بدون جعبه اطلاعات
بدون تصویر

علم کلام: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:


== ماهیت الهیات اسلامی ==
== ماهیت الهیات اسلامی ==
در سنت اسلامی، مرز مشخصی بین الهیات (کلام) و سایر [[علوم اسلامی]] و غیراسلامی مانند [[فقه]]، [[فلسفه اسلامی|فلسفه]]، [[تصوف]]، [[نحو]] و [[علوم حدیث]] وجود ندارد. همچنین متکلمان اسلامی معمولاً فعالیت‌های خود را از این حوزه‌های دیگر جدا نمی‌کردند، بنابراین تعریف دقیق از آنچه «الهیاتی» است، دشوار است.<ref>{{پک|leaman|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The developed kalam tradition|زبان=en|ص=۷۷}}</ref>
اصطلاح عربی برای «الهیات»، کلام (به معنای سخن) است که نمایانگر ماهیت اولیه این علم در اسلام بود.<ref>{{پک|leaman|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The developed kalam tradition|زبان=en|ص=۸۱}}</ref> در سنت اسلامی، مرز مشخصی بین الهیات (کلام) و سایر [[علوم اسلامی]] و غیراسلامی مانند [[فقه]]، [[فلسفه اسلامی|فلسفه]]، [[تصوف]]، [[نحو]] و [[علوم حدیث]] وجود ندارد. همچنین متکلمان اسلامی معمولاً فعالیت‌های خود را از این حوزه‌های دیگر جدا نمی‌کردند، بنابراین تعریف دقیق از آنچه «الهیاتی» است، دشوار است.<ref>{{پک|leaman|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The developed kalam tradition|زبان=en|ص=۷۷}}</ref>


== تاریخچه ==
== تاریخچه ==
خط ۲۰: خط ۲۰:
=== دوره‌های اولیه کلام اسلامی ===
=== دوره‌های اولیه کلام اسلامی ===
چهار قرن نخستین الهیات اسلامی، دوران خلاقیت و نوآوری بود که در آن ساختار کلی علم کلام، اصطلاحات جدید و روش‌های تفسیر خاص شکل گرفتند. تا دوران [[ابوحامد غزالی]] (1058-1111 م.)، الگوهای اصلی کلام تثبیت شده بود و این علم توانست با فلسفه در اعتبار و جایگاه علمی رقابت کند یا حتی از آن پیشی بگیرد.<ref>{{پک|leaman|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The developed kalam tradition|زبان=en|ص=۷۷}}</ref>
چهار قرن نخستین الهیات اسلامی، دوران خلاقیت و نوآوری بود که در آن ساختار کلی علم کلام، اصطلاحات جدید و روش‌های تفسیر خاص شکل گرفتند. تا دوران [[ابوحامد غزالی]] (1058-1111 م.)، الگوهای اصلی کلام تثبیت شده بود و این علم توانست با فلسفه در اعتبار و جایگاه علمی رقابت کند یا حتی از آن پیشی بگیرد.<ref>{{پک|leaman|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The developed kalam tradition|زبان=en|ص=۷۷}}</ref>
=== تحولات کلام و تأثیر آن بر تفکر اسلامی ===
با گذر زمان، علم کلام تحت عنوان اصول‌الدین گسترش یافت. در ابتدا، این علم بیشتر بر ساختار دین و ارتباط میان حوزه‌های مختلف آن تمرکز داشت و مباحث فلسفی در آن کم‌رنگ بود. اما بعدها، موضوعات و روش‌های فلسفی به‌ویژه از طریق اشعریه وارد کلام شدند.<ref>{{پک|leaman|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The developed kalam tradition|زبان=en|ص=۸۱}}</ref>
در اوایل شکل‌گیری کلام، آزادی فکری بیشتری وجود داشت که در شعار معروف «هرکس از طریق کلام به دنبال دین باشد، دچار زندقه (بدعت‌گرایی) می‌شود» منعکس شده است. این انتقاد متوجه برخی متفکران اولیه بود که در بررسی ویژگی‌های الهی بیش از حد وارد جزئیات می‌شدند، امری که نسل‌های بعدی آن را نوعی جسارت در مواجهه با ذات الهی می‌دانستند.<ref>{{پک|leaman|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The developed kalam tradition|زبان=en|ص=۸۱}}</ref>
برخی اندیشمندان، مانند [[محمد اقبال]]، معتقدند که در دوره‌های بعدی، نهادینه شدن اشعریه و گرایش‌های سنت‌گرایانه، به نوعی موجب محدود شدن آزادی فکری در کلام شد، مشابه بسته شدن «باب [[اجتهاد]]» که گفته می‌شود حدود هزار سال پیش، نوآوری‌های فقهی را متوقف کرد.<ref>{{پک|leaman|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The developed kalam tradition|زبان=en|ص=۸۱}}</ref>
== عقل در کلام ==
هدف اصلی کلام، مواجهه با استدلال‌های غیرمسلمانان در امپراتوری در حال گسترش اسلامی و پرداختن به مناظرات درون‌دینی میان اشعریه، معتزله و قدریه درباره‌ی مفاهیم اساسی اسلام بود. دو رویکرد کلی در کلام شکل گرفت:<ref>{{پک|leaman|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The developed kalam tradition|زبان=en|ص=۸۱}}</ref>
# رویکرد عقل‌گرا، که توسط پیروان [[شافعی]] و [[ابوحنیفه نعمان بن ثابت|ابوحنیفه]] حمایت می‌شد و استفاده از عقل در فهم دین را مجاز می‌دانست.
# رویکرد نص‌گرا، که پیروان [[احمد بن حنبل]] به آن پایبند بودند و بر تفسیر لفظی احادیث تأکید داشتند.
با این حال، هر دو گروه از عقل استفاده می‌کردند، اما در حوزه‌های مختلف؛ حنبلیان، عقل را بیشتر در بررسی صحت احادیث و ارتباط آن‌ها با سنت پیامبر و صحابه به کار می‌بردند. در متون غربی، این دو گروه گاهی با عناوین «عقل‌گرایان» و «سنت‌گرایان» شناخته می‌شوند، اما این تقسیم‌بندی همیشه دقیق نیست، زیرا سنت‌گرایان نیز در استدلال‌های خود از عقل بهره می‌بردند.<ref>{{پک|leaman|2008|ک=Classical Islamic Theology|ف=The developed kalam tradition|زبان=en|ص=۸۱}}</ref>


