انسان

از اسلامیکال
نسخهٔ تاریخ ‏۹ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۳:۱۵ توسط Shahroudi (بحث | مشارکت‌ها) (− رده:انسان (هات‌کت))
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

بَشَر به معنی انسان و آدمی است. واژه بشر بیشتر به جنبه ظاهر و جسمانی انسان اشاره دارد و در قرآن نیز بارها ذکر شده است.

معنای اصطلاحی و لغوی

بشر

بَشَر به معنای انسان و آدمی است و مذکر و مؤنث، واحد و جمع در آن یکسان می‌باشد. این واژه از بشره، یعنی پوست بدن، گرفته شده است که مظهر و نشانه بدن انسان است.[۱] برخی منابع، مانند مجمع البحرین و مفردات راغب، ذکر کرده‌اند که انسان به دلیل ظاهر بودن پوستش و نمایان بودن بدنش بشر نامیده می‌شود، برخلاف حیوانات که پوستشان با پشم، مو یا کرک پوشانده شده است. این واژه در قرآن ۳۵ بار ذکر شده و تثنیه آن «بشرین» یک بار آمده است.[۲]

واژه بشر گاهی برای تأکید بر جسم و ظاهر انسان به کار می‌رود و گاهی به منظور اشاره به انسان به عنوان موجودی با فضایل و کمالات، هرچند کاربرد هر دو معنا در قرآن دیده می‌شود؛ برای مثال، در مورد بشر: «ما کان لبشر أن یؤتیه الله الکتاب والحکم والنبوة…» (آل‌عمران، ۷۹) و «قالت إنی یکون لی غلام ولم یمسسنی بشر» (مریم، ۲۰) و در مورد انسان: «بدأ خلق الانسان من طین» (سجده، ۷) و «لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم» (تین، ۴۰).[۳]

وجود انسان

انسان دارای دو ساحت وجودی است: بدن مادی و روح غیرمادی. شواهد فلسفی و وجدانی متعددی بر این دوگانگی دلالت دارند:

  • آگاهی انسان به «من» در حالی که از بدن خود غافل است. این مثال یکی از قوی‌ترین دلایل بر تمایز روح از بدن است.[۴][یادداشت ۱]
  • نسبت دادن اعضای بدن به «من» (مانند «دست من»)، که نشان از تفاوت میان بدن و ذات دارد.[۵]
  • تفاوت نوع ادراک نسبت به بدن (ادراک حسی) و نسبت به ذات (علم حضوری)

دیدگاه قرآن دربارهٔ ابعاد وجود انسان

انسان در قرآن موجودی دو ساحتی معرفی شده است. از یک سو، آیات متعددی به خلقت انسان از عناصر طبیعی مانند گل و نطفه اشاره دارند، و از سوی دیگر، آیات دیگری از دمیدن روح الهی در انسان سخن می‌گویند.

بُعد جسمانی

در سوره مؤمنون آمده است: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِن طِینٍ﴾ که به منشأ مادی انسان اشاره دارد.[قرآن ۱] همچنین در سوره نحل آمده: ﴿خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن نُطْفَةٍ﴾ که آغاز زیستی انسان را بیان می‌کند.[قرآن ۲]

بُعد روحانی

در مقابل، آیات نفخ روح مانند ﴿فَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾ و ﴿ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُوحِهِ﴾ نشان‌دهنده بُعد الهی و غیرمادی انسان هستند.[قرآن ۳][قرآن ۴][یادداشت ۲] برخی آیات نیز به بقای روح پس از مرگ اشاره دارند. از جمله: ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا﴾ که از حیات برزخی انسان سخن می‌گوید.[قرآن ۵] این آیات نشان می‌دهند که انسان ترکیبی از ماده و روح است؛ نخست ساحت جسمانی او که از خاک آفریده شده و بعد ساحت روحانی او که منسوب به خداوند است و به گونه ای متفاوت با آفرینش بعد مادی انسان آفریده می‌شود.[۶]

حقیقت انسان

در فلسفه اسلامی، انسان به عنوان موجودی دارای نفس ناطقه تعریف می‌شود. این نفس منشأ ادراک، تعقل، اراده و اختیار است و از ماده و خواص آن متمایز می‌باشد.

