرد هر دو معنا در قرآن دیده می‌شود؛ برای مثال، در مورد بشر: «ما کان لبشر أن یؤتیه الله الکتاب والحکم والنبوة…» (آل‌عمران، ۷۹) و «قالت إنی یکون لی غلام ولم یمسسنی بشر» (مریم، ۲۰) و در مورد انسان: «بدأ خلق الانسان من طین» (سجده، ۷) و «لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم» (تین، ۴۰).[۳]

وجود انسان

انسان دارای دو ساحت وجودی است: بدن مادی و روح غیرمادی. شواهد فلسفی و وجدانی متعددی بر این دوگانگی دلالت دارند:

  • آگاهی انسان به «من» در حالی که از بدن خود غافل است. این مثال یکی از قوی‌ترین دلایل بر تمایز روح از بدن است.[۴][یادداشت ۱]
  • نسبت دادن اعضای بدن به «من» (مانند «دست من»)، که نشان از تفاوت میان بدن و ذات دارد.[۵]
  • تفاوت نوع ادراک نسبت به بدن (ادراک حسی) و نسبت به ذات (علم حضوری)

دیدگاه قرآن دربارهٔ ابعاد وجود انسان

انسان در قرآن موجودی دو ساحتی معرفی شده است. از یک سو، آیات متعددی به خلقت انسان از عناصر طبیعی مانند گل و نطفه اشاره دارند، و از سوی دیگر، آیات دیگری از دمیدن روح الهی در انسان سخن می‌گویند.

بُعد جسمانی

در سوره مؤمنون آمده است: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِن طِینٍ﴾ که به منشأ مادی انسان اشاره دارد.[قرآن ۱] همچنین در سوره نحل آمده: ﴿خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن نُطْفَةٍ﴾ که آغاز زیستی انسان را بیان می‌کند.[قرآن ۲]

بُعد روحانی

در مقابل، آیات نفخ روح مانند ﴿فَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾ و ﴿ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُوحِهِ﴾ نشان‌دهنده بُعد الهی و غیرمادی انسان هستند.[قرآن ۳][قرآن ۴][یادداشت ۲] برخی آیات نیز به بقای روح پس از مرگ اشاره دارند. از جمله: ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا﴾ که از حیات برزخی انسان سخن می‌گوید.[قرآن ۵] این آیات نشان می‌دهند که انسان ترکیبی از ماده و روح است؛ نخست ساحت جسمانی او که از خاک آفریده شده و بعد ساحت روحانی او که منسوب به خداوند است و به گونه ای متفاوت با آفرینش بعد مادی انسان آفریده می‌شود.[۶]

حقیقت انسان

در فلسفه اسلامی، انسان به عنوان موجودی دارای نفس ناطقه تعریف می‌شود. این نفس منشأ ادراک، تعقل، اراده و اختیار است و از ماده و خواص آن متمایز می‌باشد.

نفس ناطقه

ابن‌سینا در کتاب الإشارات والتنبیهات نفس را جوهری مجرد می‌داند که در مقام فعل نیازمند بدن است، اما در ذات خود مستقل است.[۷]

او برای اثبات تجرد نفس از مثال معروف «انسان معلق در فضا» استفاده می‌کند که بدون هیچ‌گونه ادراک حسی، همچنان از وجود خود آگاه است؛ این علم حضوری، گواهی بر تجرد نفس است.

حرکت جوهری نفس

ملاصدرا با نظریهٔ «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» نفس را در آغاز جسمانی و در مسیر کمال، به مرتبه تجرد می‌رسد.[۸]

این نظریه بر اساس حرکت جوهری بنا شده و سیر تکاملی نفس را از ماده به تجرد تبیین می‌کند. نفس انسانی در حکمت متعالیه، از ماده آغاز می‌شود و با حرکت جوهری، به سوی تجرد و بقای روحانی پیش می‌رود.

از منظر فلسفی، تجرد نفس با دلایل عقلی مانند انقسام‌ناپذیری، علم حضوری به «من»، و ثبات شخصیت در طول تغییرات جسمانی اثبات می‌شود.

برای مثال، انسان در طول عمر خود با وجود تغییرات بدنی، وحدت شخصیت خود را حفظ می‌کند. این ثبات، نشانه‌ای از وجود جوهری غیرمادی در انسان است که در فلسفه اسلامی به عنوان نفس ناطقه شناخته می‌شود.

در فلسفه اسلامی، موجود مجرد به شیئی اطلاق می‌شود که فاقد خواص ماده مانند جرم، حجم، مکان‌مندی و قابلیت ادراک حسی باشد. حکمای اسلامی موجود مجرد را به دو نوع تقسیم می‌کنند:

تقسیم حکمای اسلامی
انوع موجود مجرد ویژگی‌ها
مجرد تام فاقد شکل، حجم، مکان‌مندی و سایر خواص ماده
مجرد مثالی دارای شکل و اندازه، اما فاقد سایر خواص مادی

روح انسان

در علم کلام، به‌ویژه در کلام امامیه، دیدگاه‌های متنوعی دربارهٔ حقیقت انسان مطرح شده است وتجرد نفس با استناد به آیات و روایات و تحلیل عقلانی مورد تأیید قرار گرفته است.

متکلمان سه دیدگاه عمده دربارهٔ ماهیت روح دارند:

  1. روح همان اجزای اصلی بدن است که تغییر نمی‌کنند.[۹]
  2. روح جوهری جسمانی، لطیف و نورانی است که در بدن جریان دارد[۱۰]
  3. روح جوهری مجرد و غیرمادی است که از خواص ماده منزه است.[۱۱]

دیدگاه سوم، که مورد پذیرش فیلسوفان اسلامی و متکلمان شیعه چون ؛شیخ مفید، خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی، بنی نوبخت و متکلمان معتزله چون؛ معمربن عباد سلمی و برخی متکلمان اشعری چون؛ غزالی، فخر رازی است.