== تعارض فلسفه و کلام ==
== تعارض فلسفه و کلام ==

نسخهٔ ‏۳۰ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۰۸:۱۳

علم کلام، علمی است که دربارهٔ اصول دین اسلام بحث می‌کند۔ بحث در رابطه با چیستی اصول دین و نحوه اثبات آن‌ها از موضوعات این علم است. همچنین این علم به جواب شبهاتی که در مورد اصول دین طرح می‌شوند می‌پردازد.[۱]

ماهیت الهیات اسلامی

اصطلاح عربی برای «الهیات»، کلام (به معنای سخن) است که نمایانگر ماهیت اولیه این علم در اسلام بود.[۲] در سنت اسلامی، مرز مشخصی بین الهیات (کلام) و سایر علوم اسلامی و غیراسلامی مانند فقه، فلسفه، تصوف، نحو و علوم حدیث وجود ندارد. همچنین متکلمان اسلامی معمولاً فعالیت‌های خود را از این حوزه‌های دیگر جدا نمی‌کردند، بنابراین تعریف دقیق از آنچه «الهیاتی» است، دشوار است.[۳]

تاریخچه

علم کلام در طول ادوار مختلف تاریخ دچار فراز و فرودها و مراحلی بوده و در کل علمی پویا و فعال بوده است. در پی فضای فکری حاصل از تحولات قرون اخیر کشورهای اسلامی، جریان‌های مختلف کلامی شکل گرفته‌اند که مهم‌ترین آنها به قرار ذیل‌اند:[۴]

  1. الهیات فلسفی
  2. الهیات نقلی
  3. الهیات اجتماعی
  4. الهیات تطبیقی
  5. جریان التقاط
    1. التقاط اسلام و غرب
    2. التقاط اسلام و مارکسیسم
    3. التقاط تشیع و وهابیت
  6. ترویج الهیات غربی

دوره‌های اولیه کلام اسلامی

چهار قرن نخستین الهیات اسلامی، دوران خلاقیت و نوآوری بود که در آن ساختار کلی علم کلام، اصطلاحات جدید و روش‌های تفسیر خاص شکل گرفتند. تا دوران ابوحامد غزالی (1058-1111 م.)، الگوهای اصلی کلام تثبیت شده بود و این علم توانست با فلسفه در اعتبار و جایگاه علمی رقابت کند یا حتی از آن پیشی بگیرد.[۵]

تحولات کلام و تأثیر آن بر تفکر اسلامی

با گذر زمان، علم کلام تحت عنوان اصول‌الدین گسترش یافت. در ابتدا، این علم بیشتر بر ساختار دین و ارتباط میان حوزه‌های مختلف آن تمرکز داشت و مباحث فلسفی در آن کم‌رنگ بود. اما بعدها، موضوعات و روش‌های فلسفی به‌ویژه از طریق اشعریه وارد کلام شدند.[۶]

در اوایل شکل‌گیری کلام، آزادی فکری بیشتری وجود داشت که در شعار معروف «هرکس از طریق کلام به دنبال دین باشد، دچار زندقه (بدعت‌گرایی) می‌شود» منعکس شده است. این انتقاد متوجه برخی متفکران اولیه بود که در بررسی ویژگی‌های الهی بیش از حد وارد جزئیات می‌شدند، امری که نسل‌های بعدی آن را نوعی جسارت در مواجهه با ذات الهی می‌دانستند.[۷]