نفس ناطقه

ابن‌سینا در کتاب الإشارات والتنبیهات نفس را جوهری مجرد می‌داند که در مقام فعل نیازمند بدن است، اما در ذات خود مستقل است.[۷]

او برای اثبات تجرد نفس از مثال معروف «انسان معلق در فضا» استفاده می‌کند که بدون هیچ‌گونه ادراک حسی، همچنان از وجود خود آگاه است؛ این علم حضوری، گواهی بر تجرد نفس است.

حرکت جوهری نفس

ملاصدرا با نظریهٔ «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» نفس را در آغاز جسمانی و در مسیر کمال، به مرتبه تجرد می‌رسد.[۸]

این نظریه بر اساس حرکت جوهری بنا شده و سیر تکاملی نفس را از ماده به تجرد تبیین می‌کند. نفس انسانی در حکمت متعالیه، از ماده آغاز می‌شود و با حرکت جوهری، به سوی تجرد و بقای روحانی پیش می‌رود.

از منظر فلسفی، تجرد نفس با دلایل عقلی مانند انقسام‌ناپذیری، علم حضوری به «من»، و ثبات شخصیت در طول تغییرات جسمانی اثبات می‌شود.

برای مثال، انسان در طول عمر خود با وجود تغییرات بدنی، وحدت شخصیت خود را حفظ می‌کند. این ثبات، نشانه‌ای از وجود جوهری غیرمادی در انسان است که در فلسفه اسلامی به عنوان نفس ناطقه شناخته می‌شود.

در فلسفه اسلامی، موجود مجرد به شیئی اطلاق می‌شود که فاقد خواص ماده مانند جرم، حجم، مکان‌مندی و قابلیت ادراک حسی باشد. حکمای اسلامی موجود مجرد را به دو نوع تقسیم می‌کنند:

تقسیم حکمای اسلامی
انوع موجود مجرد ویژگی‌ها
مجرد تام فاقد شکل، حجم، مکان‌مندی و سایر خواص ماده
مجرد مثالی دارای شکل و اندازه، اما فاقد سایر خواص مادی

روح انسان

در علم کلام، به‌ویژه در کلام امامیه، دیدگاه‌های متنوعی دربارهٔ حقیقت انسان مطرح شده است وتجرد نفس با استناد به آیات و روایات و تحلیل عقلانی مورد تأیید قرار گرفته است.

متکلمان سه دیدگاه عمده دربارهٔ ماهیت روح دارند:

  1. روح همان اجزای اصلی بدن است که تغییر نمی‌کنند.[۹]
  2. روح جوهری جسمانی، لطیف و نورانی است که در بدن جریان دارد[۱۰]
  3. روح جوهری مجرد و غیرمادی است که از خواص ماده منزه است.[۱۱]

دیدگاه سوم، که مورد پذیرش فیلسوفان اسلامی و متکلمان شیعه چون ؛شیخ مفید، خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی، بنی نوبخت و متکلمان معتزله چون؛ معمربن عباد سلمی و برخی متکلمان اشعری چون؛ غزالی، فخر رازی است.

دوآلیسم واقعی

هشام بن حکم، متکلم امامیه قرن دوم هجری، نظریه‌ای ترکیبی ارائه می‌دهد و انسان را دارای سه ساحت می‌دانست: ساحت دنیایی (ترکیب حقیقی روح و بدن)، ساحت عقل و اراده (ما به الامتیاز)، و ساحت روح (جزء اصلی و ثابت).[۱۲]

این دیدگاه که به «دوآلیسم واقعی» معروف است، در برابر نظریه‌های فیزیکالیستی و روح‌انگارانه قرار دارد.

روح، جوهر بسیط و مجرد

شیخ مفید در آثار خود مانند تصحیح الاعتقاد و المسائل السرویه نفس انسان را جوهری بسیط، غیرمادی، قائم به ذات، و مخاطب تکلیف الهی و مجرد می‌داند.[۱۳] شیخ مفید حقیقت انسان را روح می‌داند؛ و معتقد است که انسان در عالم برزخ نیز با قالبی غیرمادی به حیات ادامه می‌دهد.[یادداشت ۳]

هیکل مشهود

سید مرتضی در کتاب‌هایی چون الذخیره و تنزیه الانبیاء رویکردی جسم‌انگارانه دارد.[۱۴][۱۵]