دوآلیسم واقعی

هشام بن حکم، متکلم امامیه قرن دوم هجری، نظریه‌ای ترکیبی ارائه می‌دهد و انسان را دارای سه ساحت می‌دانست: ساحت دنیایی (ترکیب حقیقی روح و بدن)، ساحت عقل و اراده (ما به الامتیاز)، و ساحت روح (جزء اصلی و ثابت).[۱۲]

این دیدگاه که به «دوآلیسم واقعی» معروف است، در برابر نظریه‌های فیزیکالیستی و روح‌انگارانه قرار دارد.

روح، جوهر بسیط و مجرد

شیخ مفید در آثار خود مانند تصحیح الاعتقاد و المسائل السرویه نفس انسان را جوهری بسیط، غیرمادی، قائم به ذات، و مخاطب تکلیف الهی و مجرد می‌داند.[۱۳] شیخ مفید حقیقت انسان را روح می‌داند؛ و معتقد است که انسان در عالم برزخ نیز با قالبی غیرمادی به حیات ادامه می‌دهد.[یادداشت ۳]

هیکل مشهود

سید مرتضی در کتاب‌هایی چون الذخیره و تنزیه الانبیاء رویکردی جسم‌انگارانه دارد.[۱۴][۱۵]

بر خلاف استاد خود، رویکردی جسم‌انگارانه داشت و معتقد است که حقیقت انسان همان هیکل مشهود و محسوس است که روح به صورت هوایی لطیف در منافذ آن جاری است. او روح را امری جسمانی و وابسته به بدن می‌داند و بر وحدت نفس و بدن و وحدت شخصی انسان تأکید دارد.[یادداشت ۴][یادداشت ۵]

تجرد روح

واژه روح در قرآن در موارد گوناگونی به کار رفته است و در برخی موارد به انسان اشاره دارد. در برخی موارد به انسان اشاره دارد. قرآن بیانگر این اندیشه است که در انسان حقیقتی متفاوت با بعد جسمانی او وجود دارد و آن «روح» است. ﴿وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا﴾.[قرآن ۶] در زمینه تجرد روح، چند استدلال عقلی نیز وجود دارد:

  • تجرد علم حاکی از تجرد عالم است: صور علمی و ادراکی فاقد خواص اشیای مادی هستند، مانند مفاهیم کلی قابل اشاره حسی نیستند و در مکان خاصی قرار نمی‌گیرند. پذیرنده این صور باید مجرد باشد.[۱۶][یادداشت ۶]
  • انقسام‌ناپذیری روح: نفس یا روح ما که به «من» تعبییر می‌شود، امری بسیط و غیرقابل تجزیه است.[۱۷]
  • ثبات روح در تحولات جسمانی: با وجود تغییرات سلولی بدن، انسان هویت شخصی خود را ثابت می‌یابد.[۱۷]

پدیده‌هایی مانند تله‌پاتی، پیش‌گویی، احضار ارواح و رؤیاهای صادق، شواهدی تجربی هستند که فرضیه تجرد روح را تأیید می‌کنند. هرچند برخی مادی‌گرایان تلاش کرده‌اند این پدیده‌ها را با نظریه‌های فیزیکی توضیح دهند، اما موفقیت قطعی در این زمینه حاصل نشده است.

حدوث و قِدَم نفس

دیدگاه غالب در میان متکلمان مسلمان، حدوث نفس است. دو نظریه اصلی در این زمینه عبارت‌اند از:

  • روح از آغاز، مجرد و غیرمادی آفریده می‌شودتا ابد باقی می‌ماند. (روحانیة الحدوث و البقاء).[۱۸]
  • روح ابتدا جسمانی است و سپس به مرتبه تجرد می‌رسد؛ نظریه «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» از ملاصدرا.[۸][یادداشت ۷]

نظریه ملاصدرا یکی از نوآوری‌های فلسفه اسلامی است که نشان می‌دهد روح در مسیر تکامل به تجرد می‌رسد، نه اینکه از ابتدا مجرد باشد.

پانویس

یادداشت‌ها

  1. ابن‌سینا در مثال معروف «انسان معلق در فضا» نشان می‌دهد که حتی بدون حواس، انسان ذات خود را درک می‌کند.
  2. این آیه به عنوان مبنای قرآنی تجرد روح در انسان شناخته می‌شود
  3. شیخ مفید در المسائل السرویه معتقد است که روح انسان نه عرض است و نه جسم، بلکه حقیقتی مجرد است که پس از مرگ نیز باقی می‌ماند و پاداش یا عذاب را دریافت می‌کند.
  4. سید مرتضی شاگرد شیخ مفید است
  5. سید مرتضی در «الذخیره» نفس را هوایی لطیف در بدن می‌داند.
  6. مشاییان تنها صُوَر کلی و معقول را مجرد می‌دانستند، اما در نظر ملاصدرا و پیروان او، تمام صور ادراکی از نوعی تجرد برخودارند. ↵↵علامه طباطبایی. «۱». نهایه الحکمه. صص. ۲۱۱–۲۱۳.
  7. ملاصدرا در اسفار نظریه ای نوین دربارهٔ حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس ارائه می‌دهد

قرآن

  1. آیه ۱۲ سوره مؤمنون
  2. آیه ۴ سوره نحل
  3. آیه ۷۲ سوره ص
  4. آیه ۹ سوره سجده
  5. آیه ۱۶۹ سوره آل عمران
  6. آیه 85 سوره اسراء

ارجاعات

منابع