برخی اندیشمندان، مانند محمد اقبال، معتقدند که در دوره‌های بعدی، نهادینه شدن اشعریه و گرایش‌های سنت‌گرایانه، به نوعی موجب محدود شدن آزادی فکری در کلام شد، مشابه بسته شدن «باب اجتهاد» که گفته می‌شود حدود هزار سال پیش، نوآوری‌های فقهی را متوقف کرد.[۸]

عقل در کلام

هدف اصلی کلام، مواجهه با استدلال‌های غیرمسلمانان در امپراتوری در حال گسترش اسلامی و پرداختن به مناظرات درون‌دینی میان اشعریه، معتزله و قدریه درباره‌ی مفاهیم اساسی اسلام بود. دو رویکرد کلی در کلام شکل گرفت:[۹]

  1. رویکرد عقل‌گرا، که توسط پیروان شافعی و ابوحنیفه حمایت می‌شد و استفاده از عقل در فهم دین را مجاز می‌دانست.
  2. رویکرد نص‌گرا، که پیروان احمد بن حنبل به آن پایبند بودند و بر تفسیر لفظی احادیث تأکید داشتند.

با این حال، هر دو گروه از عقل استفاده می‌کردند، اما در حوزه‌های مختلف؛ حنبلیان، عقل را بیشتر در بررسی صحت احادیث و ارتباط آن‌ها با سنت پیامبر و صحابه به کار می‌بردند. در متون غربی، این دو گروه گاهی با عناوین «عقل‌گرایان» و «سنت‌گرایان» شناخته می‌شوند، اما این تقسیم‌بندی همیشه دقیق نیست، زیرا سنت‌گرایان نیز در استدلال‌های خود از عقل بهره می‌بردند.[۱۰]

تعارض فلسفه و کلام

فیلسوفان معتقد بودند که هرگونه تعارض میان اسلام و فلسفه در واقع ظاهری است و درک درست از فلسفه می‌تواند این تنش‌ها را برطرف کند. ابن‌رشد، که دیدگاه‌های متکلمان را نقد می‌کرد، معتقد بود که آن‌ها با تحلیل‌های خود، مسائل دینی را بیش‌ازحد پیچیده می‌کنند. او استدلال می‌کرد که تنها فیلسوفان، به دلیل توانایی و آموزش مناسب، قادر به حل قطعی این مسائل هستند، درحالی‌که روش دیالکتیکی متکلمان، که مبتنی بر جدل است، قادر به ارائه پاسخ‌های قطعی نیست و باعث ایجاد شک و تردید در مورد حقانیت اسلام می‌شود.[۱۱]

اختلاف نظر درباره‌ی نبوت

بحث میان غزالی و ابن‌رشد درباره‌ی نبوت فقط فلسفی و کلامی نبود، بلکه ابعاد حقوقی و سیاسی نیز داشت. غزالی معتقد بود که خداوند به‌صورت انتخابی افراد را به پیامبری برمی‌گزیند و دانش لازم را به آن‌ها اعطا می‌کند. در مقابل، ابن‌رشد و بیشتر فیلسوفان باور داشتند که پیامبری به واسطه‌ی خودسازی و آمادگی فکری فرد حاصل می‌شود، مشابه ابتلا به بیماری که در شرایط مناسب رخ می‌دهد. به‌عبارتی، پیامبری همیشه در دسترس افرادی است که از لحاظ فکری و روحی ظرفیت دریافت آن را دارند.[۱۲]

غزالی این دیدگاه را مخالف تعالیم اسلامی می‌دانست، زیرا انتخاب پیامبر را خارج از اراده‌ی خداوند قرار می‌داد و با توصیفات متون دینی سازگار نبود. ابن‌رشد، در پاسخ، پیشنهاد می‌کرد که متون دینی ممکن است برای مخاطبان مختلف، بسته به سطح فهم آن‌ها، نیاز به تفاسیر متفاوتی داشته باشند. افراد فرهیخته، حقیقت فلسفی نبوت را درک می‌کنند، درحالی‌که توده‌ی مردم باید روایت‌هایی را دریافت کنند که برایشان قابل‌فهم باشد و در عین حال، جوهره‌ی حقیقت را حفظ کند.[۱۳]

پانویس

ارجاعات

منابع

  • دادفاضلی، حسین (۱۳۸۸). «کلام اسلامی». سفیر نور (۱۲).
  • جبرئیلی، محمد صفر (۱۳۹۱). «کلام اسلامی در گذر تاریخ؛ نگاهی گذرا به جریان‌های کلام اسلامی». سوره اندیشه (۵۸-۵۹).
  • leaman, oliver (2008). "The developed kalam tradition". The Cambridge Companion to Classical Islamic Theology (به انگلیسی). Cambridge: Cambridge University Press.