بر خلاف استاد خود، رویکردی جسم‌انگارانه داشت و معتقد است که حقیقت انسان همان هیکل مشهود و محسوس است که روح به صورت هوایی لطیف در منافذ آن جاری است. او روح را امری جسمانی و وابسته به بدن می‌داند و بر وحدت نفس و بدن و وحدت شخصی انسان تأکید دارد.[یادداشت ۴][یادداشت ۵]

تجرد روح

واژه روح در قرآن در موارد گوناگونی به کار رفته است و در برخی موارد به انسان اشاره دارد. در برخی موارد به انسان اشاره دارد. قرآن بیانگر این اندیشه است که در انسان حقیقتی متفاوت با بعد جسمانی او وجود دارد و آن «روح» است. ﴿وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا﴾.[قرآن ۶] در زمینه تجرد روح، چند استدلال عقلی نیز وجود دارد:

  • تجرد علم حاکی از تجرد عالم است: صور علمی و ادراکی فاقد خواص اشیای مادی هستند، مانند مفاهیم کلی قابل اشاره حسی نیستند و در مکان خاصی قرار نمی‌گیرند. پذیرنده این صور باید مجرد باشد.[۱۶][یادداشت ۶]
  • انقسام‌ناپذیری روح: نفس یا روح ما که به «من» تعبییر می‌شود، امری بسیط و غیرقابل تجزیه است.[۱۷]
  • ثبات روح در تحولات جسمانی: با وجود تغییرات سلولی بدن، انسان هویت شخصی خود را ثابت می‌یابد.[۱۷]

پدیده‌هایی مانند تله‌پاتی، پیش‌گویی، احضار ارواح و رؤیاهای صادق، شواهدی تجربی هستند که فرضیه تجرد روح را تأیید می‌کنند. هرچند برخی مادی‌گرایان تلاش کرده‌اند این پدیده‌ها را با نظریه‌های فیزیکی توضیح دهند، اما موفقیت قطعی در این زمینه حاصل نشده است.

حدوث و قِدَم نفس

دیدگاه غالب در میان متکلمان مسلمان، حدوث نفس است. دو نظریه اصلی در این زمینه عبارت‌اند از:

  • روح از آغاز، مجرد و غیرمادی آفریده می‌شودتا ابد باقی می‌ماند. (روحانیة الحدوث و البقاء).[۱۸]
  • روح ابتدا جسمانی است و سپس به مرتبه تجرد می‌رسد؛ نظریه «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» از ملاصدرا.[۸][یادداشت ۷]

نظریه ملاصدرا یکی از نوآوری‌های فلسفه اسلامی است که نشان می‌دهد روح در مسیر تکامل به تجرد می‌رسد، نه اینکه از ابتدا مجرد باشد.

پانویس

یادداشت‌ها

  1. ابن‌سینا در مثال معروف «انسان معلق در فضا» نشان می‌دهد که حتی بدون حواس، انسان ذات خود را درک می‌کند.
  2. این آیه به عنوان مبنای قرآنی تجرد روح در انسان شناخته می‌شود
  3. شیخ مفید در المسائل السرویه معتقد است که روح انسان نه عرض است و نه جسم، بلکه حقیقتی مجرد است که پس از مرگ نیز باقی می‌ماند و پاداش یا عذاب را دریافت می‌کند.
  4. سید مرتضی شاگرد شیخ مفید است
  5. سید مرتضی در «الذخیره» نفس را هوایی لطیف در بدن می‌داند.
  6. مشاییان تنها صُوَر کلی و معقول را مجرد می‌دانستند، اما در نظر ملاصدرا و پیروان او، تمام صور ادراکی از نوعی تجرد برخودارند. ↵↵علامه طباطبایی. «۱». نهایه الحکمه. صص. ۲۱۱–۲۱۳.
  7. ملاصدرا در اسفار نظریه ای نوین دربارهٔ حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس ارائه می‌دهد

قرآن

  1. آیه ۱۲ سوره مؤمنون
  2. آیه ۴ سوره نحل
  3. آیه ۷۲ سوره ص
  4. آیه ۹ سوره سجده
  5. آیه ۱۶۹ سوره آل عمران
  6. آیه 85 سوره اسراء

ارجاعات

منابع